• بیوگرافی

















  • صفحۀ سایت در فیس بوک

  • مطالب پسندیده در فیس بوک

  • paypal

  • موضوع هفته

    مطالب محبوب

    ترامپ می خواهد قدرت آمریکا در عصر جدید ناسیونالیسم

    ترامپ می خواهد

    قدرت آمریکا در عصر جدید ناسیونالیسم

    محمد اکرام یاور

    در دو دهه پس از پایان جنگ سرد جهانی گرایی بیش از ناسیونالیسم جایگاه خود را به دست آورد همزمان ظهور سیستم‌ها و شبکه‌های پیچیده‌تر  نهادی، مالی و فناوری  بر نقش فرد در سیاست سایه انداخت اما در اوایل دهه 2010 یک تغییر عمیق آغاز شد. کادری از شخصیت های کاریزماتیک با یادگیری استفاده از ابزار این قرن کهن الگوهای قبلی را احیا کردند: رهبر قدرتمند، ملت بزرگ، تمدن سربلند.احتمالاً این تغییر در روسیه آغاز شد در سال 2012 ولادیمیر پوتین به آزمایش کوتاهی پایان داد که طی آن ریاست جمهوری را ترک کرد و چهار سال را به عنوان نخست وزیر گذراند در حالی که یک متحد مطیع به عنوان رئیس جمهور خدمت کرد پوتین به شغل اصلی بازگشت و اقتدار خود را تثبیت کرد همه مخالفان را در هم شکست و خود را وقف بازسازی «جهان روسیه» کرد وضعیت قدرت بزرگی را که با سقوط اتحاد جماهیر شوروی از بین رفته بود بازگرداند و در برابر سلطه ایالات متحده و متحدانش مقاومت کرد دو سال بعد شی جین پینگ در چین به اوج رسید اهداف او مانند پوتین بود اما در مقیاس بسیار بزرگتر بود  و چین توانایی های بسیار بیشتری داشت در سال 2014 نارندرا مودی مردی با آرزوهای گسترده برای هند صعود سیاسی طولانی خود را به دفتر نخست وزیری تکمیل کرد و ناسیونالیسم هندو را به عنوان ایدئولوژی غالب کشورش تثبیت کرد در در این تحول در سال 2016 رخ داد زمانی که دونالد ترامپ به ریاست جمهوری ایالات متحده رسید. او قول داد که «آمریکا را دوباره بزرگ کند» و «آمریکا را در اولویت قرار دهد»  شعارهایی که روحی پوپولیستی، ملی‌گرایانه و ضدجهانی را تسخیر می‌کردند که در داخل و خارج از غرب نفوذ کرده بود حتی زمانی که نظم بین‌المللی لیبرال به رهبری ایالات متحده مستقر و رشد کرد. ترامپ فقط سوار بر موج جهانی نبود دیدگاه او از نقش ایالات متحده در جهان از منابع مخصوصاً آمریکایی نشأت می گرفت اگرچه کمتر از جنبش اصلی آمریکای اول که در دهه 1930 به اوج خود رسید بیشتر از ضد کمونیسم جناح راست در دهه 1950 بود.برای مدتی به نظر می رسید که شکست ترامپ در برابر جو بایدن در رقابت های انتخابات ریاست جمهوری 2020 نشان دهنده یک بازسازی بود ایالات متحده در حال کشف موقعیت خود پس از جنگ سرد بود که آماده بود نظم لیبرال را تقویت کند و موج پوپولیستی را متوقف کند با این حال پس از بازگشت غیرمعمول ترامپ، اکنون به نظر می‌رسد که بایدن، و نه ترامپ یک مسیر انحرافی را نشان دهد. ترامپ و تریبون های مشابه عظمت ملی اکنون دستور کار جهانی را تنظیم می کنند آنها مردان قدرتمندی هستند که سهام کمی در سیستم های مبتنی بر قوانین، اتحادها یا انجمن های چندملیتی قرار می دهند آنها شکوه یکباره و آینده کشورهایی که بر آنها حکومت می کنند را می پذیرند و حکمی تقریباً عرفانی برای حکومت خود دارند اگرچه برنامه‌های آن‌ها می‌تواند متضمن تغییرات رادیکال باشد استراتژی‌های سیاسی آن‌ها بر طیف‌هایی از محافظه‌کاری تکیه دارد که بالای سر نخبگان لیبرال شهری و جهان‌وطن به حوزه‌هایی که با عطش