اروپا به راهی جدید برای همکاری نیاز دارد
چگونه شکافهای ایجاد شده توسط کاستیهای اتحادیه اروپا و ناتو را پر کنند
محمد قاسم شایق
اروپا با لحظهای متحولکننده روبرو است. هم تجاوز روسیه و هم ضدلیبرالیسم سیاسی و اقتصادی دولت ترامپ انسجام و ثبات این قاره را تهدید میکنند. در پاسخ اروپا در حال بررسی راهحلهای سریع مانند جمعآوری پول بیشتر برای دفاع از طریق هزینههای کشورهای منفرد و وامهای اتحادیه اروپا و تشکیل ائتلافهای کوچکتر از کشورها برای گرد هم آوردن دولتهای همفکر است. این وصلهها به اروپا کمک میکند تا از آشفتگیهای فوری عبور کند، اما اساسیترین چالشهای سیاسی و امنیتی این قاره را حل نمیکند. در عوض دولتهای اروپایی باید نظم منطقهای جدیدی را طراحی کنند که از طریق آن بتوانند به اروپایی امنتر دست یابند.دو اتحاد اصلی کشورهای اروپایی اتحادیه اروپا و ناتو اغلب فلج شدهاند. اتحادیه اروپا برای اجرای اصلاحات بسیار مورد نیاز تلاش کرده است و با اختلافات فزاینده بین کشورهای عضو خود دست و پنجه نرم میکند. ناتو به نوبه خود برای سازماندهی امنیت اروپا به عنوان اولین متحد در میان کشورهای برابر به ایالات متحده متکی بوده است. یک سیاست امنیتی و دفاعی مؤثر به حس مشترک جامعه سیاسی بستگی دارد، که زنجیرهای از بحرانها از جمله بحران مالی منطقه یورو برگزیت همهگیری کووید-۱۹ و حمله تمامعیار روسیه به اوکراین آن را تضعیف کرده است. بدون قدرت انضباطی رهبری ایالات متحده اروپاییها باید دقیقاً در مورد آنچه که از آن دفاع میکنند و دلیل آن بین خود به توافق برسند.راه حلهای تاکنون عمق و پیچیدگی تنظیمات مورد نیاز برای حفاظت از نظم اروپایی را منعکس نمیکنند. از یک سو رهبران کشورها، سیاستگذاران و تحلیلگرانی وجود دارند که همچنان اصرار دارند که این قاره تنها از طریق ادغام عمیقتر در اتحادیه اروپا میتواند به وحدت بیشتری دست یابد. از سوی دیگر دولتهای اروپایی در تلاشند تا منافع دفاعی و امنیتی خود را به سرعت از طریق ائتلافهای موقتِ ارادهگرایانه پیش ببرند که در آن گروههای کوچکی از کشورها برای رسیدگی به چالشهای خاص سیاسی که اخیراً برای بحث در مورد راهحلهای درگیری در اوکراین برگزار شده است گرد هم میآیند. اگرچه این ائتلافها ممکن است بر فقدان انسجام سیاسی این بلوک غلبه کنند و سرعت و انعطافپذیری را برای مقابله با چالشهای فوری ارائه دهند اما فاقد پاسخگویی، نظارت و دسترسی به بودجههای نهادی و برنامهریزی یکپارچه هستند که همگی تأثیر آنها را محدود میکند.دولتهای اروپایی باید در عوض نظم منطقهای متفاوتی را بپذیرند. بدون یک تغییر سیستماتیک این قاره قادر نخواهد بود طوفانهای ژئوپلیتیکی را که بسیاری از فرضیات استراتژیک دیرینه آن را بر هم زده است از جمله این تصور که همیشه از حمایت نظامی ایالات متحده برخوردار خواهد بود تحمل کند. برای تضمین امنیت بلندمدت اروپا و رسیدگی به سایر چالشهای سیاسی فوری دولتهای اروپایی باید اتحادهای روانتر و انعطافپذیرتری ایجاد کنند. ایجاد یک سیستم جدید موازی با اتحادیه اروپا که در آن خوشههای مختلف کشورهای اروپایی بتوانند در حوزههای منتخب سیاستگذاری با یکدیگر همکاری کنند بسیاری از موانع بوروکراتیک و ایدئولوژیک فعلی این بلوک را از بین میبرد و به اروپاییها اجازه میدهد تا یک اتحاد جدید، خودکفاتر و دموکراتیکتر تشکیل دهند که از نظم لیبرال اروپا بهتر محافظت میکند.
