وطن عزیز ما افغانستان را از نظر ترکیب اقوام مختلف و زبانها و لهجه های مختلف، میتوان یکی از غنی ترین سرزمین ها دانست. چنین تنوع قومی و زبانی هیچگاه وحدت ملی آن را خدشه دار نکرده ، بلکه اقوام مختلف با زبانها، لهجه ها، عادات و آداب و حتی مذاهب گوناگون خود توانسته اند که تحت یک حکومت واحد و درون مرزهای سیاسی و جغرافیایی واحدی زندگی کنند و در وسعت فرهنگی ژرف و دیرینه خود، چون تنی واحد باشند. این گفته تنها به جهت آن بود که نشان دهیم، هیچ قدرت بیگانه ای نیز نتوانسته است اساسا جزوی از بدنه این سرزمین را بکند، بلکه در اغلب موارد خود در یکپارچگی چنین وحدت فرهنگی به تحلیل رفته است. این امر از سویی دیگر قدرت پذیرش گوناگونی ها را در وحدت ملی واحد مان نشان میدهد و نهایتا اینکه، این گوناگونی ها به خودی خود هیچ لطمه ای به وحدت ملی نزده است با توجه به اینکه مسأله سواد وخواندن و نوشتن در قرون گذشته صورت عمومی نداشت، تا دیر زمانی تنوع زبانی مشکلی جدی بوجود نمی امد و زبان رسمی متداول در هر دوره ای میتوانسته بدون لطمه زدن به زبانهای دیگر ، نیاز حکومتیان و باسوادان معدود را براورده سازد. در دوره کنونی که سواد شکل عامتری یافته است، ارتباطات مختلف، نزدیکتر، پیچیده تر و گسترده تر میگردد، طبعا نیاز به زبان رسمی قوی چهره مینماید، اما آنچه امروزه با توجه به روشن شدن بسیاری از مسایل ملی در جهان و در کشور ما و مسلم شدن حقوق کودکان در ارتباط با زبان رسمی دولتی و زبان مادری وهمچنین آگاهیهای علمی نسبت به توان آموزش زبانهای مختلف، به ویژه از جانب کودکان، و از سوی دیگر با عنایت به اینکه رعایت و احترام حقوق اقوام ، خود عامل مؤثری در ایجاد وحدت ملی و مانع از ایجاد کینه و گریز های قومی خواهد بود وبا توجه به عمق اشتراک سنتها و آداب و عادات و رسوم و دین و ادبیات و در مجموع اشتراک فرهنگی ژرف در میان اقوام مختلف افغانستان ، باید در حل مشکل زبانی کودکان گام جدی برداشت.
طوریکه میدانیم، زبان اولین وسیله ارتباطی انسان هاست که وظیفه اصلی آن برقراری ارتباط با یکدیگر است، اما زبان علاوه بر این، وظیفه مهم دیگری نیز دارد که بعضا اگر مهمتر از وظیفه اولی نباشد، اقلا در رده دوم قرار دارد و آن تشکیل پایه های هویت ملی افراد بشر است. یادگیری زبان مادری بر همه گویندگان آن زبان فرض مسلم است، چراکه همانطوریکه ذکر شد بدون زبان مادری، پایه های هویت ملی و شخصیت فرهنگی افراد و به تبع آن یک قوم به طور ناقص شکل میگیرد. شاید به همین دلیل بود که سازمانهای فرهنگی جهان با ارایه کنوانسیون ها و بیان نامه های مختلف خواستار حمایت و احیای زبان مادری اقوام مختلف در سراسر جهان شده اند. سازمان یونسکو به مثابه مهمترین سازمان فرهنگی ملل متحد، با نامگذاری 21 فبروری به عنوان «روز جهانی زبان مادی » و نامگذاری سال 2008 به عنوان «سال بین المللی زبانها » نقش مهمی در این میانه ایفا نموده است.
متأسفانه در کشور ما بسیاری از مردم در باره این روز نمیدانند و ارگانهای رسمی و موسسات فرهنگی نیز در این باره سکوت اختیار کرده اند و در افغانستان نه تنها از این روز تجلیل به عمل نمی نمایند، بلکه بسیاری از مردم از وجود چنین روزی بیخبر اند. علت این امر به خوبی معلوم نیست، شاید مقامات افغانستان این روز تاریخی را به علتی تجلیل نمینمایند تا مبادا جنرالان پنجابی و سیاسیون و دولتمردان همسایه جنوبی ما از آنها آزرده شوند!!! بناء شایسته می نماید تا مختصری از تاریخ و چگونگی به میان آمدن این روز در اینجا چند سطری بنویسیم.