سنت و میل به تعلق متحرک هستند، متکی است از برخی جهات این رهبران و دیدگاه‌هایشان «برخورد تمدن‌ها» را تداعی می‌کنند که ساموئل هانتینگتون دانشمند علوم سیاسی که در اوایل دهه 1990 نوشت تصور می‌کرد که منجر به درگیری‌های جهانی پس از جنگ سرد خواهد شد اما آنها این کار را به شیوه ای انجام می دهند که اغلب عملکردی و انعطاف پذیر است تا مقوله ای و بیش از حد غیرتمند این برخورد تمدن‌ها است: مجموعه‌ای از ژست‌ها و سبک رهبری که می‌تواند رقابت بر سر (و همکاری بر سر) منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی را به عنوان رقابتی بین دولت‌های تمدن صلیبی پیکربندی کند.این مسابقه گاهی لفاظی است و به رهبران این امکان را می‌دهد تا از زبان و روایت‌های تمدن استفاده کنند، بدون اینکه مجبور باشند به فیلمنامه هانتینگتون یا تقسیم‌بندی‌های تا حدی ساده‌ای که پیش‌بینی کرده بود پایبند باشند. (روسیه ارتدکس در حال جنگ با اوکراین ارتدوکس است.) ترامپ در کنوانسیون جمهوری خواه 2020 به عنوان «بادیگارد تمدن غرب» معرفی شد. رهبری کرملین مفهوم روسیه را به عنوان “دولت-تمدن” توسعه داده است و از این اصطلاح برای توجیه تلاش های خود برای تسلط بر بلاروس و تحت انقیاد کردن اوکراین استفاده می کند. در اجلاس سران برای دموکراسی در سال 2024 مودی دموکراسی را به عنوان “رگ حیات تمدن هند” توصیف کرد اردوغان در یک سخنرانی در سال 2020 اعلام کرد که “تمدن ما تمدن فتح است.” شی جین پینگ رهبر چین در یک سخنرانی در سال 2023 در کمیته مرکزی حزب کمونیست چین از فضایل یک پروژه تحقیقاتی ملی در مورد خاستگاه تمدن چین تمجید کرد که او آن را “تنها تمدن بزرگ و بدون وقفه ای که تا امروز به شکل دولتی ادامه دارد” نامید.در سال های آینده نوع نظم و ترتیب این رهبران تا حد زیادی به دوره دوم ریاست جمهوری ترامپ بستگی دارد به هر حال این نظم تحت رهبری ایالات متحده بود که توسعه ساختارهای فراملی را پس از جنگ سرد تشویق کرد اکنون که ایالات متحده به رقص ملت‌ها در قرن بیست و یکم پیوسته است اغلب این آهنگ را صدا می‌کند با روی کار آمدن ترامپ، عقل متعارف در آنکارا، پکن، مسکو، دهلی نو و واشنگتن (و بسیاری از پایتخت‌های دیگر) حکم خواهد کرد که هیچ سیستم واحد و مجموعه‌ای از قوانین مورد توافق وجود ندارد در این محیط ژئوپلیتیکی ایده از قبل ضعیف «غرب» حتی بیشتر فروکش خواهد کرد  و در نتیجه وضعیت اروپا نیز که در دوران پس از جنگ سرد شریک واشنگتن در نمایندگی «جهان غرب» بود کاهش خواهد یافت. کشورهای اروپایی مشروط شده اند که انتظار رهبری ایالات متحده در اروپا و نظم مبتنی بر قوانین (نه لزوما از نوع آمریکایی) را در خارج از اروپا داشته باشند تقویت این نظم، که سال‌ها در حال فروپاشی بوده است به اروپا سپرده خواهد شد کنفدراسیونی از دولت‌ها بدون ارتش و با قدرت سخت سازمان‌یافته کمی از خود  و کشورهای آن دوره‌ای از رهبری به شدت ضعیف را تجربه می‌کنند.دولت ترامپ این پتانسیل را دارد که در نظم بین المللی بازنگری شده ای که سال ها در حال ساخت است موفق شود اما ایالات متحده تنها در صورتی پیشرفت خواهد کرد که واشنگتن خطر تلاقی خطوط گسل ملی را تشخیص دهد و این خطرات را از طریق دیپلماسی صبور و بی پایان خنثی کند ترامپ و تیمش باید مدیریت درگیری را پیش نیاز عظمت آمریکا بدانند نه مانعی برای آن.

    ریشه های واقعی ترامپیسم

    تحلیلگران اغلب به اشتباه ریشه های سیاست خارجی ترامپ را در سال های بین دو جنگ ردیابی می کنند زمانی که جنبش اصلی آمریکا اول در دهه 1930 شکوفا شد ایالات متحده ارتش متوسطی داشت و موقعیت ابرقدرت نداشت آمریکایی اولی ها بیش از هر چیزی آرزو داشتند که این وضعیت را حفظ کنند آنها به دنبال اجتناب از درگیری بودند در مقابل ترامپ جایگاه ابرقدرت ایالات متحده را گرامی می دارد همانطور که بارها در دومین سخنرانی خود در مراسم تحلیف خود تاکید کرد او مطمئناً هزینه‌های نظامی را افزایش می‌دهد و با تهدید به تصرف یا تصاحب گرینلند و کانال پاناما قبلاً ثابت کرده است که از درگیری دوری نخواهد کرد ترامپ می‌خواهد تعهدات واشنگتن در قبال نهادهای بین‌المللی را کاهش دهد و دامنه ائتلاف‌های ایالات متحده را محدود کند اما او به سختی علاقه‌ای به نظارت بر عقب‌نشینی آمریکا از صحنه جهانی ندارد.ریشه های واقعی سیاست خارجی ترامپ را می توان در دهه 1950 یافت آن‌ها از ضد کمونیسم فزاینده آن دهه سرچشمه می‌گیرند اگرچه نه از نوع لیبرال که ترویج دموکراسی، مهارت تکنوکراتیک و بین‌المللی‌گرایی شدید را هدایت می‌کرد و رئیس‌جمهور هری ترومن دوایت آیزنهاور و جان اف کندی در پاسخ به تهدید شوروی از آن حمایت می‌کردند. دیدگاه ترامپ از جنبش‌های راست‌گرای ضدکمونیستی دهه 1950 سرچشمه می‌گیرد که غرب را در مقابل دشمنانش قرار می‌داد از انگیزه‌های مذهبی استفاده می‌کرد و سوء ظن به لیبرالیسم آمریکایی را به عنوان بیش از حد نرم بیش از حد فراملی و بیش از حد سکولار برای محافظت از کشور در سر داشت.این میراث سیاسی داستانی از سه کتاب است اولین بار توسط Whittaker Chambers روزنامه نگار آمریکایی یک جاسوس کمونیست و شوروی سابق که در نهایت از حزب جدا شد و به یک محافظه کار سیاسی تبدیل شد آمد. شاهد مانیفست او در سال 1952 درباره لیبرال های همسفر آمریکایی و خیانت آنها بود که اتحاد جماهیر شوروی را جسور کرد دیدگاهی مشابه جیمز برنهام متفکر برجسته محافظه کار سیاست خارجی پس از جنگ را برانگیخت. او در کتاب خود خودکشی غرب در سال 1964 نهاد سیاست خارجی آمریکا را به خاطر بی وفایی اسنوبیست و حمایت از “اصولی که بین المللی و جهانی هستند و نه محلی یا ملی” مقصر دانست. برنهام از سیاست خارجی مبتنی بر «خانواده، جامعه، کلیسا، کشور و در دورترین نقطه تمدن  نه تمدن به طور کلی، بلکه این تمدن تاریخی خاص که من عضوی از آن هستم» حمایت می‌کرد. بوکانن در انتخابات ریاست جمهوری سال 1964 از بری گلدواتر حمایت کرد از دستیاران رئیس جمهور ریچارد نیکسون بود و در سال 1992 یک چالش اولیه بزرگ را برای رئیس جمهور فعلی جمهوری خواه جورج اچ دبلیو بوش به راه انداخت. این بوکانان است که ایده‌های او دقیقاً دوران ترامپ را پیش‌بینی می‌کند در سال 2002 بوکانان مرگ غرب را منتشر کرد که در آن مشاهده کرد که “سفیدپوستان فقیر به سمت راست حرکت می کنند” و ادعا کرد که “سرمایه دار جهانی و محافظه کار واقعی قابیل و هابیل هستند.” علی‌رغم عنوان کتاب، بوکانان تا حدودی به غرب امیدوار بود (به معنای ما و آن‌ها در اصطلاح) و به شکست قریب‌الوقوع جهانی‌گرایی اطمینان داشت. او نوشت: «زیرا پروژه ای از نخبگان است و از آنجا که معماران آن ناشناخته و مورد بی مهری هستند جهانی گرایی بر روی سد بزرگ میهن پرستی سقوط خواهد کرد.»ترامپ این سنت محافظه‌کار چند دهه‌ای را نه از طریق مطالعه چنین چهره‌هایی بلکه از طریق غریزه و بداهه‌پردازی در جریان مبارزات انتخاباتی جذب کرد ترامپ مانند چمبرز، برنهام و بوکانان خارجی‌هایی که شیفته قدرت هستند از شمایل‌بازی و گسست لذت می‌برد به دنبال برهم زدن وضعیت موجود است و از نخبگان لیبرال و کارشناسان سیاست خارجی متنفر است ترامپ ممکن است وارث بعید به نظر برسد برای این مردان و جنبش هایی که آنها شکل دادند، که با اخلاق گرایی مسیحی و گاه با نخبه گرایی مورد حمله قرار گرفتند اما او با حیله و موفقیت خود را نه به عنوان نمونه ای بارز از فضایل فرهنگی و تمدنی غرب بلکه به عنوان سرسخت ترین مدافع آنها در برابر دشمنان درونی و بیرونی معرفی کرده است.