گرد هم آیید
در طول بحرانهای متعدد طی دو دهه گذشته کشورهای عضو اتحادیه اروپا بارها قول دادهاند که ساختارها و رویههای نهادی پیچیده این اتحادیه از جمله موارد مربوط به تصمیمگیری بودجهبندی و مشارکت شهروندان را اصلاح کنند. با این حال چنین تغییراتی محقق نشده است. اگرچه همه دولتهای اروپایی معتقدند که اتحادیه اروپا به اصلاحات نیاز دارد اما نمیتوانند در مورد ماهیت آن به توافق برسند. برخی از کشورهای عضو بیش از دیگران از وضعیت فعلی سود میبرند و بنابراین در برابر توزیع مجدد قدرت و منابع مقاومت میکنند و اکثر دولتهای ملی تمایلی به واگذاری کامل حاکمیت خود ندارند. علاوه بر این نهادهای اتحادیه اروپا مدیریت تکنوکراتیک را بر تغییرات مخرب ترجیح میدهند. سکون بوروکراتیک و پیچیدگی قانونی مانع تلاشهای بلندپروازانه میشود. در نتیجه وضع موجود که بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است، همچنان پابرجاست.برای دور زدن این واقعیت که اتحادیه اروپا و ناتو هر دو برای پاسخ به نوعی بینظمی سیاسی ناشی از دولت دوم دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده تلاش میکنند دولتهای اروپایی به سمت ایجاد ائتلافهایی از افراد داوطلب کشیده شدهاند. این استراتژی جذابیتهای خود را دارد: رهبران میتوانند انتخاب کنند که در مورد هر موضوع خاصی با چه کسی مشورت کنند و میتوانند فرآیندهای نهادی کند و بوروکراتیک را دور بزنند. یک نمونه برجسته اخیر ائتلاف متمرکز بر اوکراین است که با جلسات کوچک رهبران اروپایی به میزبانی فرانسه و بریتانیا در مارس 2025 برای هماهنگی کمکهای نظامی، آموزش و برنامهریزی پس از جنگ برای اوکراین خارج از چارچوبهای اتحادیه اروپا یا ناتو آغاز شد. این مدل اکنون اغلب به عنوان یک راه حل جادویی برای دور زدن فلج استراتژیک اروپا مورد بحث قرار میگیرد. اما در واقعیت ائتلافهای مایل به همکاری برای سیاست مناسبتر هستند نه برای سیاستگذاری. گروههای کوچک متشکل از کشورهایی که میتوانند منابع سیاسی و اقتصادی قابل توجهی را بسیج کنند اغلب در نهایت کشورهای کوچک و متوسط را کنار میگذارند و آنها را منزوی و به حاشیه میرانند. این دقیقاً همان چیزی است که در مورد گروه اوکراین اتفاق افتاد: پس از عقبنشینی از سوی کشورهای کنار گذاشته شده ائتلاف به سرعت گسترش یافت و شامل 31 کشور شد. در نتیجه اکنون شامل چندین عضو است که یا تمایلی به مشارکت قابل توجه ندارند یا قادر به مشارکت نیستند، که این امر اثربخشی آن را تضعیف میکند و نشان میدهد که چگونه مکانیسمی که برای سرعت و انسجام طراحی شده است میتواند به همان اندازه نهادهایی که میخواهد از آنها دور بزند دست و پا گیر شود.علاوه بر این ائتلافهای موقت برای سازماندهی بحثهای سیاسی بلندمدت بسیار سست هستند و قادر به مدیریت همپوشانی بین حوزههای مختلف سیاست به عنوان مثال بین تغییرات اقلیمی و امنیت نیستند زیرا تمایل دارند به مسائل واحد به صورت جداگانه بپردازند. ائتلافها همچنین از نوع اشتراکگذاری اطلاعات در سطح بلوک یا ساختارهای فرماندهی و کنترل که برای هماهنگی استقرارهای نظامی چندجانبه ضروری است بهرهمند نمیشوند. آنها همچنین به بودجه نهادی اتحادیه اروپا که برای تأمین مالی اهداف اصلی از جمله امنیت قویتر حیاتی است دسترسی ندارند. آنچه روی کاغذ ممکن است یک پیشرفت به نظر برسد دولتهای اروپایی به سرعت جلسات را ترتیب میدهند در واقع نمونه دیگری از سردرگمی در حل مشکلات ناشی از کاستیهای سیستمی است. در ۷۵ سال گذشته واشنگتن نه تنها بخش عمدهای از بازدارندگی متعارف و هستهای قاره را تأمین کرده، بلکه از طریق ناتو اجماع امنیتی استراتژیکی را که کشورهای اروپایی