“اول آمریکا” ترامپ واقع گرایی نیست
بدبینی و بدبینی را با صلابت و خرد اشتباه نگیرد
محمد اکرام یاور
برخی ناظران با تایید ادعا کرده اند که دولت دوم ترامپ نویدبخش احیای واقع گرایانه در سیاست خارجی آمریکا است رابرت اوبراین که در اولین دولت ترامپ به عنوان مشاور امنیت ملی فعالیت می کرد در نوشتن در فارن افرز مشتاقانه وعده “بازگشت رئالیسم با طعم جکسونی” را داد.این دیدگاه به شدت اشتباه است واقع گرایان اغلب گاهی به شدت در مورد بهترین اقدام با هم اختلاف نظر دارند بنابراین نمی توان گفت که «سیاست خارجی واقع گرایانه» چیست اما به راحتی می توان گفت که چه چیزی نیست و نام تجاری دونالد ترامپ «اول آمریکا» نیست واقعگرایی با این فرض شروع میشود که در سیاست جهانی هرج و مرج حاکم است: هیچ مرجع نهایی نمیتواند اختلافات را حل کند یا محدودیت را تضمین کند در این زمینه لازم است نسبت به توانایی های دیگران و تهدیدات احتمالی که ممکن است ایجاد کنند هوشیار باشند واقع گرایان همچنین با مجموعه ای مشترک از مفروضات در مورد قدرت و درگیری متمایز می شوند آنها اختلافات بین دولتها را عموماً نه بهعنوان سوء تفاهم یا اختلاف نظرهایی که میتوان در مورد آنها به راحتی تقسیم کرد بلکه بهعنوان مظاهر جاهطلبیهای متضاد تلقی کرد.واقع گرایی فرض می کند که در سیاست جهانی هیچ چیز به طور واقعی حل نمی شود کشورها بی وقفه به دنبال موقعیت و مزیت هستند پس از پایان یک مجموعه از رقابت های سیاسی چالش های جدیدی پدیدار می شوند: برای مثال پس از جنگ جهانی دوم جنگ سرد آغاز شد این امر غریزه واقعگرایانه احتیاط را نشان میدهد زیرا اگرچه نمیتوان فراتر از افق را دید اما تقریباً مطمئن است که حتی پس از قاطعترین پیروزیها، درگیریهای سیاسی جدید و اغلب پیشبینینشدهای دور از انتظار نیست. در نتیجه واقع گرایان رویکرد جنگ را نه تنها با این پرسش که “آیا ما پیروز خواهیم شد” در نظر می گیرند. (یعنی آیا اهداف سیاسی که برای آنها وارد جنگ شدیم محقق شده است) بلکه حتی در صورت موفقیت آمیز بودن “روز بعد از آن چه اتفاقی می افتد؟”
واقعی شود
اگرچه هرگز یک “سیاست خارجی واقع گرایانه” واحد وجود نخواهد داشت گرایش های واقع گرایانه قابل شناسایی باقی می ماند واقعگرایان عموماً نسبت به قدرت بازدارنده حقوق بینالملل بدبین هستند در اکثر موارد (و نه همه) مایل به قضاوت مطمئن در مورد ادعاهای رقیب نسبت به شرایط اخلاقی برتری هستند که طرفهای مقابل در درگیریهای بینالمللی ارائه میکنند و عموماً نسبت به طرحهای جاهطلبانه برای حل و فصل مسائل دوردست محتاط هستند درگیری از طریق استفاده از زور از این تمایلات تعدادی از اصول اصلی جاری می شود این اصول می توانند طیف وسیعی از انتخاب های سیاستی را پیشنهاد کنند با این حال قابل توجه است که ترامپ تا چه حد این باورها را رد می کند.واقع گرایی می تواند با خونسردی حسابگر و سخت دل باشد اما به طور انعکاسی خشونت آمیز یا بی تفاوت نسبت به پیامدهای اخلاقی انتخاب های سیاستی نیست. بازیگرانی در سیاست جهانی که بیرحمانه از زور استفاده میکنند گاهی به عنوان واقعگرا شناخته میشوند (و گاهی تحسین میشوند) اما همانطور که کلاوزویتز تعلیم داد استفاده از زور تنها در صورتی موفقیت آمیز تلقی می شود که به اهداف سیاسی که برای آن با هزینه قابل قبولی معرفی شده دست یابد او سخنرانی کرد: «هیچکس جنگی را شروع نمیکند یا بهتر است بگوییم هیچکس به عقلش نباید این کار را انجام دهد بدون اینکه ابتدا در ذهنش روشن باشد که قصد دارد با آن جنگ به چه چیزی برسد». “هدف سیاسی هدف است.”