    تجدید نظر گرایان

    بیزاری ترامپ از انترناسیونالیسم جهانی، او را با پوتین، شی ومودی و همسو می کند این پنج رهبر از محدودیت های سیاست خارجی و ناتوانی عصبی در ایستادن با یکدیگر قدردانی می کنند همه آنها در حالی که در پارامترهای خاص خود تحمیلی عمل می کنند برای تغییر فشار می آورند پوتین به دنبال روسیه سازی خاورمیانه نیست شی تلاشی برای بازسازی آفریقا، آمریکای لاتین یا خاورمیانه در تصویر چین ندارد مودی در تلاش برای ساخت ersatz Indias در خارج از کشور نیست و ایران یا جهان عرب را برای ترک بیشتر تحت فشار قرار نمی دهد ترامپ همچنین علاقه ای به آمریکایی سازی به عنوان دستور کار سیاست خارجی ندارد حس استثنایی بودن او در آمریکا ایالات متحده را از دنیای بیرونی ذاتاً غیرآمریکایی جدا می کند.رویزیونیسم می تواند با این اجتناب جمعی از نظام سازی جهانی و با نازک شدن نظم بین المللی همزیستی داشته باشد از نظر شی تاریخ و قدرت چین  نه منشور سازمان ملل یا ترجیحات واشنگتن  داوران واقعی وضعیت تایوان هستند زیرا چین هر چه او بگوید است اگرچه هند مانند تایوان در کنار نقطه اشتعال جهانی قرار ندارد اما همچنان به دعوای مرزهای خود با چین و پاکستان ادامه می دهد که از زمان استقلال هند در سال 1947 حل نشده است.رویزیونیسم اردوغان واقعی تر است ترکیه برای سود بردن از متحدان خود در آذربایجان اخراج ارامنه آذربایجان از منطقه مورد مناقشه قره باغ کوهستانی را نه از طریق مذاکره بلکه از طریق نیروی نظامی تسهیل کرد عضویت ترکیه در ائتلاف ناتو که متضمن تعهد رسمی به دموکراسی و یکپارچگی مرزها است مانعی برای اردوغان نداشت. ترکیه همچنین خود را به عنوان یک حضور نظامی در سوریه تثبیت کرده است این کاملاً بازسازی امپراتوری عثمانی نیست اردوغان قصد ندارد قلمرو سوریه را دائمی نگه دارد اما پروژه های نظامی-سیاسی ترکیه در قفقاز جنوبی و خاورمیانه برای اردوغان طنین تاریخی دارد اثبات عظمت ترکیه آنها نشان می دهند که ترکیه در هر جایی که اردوغان بگوید که باید باشد خواهد بود.در میان این موج فزاینده رویزیونیسم جنگ روسیه علیه اوکراین داستان اصلی است. سخنان پوتین که به نام “عظمت” روسیه عمل می کند و ریاست کشوری را بر عهده دارد که در چشم او پایانی ندارد مملو از اشارات تاریخی است. سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه روسیه زمانی عاقلانه گفت که نزدیکترین مشاوران پوتین «ایوان مخوف، پتر کبیر و کاترین کبیر» هستند اما این آینده است نه گذشته که واقعاً نگران پوتین است تهاجم روسیه در سال 2022 یک نقطه عطف ژئوپلیتیکی مشابه آنچه که جهان در سال‌های 1914، 1939 و 1989 شاهد بود بود پوتین جنگی را برای تجزیه یا استعمار اوکراین به راه انداخت منظور او از تهاجم به‌منظور ایجاد سابقه‌ای بود که جنگ‌های مشابه