روز جهانی زبان مادری اصلا با مبارزات ازادیخواهانه مردم بنگله دیش ارتباط مستقیم دارد و این روز در اثر تلاشهای بیدریغانه مردم این سرزمین که اهل موسیقی، هنر و ادبیات هستند، به دست آمده است. طوریکه میدانیم کشور بنگله دیش با جمعیتی بیشتر از 102 میلیون نفوس در جنوب آسیا قرار داشته و تا سال ( 1952) در تحت تسلط نظامیان پنجابی پاکستان قرار داشت. در اگست سال 1947 کشوری که هم اکنون «پاکستان» نامیده میشود، از دو حصه غربی و شرقی که 1600 کیلو متر از هم فاصله داشتند، تشکیل شده بود. تز محمد علی جناح مؤسس پاکستان این بود که مذهب یگانه عامل عمده برای پیوند دو ملت و وحدت کشور پاکستان است. او خصوصیات جداگانه فرهنگی و زبانی این دو بخش را نادیده میگرفت؛ در حالیکه حصه شرقی (بنگال) از لحاظ ادبیات میراث دار ادبیات چندهزار ساله و فرهنگ پیشرفته بنگالی بود. بنگالی ها علاقه خاصی به فرهنگ و زبان و ادبیات خود داشتند. عمل خودخواهانه پنجابی ها در اعلام زبان اردو به عنوان یگانه زبان رسمی پاکستان، تخم فروپاشی و جدایی بنگله دیش را در این دولت نوبنیاد کاشت. مردم بنگال، خصوصا دانشجویان آن منطقه در قبال عملکرد غیردموکراتیک پنجابی ها واکنش تندی نشان دادند. چراکه طرح پنجابی ها در حقیقت نابودی زبان و فرهنگ بنگالی را در پی داشت. تحمیل زبان اردو و فرهنگ پنجابیها عکس العمل بسیار قوی و نیرومند و خودجوش مردم بنگال رابه دنبال داشت.
روز 21 فبروری در میدان اصلی شهری کوچک در 30 کیلومتری شمال داکه ـ پایتخت بنگله دیش ـ که زمانی استراحتگاه یکی از راجه های هندی بوده است، احمدسلیم شاعر محبوب نسل جوان و یکی از مبارزین استقلال بنگله دیش در مراسم یادبود زبان مادری و در میان فریاد: « زنده باد زبان مادری!» حاضرین، در دفاع از زبان بنگالی و استقلال آن از زبان اردو مشغول ارایه خطابه آتشین بود و همه حاضرین را مبهوت کلمات سحرانگیز خود نموده بود. احمدسلیم با شور خاصی صحبت میکردتا به این بند شعر معروف خود میرسد:
و تو که زبان آب و آفتاب را نمی فهمی
و تو که لالایی مردم بنگال را درک نمیکنی
و تو که نگاه گرم کودکان شیرخوار را نمیدانی
چگونه ضربان قلب مادر بنگال را درک خواهی کرد
مادر بنگال!
مادر آب !
مادر هوای شرقی دلتا
زبانت را پاس میداریم
مادر پالونک هی کنار رودخانه
مادر کرجی های رود بنگال
مادر مردان و کودکان ماهیگیر و کارگر
مادر مقدس بنگال….
سلیم میخواند و مردم غرق در اشعار او بودند که ناگهان صدای مهیب گلوله در میان فریاد: « جاسوس هندوستان … جاسوس بت پرستان…وطن فروش…» همه را به خویش آورد. گلوله گلوی احمدسلیم را شکافت تا ندای قلبی را برای او خاموش سازد، غافل از اینکه چندین سال بعد 21 فبروری در سال 1999 به پیشنهاد دولت بنگله دیش و به یاد احمدسلیم و هزاران شهید راه زبان مادری ، سازمان یونسکو این روز را «روز جهانی زبان مادری» بنامد تا زبان مادری برای همیشه در تقویم فرهنگی کشورها زنده بماند. احمدسلیم شهید شد، ولی نام نامی او برسر زبان هاست.
زنده و شگوفان باد زبان مادری!
محمد صالح راسخ ییلدرم
بازدید ها: