جنگ سردی که پوتین می خواهد
چرا روسیه به دنبال تغییر نه پایان دادن به درگیری در اوکراین است؟
محمد اکرام یاور
سه سال پس از آغاز “عملیات نظامی ویژه” خود در اوکراین ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه با یک انتخاب قریب الوقوع روبروست در انظار عمومی او خوشبینی میکند او کشورش را از ورطه عقب نشینی کرده است و با ابزار نظامی از حاکمیت آن یا بهتر بگوییم از آنچه خودش می نامد دفاع کرده است او تاکید می کند که اگر او این کار را نمی کرد، روسیه وجود نداشت در همین حال تولید ناخالص داخلی روسیه در حال رشد است طبق آمارهای رسمی در سال 2024 حدود چهار درصد افزایش یافته است و دستمزدها نه تنها در حال افزایش هستند بلکه ظاهراً با وجود نرخ تورم سالانه که اکنون بیش از 9 درصد است با قیمت ها همگام هستند در پشت این نما بودجه نظامی در سه سال دو برابر شده است و رشد عمدتاً توسط اقتصاد نظامی هدایت می شود. بخش مصرف کننده که در آن تورم حتی بالاتر است راکد است.با این حال تا کنون همه چیز برای مردم عادی روسیه قابل تحمل به نظر می رسد کرملین کنترل بیشتری بر جامعه به دست آورده است حتی با وجود اینکه اجازه می دهد چندین جنبه از زندگی خصوصی بدون مزاحمت ادامه یابد و جنگ اگرچه هزینههای آن همچنان بالا میرود اما ظاهراً مسیر روسیه را طی میکند: به گفته پوتین، نیروهای روسی حداقل 189 شهرک را در سال 2024 در اوکراین «آزاد کردند» و پدافند هوایی غرب هیچ شانسی در برابر جدیدترین موشک روسیه ندارد جمعیت نشانههایی از خستگی جنگ را نشان میدهد اما به طور کلی همه گزارشهای خوشحال کننده از موفقیتهای نظامی بدیهی تلقی میشوند: طبق دادههای نظرسنجی مرکز مستقل لوادا پشتیبانی واقعی یا واقعی از عملیات ویژه در حدود 75 درصد از جمعیت افزایش یافته است از جمله 45 درصد که می گویند قطعاً طرفدار اقدام نظامی و 30 درصد تا حدودی موافق هستند. (اگرچه بیش از یک سوم روس ها همچنین می گویند که بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید که قول داده است به سرعت جنگ را پایان دهد ممکن است برای روسیه خوب باشد حتی بیشتر فکر می کنند که هیچ تفاوتی نخواهد داشت.)اما در واقعیت همه چیز خوب نیست زیرا روسیه وارد سال جدید می شود پوتین با استفاده از قدرت سخت، قدرت نرم را از دست داده است او با تلاش برای بازسازی امپراتوری روسیه نفوذ روسیه را بر سرزمین های سابق خود از دست می دهد در تلاش برای افزایش فاصله بین مرزهای روسیه و ناتو او برعکس را رقم زد: اتحاد فراآتلانتیک اکنون، همانطور که کرملین به شدت هشدار می دهد “در دروازه ها” است. جبهه داخلی نیز به همان اندازه ناآرام است. ساختار اقتصاد بیشتر و بیشتر به شیوه ای جنگی و دولتی شکل می گیرد با نرخ بهره بالای 21 درصدی بانک مرکزی -که برای کنترل تورم ضروری است- برخی از کسب و کارها را تا مرز ورشکستگی سوق می دهد. کرملین با اولویت دادن به امنیت امنیت روسها