را در دیگر تئاترها توجیه می‌کرد و احتمالاً بازیکنان دیگر (از جمله چین) را در مورد احتمال سرمایه‌گذاری‌های نظامی مخرب هیجان‌زده می‌کرد پوتین قوانین را بازنویسی کرد و دست از این کار برنداشت: بدتر از آنجا که تهاجم به روسیه منجر شد منجر به انزوای جهانی روسیه نشد پوتین ایده جنگ در مقیاس بزرگ را به عنوان ابزاری برای تسخیر سرزمینی عادی کرده است او این کار را در اروپا انجام داده است که زمانی مظهر نظم بین المللی مبتنی بر قوانین بود. با این حال جنگ در اوکراین به سختی می تواند مرگ دیپلماسی بین المللی را رقم بزند از برخی جهات جنگ آن را آغاز کرده است به عنوان مثال گروه BRICS که چین، هند و روسیه را به طور رسمی (به همراه برزیل، آفریقای جنوبی و سایر کشورهای غیر غربی) به یکدیگر متصل می‌کند بزرگ‌تر و مسلماً منسجم‌تر شده است از سوی دیگر ائتلاف حامیان اوکراین بسیار فراتر از فراآتلانتیک شده است این کشور شامل استرالیا، ژاپن، نیوزلند، سنگاپور و کره جنوبی است چندجانبه گرایی زنده و زنده است این فقط همه جانبه نیست.در این منظر ژئوپلیتیکی کالیدوسکوپیک، روابط پروتئنی و پیچیده هستند پوتین و شی یک شراکت ایجاد کرده اند اما نه کاملاً یک اتحاد شی هیچ دلیلی برای تقلید از گسست بی پروا پوتین از اروپا و ایالات متحده ندارد. روسیه و ترکیه با وجود اینکه رقیب یکدیگر هستند حداقل می توانند اقدامات خود را در خاورمیانه و قفقاز جنوبی کاهش دهند هند به شدت به چین نگاه می کند و اگرچه برخی از تحلیلگران چین، ایران، کره شمالی و روسیه را به عنوان یک “محور” توصیف می کنند آنها چهار کشور عمیقا متفاوت هستند که منافع و جهان بینی آنها غالباً متفاوت است.سیاست خارجی این کشورها بر تاریخ و منحصر به فرد بودن تأکید دارد این تصور که رهبران کاریزماتیک باید قهرمانانه از منافع روسیه یا چین یا هند یا ترکیه حمایت کنند این امر با همگرایی آنها مقابله می کند و تشکیل محورهای پایدار را برای آنها دشوار می کند یک محور نیاز به هماهنگی دارد در حالی که تعامل بین این کشورها سیال، معاملاتی و شخصیت محور است هیچ چیز اینجا سیاه و سفید نیست هیچ چیز در سنگ نیست هیچ چیز غیرقابل مذاکره نیست.این محیط کاملا به ترامپ می آید او بیش از حد توسط خطوط گسل تعریف شده مذهبی و فرهنگی محدود نمی شود او اغلب به افراد بیش از دولت ها و روابط شخصی را بیش از اتحادهای رسمی جایزه می دهد اگرچه آلمان متحد ایالات متحده در ناتو و روسیه یک دشمن همیشگی است اما ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود با آنگلا مرکل صدراعظم آلمان درگیر شد و با پوتین با احترام برخورد کرد کشورهایی که ترامپ بیشتر با آنها دست و پنجه نرم می کند کشورهایی هستند که در غرب قرار دارند اگر هانتینگتون زنده می ماند تا این را ببیند آن را گیج کننده می دید.