پیرامون آن متحد شدهاند طراحی کرده است. اکنون اروپا با دولتی در ایالات متحده روبرو است که در بهترین حالت بیتفاوت و در بدترین حالت خصمانه است و به نظر میرسد که قصد دارد به طور یکجانبه بار امنیت قاره را بر دوش متحدان اروپایی خود بیندازد متحدانی که باید برای پر کردن شکافها سازماندهی مجدد شوند. آنها توافق کردهاند که پول بیشتری برای ایجاد تواناییها و ذخایر مهمات اروپایی هزینه کنند. اما یک دفاع واقعاً اروپایی نیازمند انسجام استراتژیک در مورد چگونگی سازماندهی این تلاش است: این پول کجا چگونه و برای چه اهدافی باید هزینه شود. اعتراضات اخیر برخی از کشورهای عضو به پیشنهادات ReArm اتحادیه اروپا برای افزایش هزینههای دفاعی به ویژه به برندسازی تهاجمی این ابتکار و تمرکز بر تقویت نظامی متعارف به جای سایر اولویتها مانند دفاع مرزی یا امنیت سایبری نشان میدهد که چگونه عدم یافتن چنین زمینه مشترکی میتواند پیشرفتهای مهم را تضعیف کند.راه پیش رو باید ریشه در نهادهای فعلی داشته باشد. برای مثال ساختارهای فرماندهی و کنترل ناتو و فرآیندهای برنامهریزی دفاعی در حال حاضر ستون فقرات دفاع اروپا را تشکیل میدهند و اهرمهای سیاست دفاعی-صنعتی اتحادیه اروپا مانند وامها و کمکهای مالی برای سازماندهی مؤثر تجدید تسلیحات اروپا و اوکراین ضروری هستند. اما این فرآیندها فقط تا حدی میتوانند اروپا را پیش ببرند. ناتو بدون ایالات متحده کار نمیکند و کشورهای عضو اتحادیه اروپا به نهادهای خود در بروکسل یا یکدیگر اعتماد کامل ندارند. در نهایت هیچ یک از این سازمانها برای برآوردن نیازهای بیشمار امنیت اروپا ایجاد نشدهاند.علاوه بر این یک دفاع مشترک باید مبتنی بر ارزشها و اهداف سیاسی مشترک باشد. نه عضویت در اتحادیه اروپا و نه عضویت در ناتو امروزه نشاندهنده تعهد یک کشور به مفاهیم اساسی نظم لیبرال نیست. اتحادیه اروپا سالهاست که در مورد موضوع عدم اشتراک ارزشهای بنیادی اعضای خود بحث میکند و هزینه عدم حل و فصل آن اکنون به طرز زیانباری بالا رفته است. اقدامات ویکتور اوربان نخست وزیر مجارستان مانند حمایت از مواضع روسیه و جلوگیری از همکاری با اوکراین نه تنها برای دموکراسی در مجارستان بلکه برای هنجارهای اصلی نظم لیبرال اروپا نیز مخربتر میشود. اتحادیه اروپا بیهوده تلاش کرده است تا دولت مجارستان را به اصلاح رویههای خود ترغیب کند. رویه نوظهور رهبران اتحادیه اروپا که از طرف ۲۶ کشور کل بلوک به جز مجارستان بیانیه صادر میکنند نیز راه حل پایداری نیست. دولت اسلواکی در مسیری مشابه مجارستان حرکت میکند و سایر کشورها نیز ممکن است در آینده همین کار را انجام دهند. برای دور کردن چنین کشورهایی از حوزههای همکاری حیاتی به راههای رادیکالتری نیاز است.برعکس برخی از اعضای غیر اتحادیه اروپا و غیر ناتو باید به قلب نظم اروپایی نزدیکتر باشند. به عنوان مثال اتحادیه اروپا و بریتانیا از ایجاد یک اتحاد سیاسی و امنیتی جدید برای پر کردن فوری شکافهای ناشی از برگزیت سود خواهند برد. لحظاتی از همکاری از جمله در مورد بسیج حمایت نظامی، بشردوستانه و اقتصادی از اوکراین و اعمال تحریمها علیه روسیه وجود داشته است. در حال حاضر یک پیمان امنیتی نسبتاً متوسط اتحادیه اروپا و بریتانیا در دست تهیه است. همچنین راه بهتری برای گنجاندن رسمی اوکراین در نظم اروپایی مورد نیاز است. عضویت در ناتو دور از دسترس است و الحاق به اتحادیه اروپا بسیار کند نامطمئن و از نظر بوروکراتیک بسیار سنگین است و نمیتواند کمک ملموسی به الزامات امنیتی فوری اوکراین کند. بروکسل متعهد شده است که روند الحاق را اصلاح کند تا سریعتر و سودمندتر شود اما هنوز به این وعده عمل نکرده است.