را کمتر کرده است: برای بسیاری زندگی روزمره در حال حاضر شامل انتظار برای رسیدن پهپاد دشمن یا برای کسانی که مخالف جنگ هستند، برای ضربه قاطع مقامات به در است. آداب و رسوم اجتماعی در اثر پیش پاافتاده سازی خشونت فرسوده شده اند و وطن پرستی اکنون به عنوان تمایل به فروختن خود به سنگرها به بهای هر چه بیشتر در قالب پاداش های سربازی و حقوق هنگفت تلقی می شود. سانسوری که رسانههای خبری مستقل روسیه را نابود کرد به تدریج به آموزش، تئاتر، فیلم، انتشار کتاب و حتی سیاست موزهها نیز سرایت کرد کل گروه های اجتماعی، از مهاجران و فعالان مدنی گرفته تا دانشمندان و روشنفکران که اکنون اغلب به عنوان «عوامل خارجی» نامیده می شوند مورد انگ و آزار و اذیت قرار می گیرند مقایسه با اسلاف شوروی او به نفع پوتین نیست: اتحاد جماهیر شوروی پسا استالینیستی به اسپوتنیک افتخار می کرد روسیه پوتین به اورشنیک جدیدترین موشک مافوق صوت خود افتخار می کند.مشکل بزرگتر آینده است با رسیدن کشور به این نقطه مشخص نیست که پوتین و تیمش می توانند به عقب برگردند. غیرنظامی کردن اقتصاد و از کار انداختن مردم خطر تضعیف سیستمی را خواهد داشت که حکومت او را حفظ می کند. حتی با افزایش هزینهها پوتین به یک جنگ دائمی نیاز دارد تا آنچه را که جامعهشناسان طرفدار دولت «اجماع دونباس» مینامند اکثریت روسهایی که از اقدام نظامی و رویکرد شخصیگرایانهتر کرملین به قدرت حمایت میکنند، حفظ کند پس در اینجا معضلی است که پوتین در سال 2025 با آن مواجه است: پایان دادن به جنگ به همان اندازه خطرناک خواهد بود که به راه انداختن آن.
خانه کوچکتر
در سالهای منتهی به عملیات ویژه پوتین و حامیانش مفهوم باستانی روم سوم را احیا کردند این تصور که یک دولت ایدهآلشده روسیه میتواند تأثیر تعیینکنندهای بر «جهان روسی» وسیع داشته باشد. ظاهراً امپراتوری جدید آنقدر قدرتمند بود که می توانست تحولات بسیار خارج از این حوزه منطقه ای را نیز کنترل کند. آن بینش از بین رفته است فروپاشی سریع سوریه بشار اسد در ماه دسامبر را در نظر بگیرند. برای سالها مداخله روسیه در سوریه بهعنوان یک داستان موفقیتآمیز ارائه میشد که نشان میداد چگونه رژیم پوتین مانند اسلاف شوروی خود میتواند سرنوشت کشورهایی را که هزاران مایل دورتر از کرملین قرار دارند تعیین کند. سوریه مدتها برای توجیه توسعهطلبی مسیحایی روسیه مورد استفاده قرار میگرفت و مبارزه با جناحهای ضد اسد الگویی برای تبلیغات روسیه در مورد اوکراین بود. اکنون این روایت از بین رفته است اگرچه در حال حاضر محبوبیت بالای پوتین را متزلزل نکرده است ضررهای پوتین نیز محدود به سوریه نیست. ارمنستان زمانی “شریک استراتژیک” روسیه در قفقاز کشوری که تحت حمایت مسکو بود و در چندین بخش اقتصادی به شدت به روسیه وابسته بود در خاکستر جنگ اخیر خود با آذربایجان رها شده است: در پاییز 2023 روسیه می تواند چیزی بیش از ایستادن در راه زیرا نیروهای