    چشم انداز جنگ

    در دوره اول ترامپ چشم انداز بین المللی نسبتا آرام بود هیچ جنگ بزرگی وجود نداشت به نظر می رسد روسیه در اوکراین مهار شده است به نظر می‌رسد خاورمیانه در حال ورود به دوره‌ای از ثبات نسبی است که تا حدی توسط توافق‌نامه آبراهام دولت ترامپ تسهیل شده است مجموعه‌ای از معاملات با هدف تقویت نظم منطقه‌ای. چین در تایوان ترسناک به نظر می رسید هرگز به تهاجم نزدیک نشد. و در عمل اگر نه همیشه در کلام، ترامپ خود را به عنوان یک رئیس جمهور معمولی جمهوری خواه رفتار کرد او تعهدات دفاعی ایالات متحده در قبال اروپا را افزایش داد و از دو کشور جدید در ناتو استقبال کرد او هیچ معامله ای با روسیه انجام نداد او به تندی در مورد چین صحبت کرد و برای برتری در خاورمیانه مانور داد.اما امروز جنگ بزرگی در اروپا در جریان است خاورمیانه در آشفتگی به سر می‌برد و نظام بین‌الملل قدیمی در حال فروپاشی است. تلاقی عوامل ممکن است منجر به فاجعه شود: فرسایش بیشتر قوانین و مرزها، برخورد شرکت‌های بزرگ ملی متفاوت که توسط رهبران نامنظم و با ارتباطات سریع در رسانه‌های اجتماعی افزایش می‌یابد و استیصال فزاینده دولت‌های متوسط ​​و کوچک‌تر که از عواقب کنترل‌نشده اقتدار بین‌المللی و حق‌های بین‌المللی خشمگین هستند. احتمال وقوع یک فاجعه در اوکراین بیشتر از تایوان یا خاورمیانه است زیرا پتانسیل جنگ جهانی و جنگ هسته ای در اوکراین بیشترین است.حتی در نظم مبتنی بر قوانین یکپارچگی مرزها هرگز مطلق نبوده است  به ویژه مرزهای کشورهای مجاور روسیه اما از زمان پایان جنگ سرد اروپا و ایالات متحده به اصل حاکمیت ارضی متعهد باقی مانده اند. سرمایه گذاری هنگفت آنها در اوکراین چشم انداز متمایز امنیت اروپا را ارج نهاده است: اگر بتوان مرزها را با زور تغییر داد اروپا جایی که مرزها اغلب باعث ایجاد خشم شده است به جنگی همه جانبه فرو خواهد رفت. صلح در اروپا تنها در صورتی امکان پذیر است که مرزها به راحتی قابل تنظیم نباشند ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود بر اهمیت حاکمیت ارضی تاکید کرد و قول داد که یک “دیوار بزرگ و زیبا” در امتداد مرز ایالات متحده با مکزیک بسازد. اما در آن دوره اول ترامپ مجبور نبود با یک جنگ بزرگ در اروپا دست و پنجه نرم کند و اکنون روشن است که اعتقاد او به تقدس مرزها در درجه اول در مورد مرزهای ایالات متحده صدق می کند.در همین حال چین و هند نسبت به جنگ روسیه ملاحظاتی دارند اما همراه با برزیل، فیلیپین و بسیاری از قدرت‌های منطقه‌ای دیگر تصمیم گسترده‌ای برای حفظ روابط خود با روسیه گرفته‌اند حتی در شرایطی که پوتین برای نابودی اوکراین تلاش می‌کند. حاکمیت اوکراین برای این کشورهای «بی‌طرف» بی‌اهمیت است و در مقایسه با ارزش روسیه باثبات در دوران پوتین و ارزش تداوم معاملات انرژی و تسلیحات بی‌اهمیت است.این کشورها ممکن است خطرات پذیرش رویزیونیسم روسیه را دست کم بگیرند که می تواند نه به ثبات بلکه به یک جنگ گسترده تر منجر شود منظره یک اوکراین حک شده یا شکست خورده همسایگان اوکراین را به وحشت می‌اندازد. استونی، لتونی، لیتوانی و لهستان اعضای ناتو هستند که از تعهد ماده 5 ناتو به دفاع متقابل احساس راحتی می کنند با این حال ماده 5 توسط ایالات متحده نوشته شده است  و ایالات متحده بسیار دور است اگر لهستان و جمهوری‌های بالتیک به این نتیجه برسند که اوکراین در آستانه شکستی است که حاکمیت آنها را به خطر می‌اندازد ممکن است انتخاب کنند که مستقیماً به مبارزه بپیوندند روسیه ممکن است با تحمیل جنگ به آنها پاسخ دهد نتیجه مشابهی می تواند ناشی از یک معامله بزرگ میان واشنگتن کشورهای اروپای غربی و مسکو باشد که به جنگ با شرایط روسیه پایان می دهد اما تأثیر رادیکالیزه کننده بر همسایگان اوکراین دارد آنها از ترس تجاوز روسیه از یک سو و رها شدن متحدان خود از سوی دیگر می توانستند حمله کنند. حتی اگر ایالات متحده در بحبوحه جنگ سراسری اروپا در حاشیه بماند فرانسه، آلمان و بریتانیا احتمالاً بی طرف نخواهند ماند.اگر جنگ در اوکراین به این ترتیب گسترش یابد نتیجه آن به شدت بر شهرت ترامپ و پوتین تأثیر می گذارد غرور خود را اعمال می کند همانطور که اغلب در امور بین المللی انجام می دهد همانطور که پوتین نمی تواند در جنگ با اوکراین ببازد ترامپ نیز نمی تواند اروپا را «بازنده» کند هدر دادن رفاه و قدرتی که ایالات متحده از حضور نظامی خود در اروپا به دست می آورد برای هر رئیس جمهور آمریکا تحقیرآمیز خواهد بود انگیزه های روانی برای تشدید تنش قوی خواهد بود و در یک سیستم بین‌المللی بسیار شخصی‌گرا به‌ویژه سیستمی که توسط دیپلماسی دیجیتال بی‌انضباط برانگیخته می‌شود چنین پویایی می‌تواند در جای دیگری جا بیفتد ممکن است جرقه خصومت‌هایی بین چین و هند یا روسیه و ترکیه ایجاد کند.