سیاست خارجی رسیدن به آنچه می خواهید در صحنه جهانی است. خواندن نازک ماکیاولی ممکن است این موعظه گیلاس چیده شده را بیان کند که بهتر است از یک شاهزاده بترسند تا دوست داشته شوند با این حال در سیاست جهانی، تنها یک احمق میخواهد از او متنفر باشد. توانایی کنترل نفوذ سیاسی خود و استفاده عاقلانه از آن یک عامل کلیدی تعیین کننده موفقیت یا شکست توسط آن معیار اساسی دستیابی به اهداف خود در عرصه بین المللی است اما برند ترامپ از «اول آمریکا» در سیاست بینالملل چندان خوب نیست رقابت ایالات متحده با چین را در نظر بگیرند در طول جنگ سرد آخرین رقابت بزرگ قدرتهای بزرگ که واشنگتن با آن مواجه شد دیپلمات جورج کنان چالشی را که ایالات متحده با آن روبرو بود و اهدافی که به دنبال آن بود را ماهیت سیاسی و نه نظامی توصیف کرد. تهدید اصلی این نبود که اتحاد جماهیر شوروی فوراً اروپای غربی را از طریق فتح به امپراتوری خود اضافه کند بلکه با گذشت زمان کل قاره به آرامی به حوزه نفوذ شوروی خواهد لغزید. و صرف نظر از اینکه روابط ایالات متحده و چین امروز یک جنگ سرد جدید است ارزیابی کنان اعمال می شود. خطر اصلی این نیست که چین با تهاجم زنجیره ای به همسایگان خود بی پروا و احمقانه در یک تلاش خودباختگی برای هژمونی منطقه ای شرکت کند خطر این است که چین ممکن است به تسلط سیاسی بر آسیای شرقی دست یابد به همین دلیل است که از منظر واقع گرایانه اگرچه آمادگی نظامی ایالات متحده مهم است سنگ بنای پاسخ عاقلانه به چالش چین مشارکت های سیاسی نزدیک (و اتحاد متعهد) با بازیگران کلیدی در منطقه خواهد بود با این حال ترامپ نگرش کنجکاوانهای را در مورد اتحادها نشان میدهد و آنها را نه به عنوان مکانیزمهایی برای تقویت حساسیتهای مشترک بلکه بهعنوان گزارههایی که عموماً از دست دادن پول پراکنده شدهاند، در نظر میگیرد که توسط آزادگان ناسپاس در انبوهی آمریکا جمعآوری شده است. اکنون این کشورها باید ارزیابی کنند که آیا واشنگتن یک شریک سیاسی قابل اعتماد خواهد بود یا خیر. اگر ایالات متحده غیرقابل اعتماد یا غیرقابل اعتماد به نظر برسد چین ممکن است بر منطقه مسلط شود نه با فتح نظامی بلکه در نتیجه محاسبات کسانی که به این نتیجه می رسند که جایگزین عملی برای پیوستن به خواسته های آن وجود ندارد.بیزاری ترامپ از ائتلاف ها نیز احتمالاً انتخاب های او را در مورد جنگ در اوکراین شکل می دهد از منظر واقع گرا به نفع منافع ملی آمریکاست که در جهانی زندگی کند که در آن جنگ های تهاجمی فتح آمیز توسط قدرت های اقتدارگرای جاه طلب به جای موفقیت با شکست مواجه می شوند. اگر کسی بتواند با هزینه نسبتاً کم این شکست را تسریع بخشد و اگر انجام این کار متحدان خود را حتی نزدیکتر کند، بهتر است. این دقیقاً همان چیزی است که از زمان تهاجم اولیه روسیه در سال 2022 رخ داده است به همین دلیل است که اینقدر تلخ است که متحدان ترامپ تمایل ظاهری او را برای پایان دادن به جنگ با شرایط روسیه بهعنوان یک عمل خویشتنداری واقعگرایانه به جای حماقت محض نشان میدهند.از منظر واقعگرایانه زمان ارزیابی مجدد تضمینهای امنیتی آمریکا در خلیج فارس که شاید نیم قرن پیش منطقی بود اما اکنون آشکارا نابهنگام است گذشته است. همچنین به سختی می توان دید که چگونه ارائه یک چک سفید به اسرائیل برای سیاست های توسعه طلبانه اش در کرانه باختری منافع ملی آمریکا را ارتقا می دهد. با این حال در ارزیابی دوستان و متحدان دیرینه واشنگتن، به نظر می رسد ترامپ از ادامه پذیرش بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل توسط واشنگتن راضی است ترامپ همچنین از تعهدات نظامی آمریکا در خلیج فارس نگران نیست و درباره رویارویی با دشمن اصلی واشنگتن در منطقه ایران سخت صحبت کرده است. اما ایالات متحده اکنون بزرگترین صادرکننده انرژی در جهان است و در مناطق دیگر با تهدیدهای فزاینده ای مواجه است بنابراین یک واقعگرای واقعی پیشنهاد میکند که واشنگتن با ظرافت خود را از وعدههای دفاع از خلیجفارس جدا کند و هشدار دهد که تلاش آمریکا (یا تحت حمایت ایالات متحده) برای از بین بردن برنامه هستهای ایران با زور اشتباه فاجعهباری خواهد بود.