کنار گذاشتن نظم قدیمی
برای تضمین استقلال استراتژیک و شمول اروپا به یک نظم اصلاحشده نیاز دارد که بر همکاری مبتنی بر معاهده بین دموکراسیهای لیبرال قاره شامل اعضای اتحادیه اروپا و غیرعضوها متمرکز باشد. این نظم باید حول یک ساختار نهادی نوآورانه ساخته شود که در آن خوشههای مختلف دولتها با درجات مختلف در تمام زمینههای سیاستگذاری مشارکت داشته باشند. برخلاف ائتلافهای موقت و داوطلبانه این مدل توسط یک هسته نهادی تقویت خواهد شد. هر خوشه ترتیبات حاکمیتی خود را به رهبری دولتهای کشورهای شرکتکننده ایجاد میکند و تحت نظارت خواهد بود احتمالاً توسط یک دبیرخانه بین دولتی منصوب یا یک نهاد پارلمانی متشکل از نمایندگان کشورهای عضو خوشه. کشورها داوطلبانه به این خوشهها میپیوندند احتمالاً از طریق توافقنامههایی در مورد حوزههای خاص سیاستگذاری که امکان همپوشانی در عضویت در خوشههای مختلف را فراهم میکند. به عنوان مثال کشورهای شمال اروپا و مدیترانه با پروفایلهای انرژی مکمل میتوانند در یک خوشه اقلیمی متحد شوند. اوکراین میتواند بدون نیاز به انتظار برای نتیجه مذاکرات رسمی عضویت در اتحادیه اروپا به طور کامل با کشورهای اروپایی در سیاستهای خارجی و امنیتی همکاری کند.نیازی به کنار گذاشتن نهادها، قوانین و فرآیندهای اتحادیه اروپا که برای برخی از حوزههای سیاستگذاری به خوبی عمل میکنند، نیست. به عنوان مثال این نهاد باید به اداره سیاستهای فناوری، دیجیتال و تجاری قاره ادامه دهد. اما مدل خوشهای راهی برای شکستن بنبستهای مداوم در سایر حوزههای سیاستگذاری بحثبرانگیزتر مانند دفاع یا اقدامات اقلیمی ارائه میدهد و به گروههایی از کشورهای اروپایی همفکر اجازه میدهد تا بدون نیاز به اجماع در سراسر اتحادیه اروپا عمیقتر همکاری کنند. اگرچه خوشههای اصلی به ویژه خوشه متمرکز بر امنیت نیازمند تعهد محکم به ارزشهای لیبرال دموکراتیک هستند اما عضویت دیگران میتواند گستردهتر باشد. نکته مهم این است که عضویت ثابت نخواهد بود: دولتها در صورت نقض هنجارهای اساسی میتوانند توسط خوشه تعلیق یا اخراج شوند و تصمیماتی که در یک خوشه گرفته میشود فقط برای اعضای آن خوشه الزامآور خواهد بود.انعطافپذیری این مدل میتواند به قاره کمک کند تا تعهدات روشن و سازوکارهای تصمیمگیری مشترک را ایجاد کند. کارشناسان امنیتی اروپا سالهاست که خواستار این نوع ادغام هستند. با این حال در عمل سیاستگذاران به جای ایجاد یک الگوی جدید بسیار مورد نیاز برای نظم اروپایی بر حفاظت از نهادهای خود دو چندان تمرکز کردهاند. شوک ناشی از تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین اروپاییها را بر آن داشت تا تلاش گستردهای برای تجدید تسلیحات خود جهت دفاع از این قاره در برابر تهاجم نظامی آغاز کنند. شوک ناشی از حمله ایدئولوژیک دولت ترامپ علیه ارزشهای اروپایی که به وضوح توسط معاون رئیس جمهور جی. دی. ونس در کنفرانس امنیتی مونیخ در ماه فوریه بیان شد دولتهای اروپایی را به بازنگری در پارامترهای اساسی نظم منطقهای خود فرا میخواند. این یک تحول بسیار خوشایند است که به نظر میرسد رهبران اروپایی برای به عهده گرفتن مسئولیت بیشتر گام برمیدارند اما این به معنای آمادهسازی جامع اروپا برای یک دوره جدید و چالشبرانگیزتر نیست. بدون گامهای بزرگ و ملموس «آغاز جدید اروپا» که این رهبران با اطمینان اعلام کردهاند احتمالاً یک طلوع کاذب دیگر خواهد بود.