مسلح آذربایجانی قره باغ کوهستانی را به تصرف خود درآوردند و ظاهراً یک شبه بیش از 100000 قره باغ ارمنی. اکنون ارمنستان در حال انعقاد منشور مشارکت استراتژیک با ایالات متحده است و به دنبال پیوستن به اتحادیه اروپا است گفته می شود پوتین با الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان رهبر باسابقه آذربایجان “شیمی” دارد اما پس از اینکه پدافند هوایی روسیه در اواخر دسامبر یک هواپیمای مسافربری آذربایجان را بر فراز گروزنی سرنگون کرد دوستی فرضی خودکامگان زیر سوال رفته است ناگفته نماند که علی اف اکنون به مراتب بیشتر با یکی دیگر از قدرتمندان منطقه رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه همسو شده است.در واقع ترکیه مشکل دیگری است. از زمانی که غرب در سال 2022 تحریم های گسترده ای را علیه روسیه اعمال کرد کرملین برای پردازش تراکنش های مالی و تامین بسیاری از واردات ضروری برای زندگی روزمره به روابط صمیمانه با آنکارا وابسته است اما ترکیه رفتار نمی کند: اردوغان خواستار بازگشت کریمه به اوکراین شده است و در سوریه از شورشیانی که متحد پوتین اسد را سرنگون کردند و اکنون کشور را کنترل می کنند حمایت کرد حتی زمانی که اردوغان با پوتین دوست بازی می کند در دمشق از او پیشی گرفته است به گفته یک کارشناس ترک، اکنون وظیفه ترکیه مهار روسیه است حتی اگر از همکاری عملگرایانه با آن سود می برد سپس اسرائیل است. پوتین برای سالها مرتباً با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی که او را یک همقطار میدانست ملاقات میکرد. در همان زمان یهودی ستیزی تاریخی اوکراین و میراث هولوکاست در آن کشور به پوتین اجازه داد تا حداقل تا فوریه 2022 از نظر بسیاری از اسرائیلیها جایگاه عالی اخلاقی را اشغال کند. تعداد یهودیان زیادی در روسیه وجود ندارد و تعداد آنها از زمان شروع جنگ در اوکراین کاهش یافته است: بسیاری از روشنفکران یهودی ترک کرده اند و بسیاری از کسانی که باقی مانده اند در صورت نیاز به فرار از کشور گذرنامه اسرائیلی دریافت کرده اند.از نظر تاریخی ناسیونالیسم روسی که احیا میشود با یهودستیزی همراه بوده است اگرچه دشمن اصلی امروز طبق تبلیغات کرملین یهودیان و صهیونیستها نیستند بلکه ناتو و بلوک «آنگلوساکسون» هستند که ادعا میشود به آن خدمت میکند. با این وجود نگرش عمومی در روسیه نسبت به یهودیان و به ویژه نسبت به اسرائیل بدتر شده است. روسها معمولاً نگران سرنوشت فلسطینیها نیستند اما در آنچه به نظر میرسد نوعی واکنش انعکاسی است آنهایی که قویاً از جنگ روسیه در اوکراین حمایت میکنند، تمایل دارند از حماس و حزبالله علیه اسرائیل حمایت کنند. (در یک نظرسنجی مشترک توسط لوادا و شورای شیکاگو در اکتبر 2024 38 درصد از روسها گفتند که ایالات متحده و کشورهای ناتو بیشترین عامل را در ادامه خونریزی و بیثباتی در خاورمیانه دارند و تقریباً سه برابر تعداد روسها گفتهاند که اسرائیل مسئولیت درگیری های جاری را به عنوان کسانی که حماس و فلسطینی ها را مقصر دانستند بر عهده گرفت.)