دهان بزرگ
رئالیسم اغلب در تخیل عمومی با سرسختی همراه است و اگرچه اغلب ضروری است که قاطعیت با دشمنان برقرار شود مخصوصاً در خلوت، واقعگرایان به حرف زدن در مورد زبالهها اذیت نمیشوند و به ندرت دست به کار میشوند.در مقابل ترامپ در هفتههای اخیر بسیار پر سر و صدا بوده است. ترامپ علاوه بر تهدید مکرر به تصرف کانال پاناما از پیام کریسمس برای تحقیر نخستوزیر کانادا استفاده کرد و پیشنهاد کرد که کاناداییها در صورت تبدیل شدن کشورشان به پنجاه و یکمین ایالت ایالات متحده وضعیت بهتری خواهند داشت. اما واقعگرایان از تضعیف یکی از بزرگترین مزیتهایی که ایالات متحده مدتها به عنوان یک قدرت جهانی از آن برخوردار بوده بیزارند روابط گرم غیر معمول با نزدیکترین همسایگانش. ترامپ همچنین به صراحت در مورد استفاده از تاکتیکهای قهری علیه یک متحد برای جذب گرینلند صحبت کرده است زیرا او مدعی شد «برای اهداف امنیت ملی مورد نیاز ایالات متحده است» و اگرچه واقعگرایان در لفاظیها اهمیت چندانی نمیدهند چنین صحبتهایی میتواند با شکلدهی به انتظارات بینالمللی درباره مقاصد آمریکا به ضرر منافع ایالات متحده – به طرز بدی – مهم باشد. تصور کنید که احساسات مشابهی توسط رهبر آینده یک قدرت بزرگ دیگر بیان شود. صحبت ارزان است اما اغلب می تواند نتیجه معکوس داشته باشد.این در هیچ کجا به اندازه شمشیرهای ترامپ در مورد نقش بین المللی دلار آمریکا مشهود نیست او در طول مبارزات انتخاباتی 2024 به دروغ ادعا کرد: «بسیاری از کشورها دلار را ترک می کنند او با افتخار گفت: «آنها دلار را نزد من نمی گذارند. “من می گویم، “دلار را رها کنید شما با ایالات متحده تجارت نمی کنید، زیرا ما تعرفه 100 درصدی برای کالاهای شما اعمال می کنیم.” اما در نهایت آینده دلار به عنوان یک ارز بینالمللی عمدتاً توسط انتخابهای دسته جمعی بازیگران خصوصی ناهماهنگ تعیین میشود که شناسایی اکثر آنها غیرممکن خواهد بود. پول بینالمللی بر اساس اعتماد کار میکند: مردم از آن استفاده میکنند زیرا میخواهند از آن استفاده کنند (اغلب از گزینههای جایگزین فرار میکنند، از جمله پول قانونی محلی خودشان). تلاش برای وادار کردن دیگران به استفاده از دلار در واقع باعث می شود که آنها تمایل کمتری به استفاده از دلار داشته باشند و اعتبار آن را تضعیف می کند. با توجه به اولویتی که کشورها برای حفظ استقلال سیاسی خود و پیشبرد منافع خود قائل هستند واقع گرایان تصور می کنند که دولت ها ترجیح می دهند تحت فشار قرار نگیرند و در صورت امکان در برابر قلدری تعادل برقرار می کنند تکبر و پرتاب بی دلیل آرنج های تیز واقع گرایی نیست فیلسوف ریموند آرون ماهیت خودباختگی چنین رفتاری را تشریح کرد که همواره “ترس و حسادت دولت های دیگر” را تحریک می کند به جای تقویت دست ملی، تضعیف می کند و “تغییر متحدان را به سمت بی طرفی یا بی طرف ها به اردوگاه دشمن سوق می دهد.” ” توسیدید در آغاز جنگ پلوپونز پدیده مشابهی را مشاهده کرد و از «خشم و خشم نسبت به آتن» گزارش داد او