    چشم انداز صلح

    در کنار این بدترین سناریوها در نظر بگیرند که چگونه دوره دوم ترامپ می تواند وضعیت رو به وخامت بین المللی را بهبود بخشد ترکیبی از روابط کارگری ایالات متحده با پکن و مسکو رویکرد زیرکانه به دیپلماسی در واشنگتن و کمی شانس استراتژیک ممکن است لزوماً به پیشرفت‌های بزرگ منجر نشود اما می‌تواند وضعیت موجود بهتری را ایجاد کند نه پایان جنگ در اوکراین بلکه کاهش شدت آن. راه حلی برای معضل تایوان نیست بلکه نرده هایی برای جلوگیری از یک جنگ بزرگ در اقیانوس هند و اقیانوس آرام است راه حلی برای مناقشه اسرائیل و فلسطین نیست بلکه نوعی تنش زدایی ایالات متحده با ایران ضعیف شده و ظهور یک دولت قابل دوام در سوریه است ترامپ ممکن است به یک صلح‌جوی بی‌صلاحیت تبدیل نشود اما می‌تواند به راه‌اندازی جهانی کمتر جنگ‌زده کمک کند.در دوران بایدن و اسلاف او باراک اوباما و جورج دبلیو بوش روسیه و چین مجبور بودند با فشار سیستماتیک واشنگتن کنار بیایند مسکو و پکن تا حدی با انتخاب و تا حدودی به این دلیل که دموکراسی نبودند خارج از نظم بین المللی لیبرال ایستادند رهبران روسیه و چین در این فشار اغراق کردند گویی تغییر رژیم، سیاست واقعی ایالات متحده است اما اشتباه نکردند که واشنگتن را برای پلورالیسم سیاسی، آزادی های مدنی و تفکیک قوا ترجیح می دهد.با بازگشت ترامپ به قدرت این فشارها از بین رفته است. شکل دولت‌ها در روسیه و چین ترامپ را به خود مشغول نمی‌کند چرا که مخالفت او با ملت‌سازی و تغییر رژیم مطلق است حتی اگر منابع تنش همچنان باقی بماند فضای کلی کمتر پرآشوب خواهد بود و ممکن است مبادلات دیپلماتیک بیشتری امکان پذیر باشد ممکن است در مثلث پکن-مسکو-واشنگتن دادن و گرفتن بیشتری وجود داشته باشد امتیازات بیشتری در مورد نکات کوچک و گشودگی بیشتری برای مذاکره و اقدامات اعتمادساز در مناطق جنگ و منازعه وجود داشته باشد.اگر ترامپ و تیمش بتوانند آن را تمرین کنند دیپلماسی منعطف  مدیریت ماهرانه تنش‌ها و درگیری‌های مداوم می‌تواند سود بزرگی را به همراه داشته باشد ترامپ از زمان خود وودرو ویلسون کمترین رئیس جمهور ویلسونی است او هیچ استفاده ای از ساختارهای فراگیر همکاری بین المللی مانند سازمان ملل یا سازمان امنیت و همکاری در اروپا ندارد در عوض او و مشاورانش به‌ویژه آنهایی که از دنیای فناوری می‌آیند ممکن است با ذهنیت یک استارت‌آپ به صحنه جهانی نزدیک شوند شرکتی که تازه شکل گرفته و شاید به زودی منحل شود اما بتواند به سرعت و خلاقانه به شرایط فعلی واکنش نشان دهد.