حتی ماهواره های قدیمی روسیه هم برای پوتین دردسرساز شده اند. مورد کوچک اما دیدنی آبخازیا منطقه جداشده گرجستان را در نظر بگیرند: آبخازیا در ماه نوامبر در مواجهه با طرحی که به روسیه نفوذ بیشتری بر اقتصاد آنها می داد به پارلمان آنها هجوم بردند و دولت آنها را سرنگون کردند. تنها کاری که کرملین در پاسخ می توانست انجام دهد این بود که واردات نارنگی آبخازی را ممنوع کند و به گردشگران روسی توصیه کند از این منطقه دیدن نکنند.در همین حال سازمانهای چندجانبهای که روسیه در دو دهه گذشته به راهاندازی آنها کمک کرده، دچار مشکل شدهاند. بریکس سازمان قدرتهای غیرغربی که روسیه با برزیل، چین و هند در سال 2009 تأسیس کرد اعضای بیشتری را اضافه کرده است اما نتوانست نتایج ملموسی را به همراه داشته باشد مشکل اینجاست که پوتین مدعی ساختن نظم جهانی جایگزین است اما نظم جهانی یا وجود دارد یا وجود ندارد نمی تواند جایگزین باشد و بدون غرب غیرممکن است. علاوه بر این اعضای دیگر بریکس و سایر سازمانهایی که قرار است کشورهای شوروی سابق را در مدار پوتین نگه دارند، منافع چند بردار خودشان را دارند و به همان اندازه مشتاق همکاری با چین، اروپا و ایالات متحده هستند که با کلان شهر امپریالیستی سابق هیچ کشوری به جز خود روسیه به روم سوم سوگند وفاداری نداده است حتی رمی که با موشک های مافوق صوت جدید پرتاب می شود به طور خلاصه گسترش امپراتوری خیالی به جای تقویت دولت واپسگرای خودکامه تضعیف شده است.
سربازان نه معلمان
پس از ربع قرن قدرت پوتین به طور فزاینده ای از واقعیت دور به نظر می رسد همانطور که یکی از خودی ها اشاره کرده است او “در فضا” است به نظر میرسد او بسیاری از نقصهای ساختاری رو به افزایش روسیه را بهعنوان یک دستاورد و نه نشانهای از سلامت اقتصادی میداند اقتصاددانان تخمین زده اند که اکنون 4.8 میلیون کارگر کمبود نیروی کار دارند در کنار کاهش درازمدت جمعیت در سن کار صدها هزار «جابهجایی» افرادی که از سال 2022 روسیه را ترک کردهاند و کسانی که به سنگر رفتهاند استخر را بیشتر تخلیه کردهاند آمار قابل اعتمادی در مورد میزان خسارات وجود ندارد اما در دهههای آینده بر جمعیت و بازار کار کشور تأثیر خواهد گذاشت. تنها مدارس روسیه طبق برخی برآوردها ممکن است نزدیک به نیم میلیون معلم نداشته باشند اگر مشکلات کمتر شدید کارکنان بخش های پزشکی و سایر بخش ها را آزار دهد مشابه است.