نوشت که به دلیل سالها گستاخی آتنیها «احساسات مردان بیشتر به اسپارتیها گرایش داشت» آتن باخت یکی از ایدهآلهای امضا شده ترامپ «اول آمریکا» نمیتواند این پویایی را توجیه کند: تحمیل حمایتگرایی، چه به خاطر خود یا بهعنوان یک تاکتیک مذاکره که برای جلب نظر دیگران در برابر اراده آمریکا طراحی شده است حمایت گرایی ایالات متحده باعث انتقام گیری می شود که به شدت به اقتصادی آسیب می رساند که سالانه حدود 3 تریلیون دلار کالا و خدمات صادر می کند و حتی برای تولید داخلی به محصولات واسطه ای وارداتی متکی است و قیمت داخلی کالاهای قابل تجارت را افزایش می دهد استقبال ترامپ از تعرفه ها و سایر موانع تجاری نیز فرصت هایی را برای دیگران ایجاد می کند. در دسامبر اتحادیه اروپا با چهار کشور آمریکای جنوبی یک پیمان تجاری امضا کرد و یکی از بزرگترین مناطق تجاری جهان را تشکیل داد. چین نیز به همین ترتیب در حال ایجاد هجوم اقتصادی مهمی در نیمکره غربی است سیاستهای تجاری تهاجمی ترامپ حتی اگر بتوانند امتیازات کینهتوزی را از دیگران دریافت کنند، اهداف سیاست خارجی گستردهتر ایالات متحده (مانند جلوگیری از وسعت نفوذ سیاسی چین) را تضعیف میکنند به مشکلات اقتصادی جهانی کمک میکنند و دیگر کشورها را نسبت به (و) محتاط میکند. به دنبال دفاع از خود در برابر) تلاش بعدی واشنگتن برای دور انداختن وزن خود.
یک رویکرد ناموفق
در اندیشیدن به سیاست خارجی بیشتر واقع گرایان با دیپلمات و محقق آرنولد ولفرز که اصطلاح «اهداف محیطی» را ابداع کرد همسو می شوند همانطور که ولفرز نوشت اگرچه ایالت ها باید بقای خود را در اولویت قرار دهند، اما «فقط در موارد نادر با مشکل بقا مواجه می شوند». مثل همیشه واقعگرایان در مورد تاکتیکهای خاصی که به بهترین نحو به اهداف محیطی دست مییابند اختلاف نظر دارند اما آنها به خوبی میدانند که همدلی با دوستان برای امنیت ملی به همان اندازه ضروری است که قاطعیت عاقلانه با دشمنان.در اینجا نیز «اول آمریکا» تأکید واقع گرایانه بر بلندمدت را رد می کند: این رویکردی کوته بینانه معامله گرایانه و به شدت خودخواهانه است ترامپ هر تعاملی را با دیگر کشورها اعم از دوستان و دشمنان به طور یکسان به عنوان یک رویارویی با مجموع صفر می داند که در آن هدف استخراج بیشترین سهم ممکن از دستاوردهای قابل مشاهده است. واشنگتن این رویکرد را قبلاً در سالهای بین دو جنگ امتحان کرده بود. خواستههای نزدیکبینانه آن برای بازپرداخت بدهیهای جنگیاش به شکنندگی مالی کمک کرد که منجر به بحران مالی جهانی ۱۹۳۱ شد حمایتگرایی (که در پی آن صادراتش حتی بیش از وارداتش کاهش یافت) باعث فروپاشی تجارت جهانی شد به طور کلی هر دو سیاست به رکود جهانی کمک کردند و آن را عمیق تر کردند که عامل مهمی در به قدرت رسیدن فاشیست ها در آلمان و ژاپن بود. آن تجسم اولیه «اول آمریکا» بسیار عاقلانه بود اما بیش از پوند احمقانه بود و مطمئناً مبتنی بر واقعگرایی نبود نسخه ترامپ هم اینطور نیست و نتایج می تواند بار دیگر فاجعه بار باشد.