اوکراین یک آزمایش اولیه خواهد بود دولت ترامپ به جای دنبال کردن یک صلح عجولانه باید بر حفاظت از حاکمیت اوکراین تمرکز کند چیزی که پوتین هرگز نمی‌پذیرد. اجازه دادن به روسیه برای محدود کردن حاکمیت اوکراین ممکن است پوششی از ثبات باشد، اما می تواند جنگ را در پی آن ایجاد کند. به جای یک صلح توهمی واشنگتن باید به اوکراین کمک کند تا قوانین تعامل با روسیه را تعیین کند و از طریق این قوانین جنگ می تواند به تدریج به حداقل برسد پس از آن ایالات متحده می تواند روابط خود را با روسیه تقسیم کند همانطور که با اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد انجام داد و موافقت کرد که در مورد اوکراین اختلاف نظر داشته باشد و در عین حال به دنبال نقاط توافق احتمالی در مورد منع گسترش تسلیحات هسته ای، کنترل تسلیحات، تغییرات آب و هوایی، همه گیری ها، مبارزه با تروریسم، قطب شمال و اکتشاف فضا باشد تقسیم بندی درگیری با روسیه در خدمت منافع اصلی ایالات متحده است چیزی که برای ترامپ عزیز است: جلوگیری از تبادل هسته ای بین ایالات متحده و روسیه یک سبک خودانگیخته دیپلماسی می تواند عمل به شانس استراتژیک را آسان تر کند. انقلاب‌های اروپا در سال 1989 نمونه خوبی است انحلال کمونیسم و ​​فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی گاهی اوقات به عنوان یک شاهکار برنامه ریزی ایالات متحده تعبیر شده است با این حال فروپاشی دیوار برلین در آن سال ارتباط چندانی با استراتژی آمریکا نداشت و فروپاشی شوروی چیزی نبود که دولت ایالات متحده انتظار داشت اتفاق بیفتد: همه اینها تصادف و شانس بود. تیم امنیت ملی پرزیدنت جورج اچ دبلیو بوش نه در پیش‌بینی یا کنترل وقایع بلکه در واکنش به آن‌ها بسیار عالی (تضاد با اتحاد جماهیر شوروی) و کم کاری (اجازه خروج آلمان متحد از ناتو) عالی بود. با این روحیه دولت ترامپ باید آماده استفاده از لحظه باشد برای استفاده حداکثری از هر فرصتی که به دست می آید نباید در سیستم و ساختار گرفتار شود.اما استفاده از فرصت های خوش شانسی مستلزم آمادگی و همچنین چابکی است در این زمینه ایالات متحده دو دارایی عمده دارد اولین مورد شبکه اتحادهای آن است که اهرم و فضای واشنگتن را برای مانور بسیار بزرگ می کند. دوم رویه دولت‌سازی اقتصادی آمریکاست که دسترسی ایالات متحده به بازارها و منابع حیاتی را گسترش می‌دهد سرمایه‌گذاری خارجی را جذب می‌کند و سیستم مالی آمریکا را به عنوان گره مرکزی اقتصاد جهانی حفظ می‌کند حمایت‌گرایی و سیاست‌های اقتصادی اجباری جای خود را دارد اما آنها باید تابع دیدگاهی وسیع‌تر و خوش‌بینانه‌تر از رفاه آمریکا باشند و دیدگاهی که به متحدان و شرکای دیرینه امتیاز می‌دهد.هیچ یک از توصیف های معمول نظم جهانی دیگر کاربرد ندارد: نظام بین الملل تک قطبی یا دو قطبی یا چند قطبی نیست اما حتی در جهانی بدون ساختار باثبات دولت ترامپ همچنان می‌تواند از قدرت، اتحادها و دولت‌های اقتصادی آمریکا برای فرونشاندن تنش به حداقل رساندن درگیری‌ها و ایجاد خط مقدم همکاری میان کشورهای بزرگ و کوچک استفاده کند این می‌تواند به آرزوی ترامپ برای خروج از ایالات متحده در پایان دوره دوم ریاست جمهوری خود نسبت به ابتدا کمک کند.




    بازدید ها:


    درج یک دیدگاه

    
    <