اقتصاد غیرنظامی در حال تزلزل است. صنعت ساخت و ساز نمونه بارز آن است: به دلیل تقاضای کمتر و هزینه های سرسام آور قیمت مصالح ساختمانی بین سال های 2021 تا 2024 64 درصد افزایش یافته است نرخ شروع مسکن جدید به طور چشمگیری کاهش یافته است سایر صنایع در حال مبارزه عبارتند از حمل و نقل بار که با کاهش سرعت در شبکه راه آهن تشدید شده است. حمل و نقل جاده ای با افزایش هزینه سوخت و کمبود رانندگان؛ استخراج مواد معدنی و کشاورزی که افتخار حکومت پوتین بود. در مجموع صادرات دیگر منبع رشد نیست مصرف داخلی همچنان ادامه دارد اما چشم انداز به دلیل افزایش قیمت ها مبهم است به طور رسمی تورم روسیه در سال 2024 به 9.52 درصد رسید. بدیهی است که برای تسهیل روانی برای جمعیت دولت نمی خواست رقم سالانه دو رقمی شود با این حال قیمت محصولات میوه و سبزیجات 22.1 درصد و کره حتی 36.2 درصد افزایش یافته است در میان محصولات غیرخوراکی قیمت خدمات 11.5 درصد افزایش یافت. بنزین 11.1 درصد و داروها 10.6 درصد غیرممکن است که بگوییم مردم این اثرات را احساس نمی کنند.صرف نظر از این اقتصاد جنگ به طور کامل متمایل می شود آمارها حاکی از افزایش تولید صنعتی در بخشهای تامین کالاهای واسطهای و اجزای صنایع دفاعی است: متالورژی، ماشینسازی، وسایل نقلیه، تجهیزات الکتریکی، کامپیوتر و الکترونیک. دولت همچنان به پر کردن پول بخش نظامی-صنعتی ادامه میدهد و وعدههای حرفهای بهتر و دستمزدهای بهتری را برای هرکسی که میپیوندد نوید میدهد برای پوتین مهم است که به جوانان نشان دهد که راه رسیدن به یک حرفه موفق در جنگ است اما تداوم نیروی زمینی ارتش هزینه های سرسام آوری را به همراه داشته است و طبق برآوردها دولت اکنون سالانه 23 میلیارد دلار صرف جذب نیروهای جدید می کند از آغاز سال 2025 برخی از مناطق شروع به افزایش پرداخت ها به افرادی که تحت قرارداد نظامی هستند کرده اند که نشان می دهد تا چه حد این “کار” محبوبیت ندارد. ایالت همچنین جوانان را تشویق میکند تا در سیستم آموزش حرفهای متوسطه خود ثبت نام کنند سیستمی که برای تخصصهایی که در اقتصاد شبهنظامی مورد تقاضا هستند، آموزش میدهد. کرملین برای تکمیل تقاضای مهندسان در مجتمع نظامی-صنعتی تخصص های فنی را در آموزش عالی نیز به شدت ارتقا داده است.همه اینها تردیدهایی را در مورد اینکه ذخایر بودجه روسیه تا چه زمانی می تواند جنگ را حفظ کند ایجاد کرده است. آیا منابع در سال 2025 شروع به اتمام خواهند کرد؟ همچنین خطر بلایای انسانی وجود دارد زیرا دولت از زیرساخت های غیرنظامی کشور غفلت می کند. خروج قطار از ریل، خرابی سیستم گرمایشی و سایر حوادث تاسیساتی و خرابی هواپیماهای داخلی به طرز نگران کننده ای مکرر شده است. در دسامبر 2024 دو تانکر روسی کهنه بار شده با نفت کوره در اثر طوفان در تنگه کرچ، که روسیه را از کریمه جدا میکند به شدت آسیب دیدند و هزاران تن نفت را به دریا پرتاب کردند و فاجعه زیستمحیطی بزرگی را ایجاد کردند. یکی از تانکرها به گل نشست و دیگری به سادگی به دو نیم شد هر دوی آنها حدود 50 سال کار کرده بودند در مناطق مرزی روسیه در بلگورود و کورسک و در مناطق داخلی مانند تاتارستان، حملات هواپیماهای بدون سرنشین اوکراینی در حال تبدیل شدن به امری عادی است برای روسهای معمولی هیچ یک از اینها احساس امنیت نمیکند.
جهان دوباره تقسیم شده
پوتین با سرمایه گذاری همه چیز در مورد جنگ، روس ها را به طور فزاینده ای از آن خسته کرده است در سرتاسر جمعیت نشانههایی از فرسودگی دیده میشود: بررسیهای مرکز لوادا اکنون نشان میدهد که اکثریت آشکار طرفدار مذاکرات صلح هستند با این رقم در نوامبر به 57 درصد نزدیک به بالاترین سطح از زمان آغاز جنگ. (این رقم در ماه دسامبر اندکی به 54 درصد کاهش یافت اما نسبت روس هایی که می گویند مخالف صلح هستند برای چندین ماه بدون تغییر باقی مانده است در 37 درصد) سرزمین های جدید» از سال 2022 به دست آورده است و اوکراین نباید به ناتو بپیوندد. نظرسنجی ها نشان می دهد که اگر چنین شرایطی برآورده شود پایان دادن به جنگ بخش قابل توجهی از جمعیت روسیه را راضی می کند که آن را یک “پیروزی” می دانند. با انتخاب ترامپ امیدها برای گفتگوهای صلح افزایش یافته است اگرچه هم عموم مردم و هم نخبگان نسبت به نتایج فوری تردید دارند. در اکتبر 2024 37 درصد از پاسخ دهندگان مرکز لوادا با این ایده موافق بودند که انتخاب ترامپ برای روسیه خوب است و تقریباً به همان میزان 33 درصد فکر می کردند که روابط بین روسیه و ایالات متحده می تواند تحت رهبری او بهبود یابد اما یک عدد حتی بالاتر 46 درصد گفتند که نتیجه انتخابات ایالات متحده مهم نیست.نشانههای نارضایتی عمومی با جامعه نظامی بیرحمانه و با چالشهای اقتصادی به این معنا نیست که روسها علیه پوتین روی میآورند. اما آنها روشن می کنند که توده وسیع مردمی که عموماً از جنگ حمایت می کنند در عین حال برای پایان یافتن آن بی تاب هستند از این نظر افکار عمومی در روسیه پوتین را نه باید به عنوان یک واحد بیحرکت بلکه مانند گدازهای با حرکت آهسته درک کرد که ممکن است با تغییر عوامل خارجی تغییر جهت دهد. شاید این چیزی است که کرملین را نگران می کند. در نوامبر 2024 پزشکان متخصص در کرملین در حال بحث بودند که چگونه ممکن است “اکثریت آرام” صلح را به عنوان یک پیروزی درک کنند و اطمینان حاصل شود که با کسانی که از سنگر باز می گردند به خوبی درمان می شوند. در میان این جانبازان بسیاری از زندانیان دیروز، معلولان جسمی و کسانی که دچار اختلال استرس پس از سانحه هستند وجود دارند بر اساس ایده پوتین، کسانی که جنگ را پشت سر گذاشته اند باید از طریق یک برنامه ویژه مسیری سریع برای مشاغل مدیریتی ارائه دهند مقامات غیرنظامی به سختی از چشم انداز چنین رقابتی هیجان زده می شوند.پس وظیفه کرملین برای سال 2025 حفظ جمعیت آرام است این صرف نظر از اینکه پوتین به جنگ فرسایشی در میان رکود تورمی و کمبود کارگران ادامه میدهد یا اینکه اجازه میدهد توافق صلح بدون تسلیم کامل دشمن برقرار شود و به دنبال راههای جدیدی برای تحکیم اکثریت در اطراف خود باشد ضروری خواهد بود اگرچه پایان دادن به عملیات ویژه برای پوتین به اندازه ادامه دادن آن پرهزینه است اما راهی برای خروج از این عملیات وجود دارد: او می تواند به جنگ دائمی علیه غرب ادامه دهد به جای گرم از راه های سرد نکته اصلی این است که از هرگونه احساس شکست حتی جزئی اجتناب کنید مشکل این است که دیر یا زود، یک جنگ پایان ناپذیر می تواند این تصور را ایجاد کند اگر نه شکست پس رکود. همین امر می تواند برای اقتصاد نظامی رخ دهد. در سال 2025 آتش بس یا نه، نمی توان از این احساس که پوتین در جاده با یک دوشاخه روبروست اجتناب کرد او ممکن است بتواند برای مدتی متوقف شود اما چقدر زمان دارد حتی در جامعه ای که در بی تفاوتی یخ زده است؟در طول سه سال گذشته روسیه آخرین عمل فروپاشی امپراتوری را آغاز کرده است که در قرون پیشین نه تنها قلمرو خود را در بسیاری از اروپا و آسیا گسترش داد بلکه جمعیت خود را نیز تحت سلطه خود در آورد. این یک نوع خود استعماری بود. اکنون این روند دوباره در جریان است زیرا نبرد فعلی پوتین دارای دو جبهه خارجی و داخلی است. ایده قدیمیتر روسیه که هنوز نابود نشده است انتقام گرفتن از نسلهای جدید و بیگناهی است که جان خود را در پی عظمت غیرقابل جبرانی فدا میکنند حتی در حالی که امپراتوری خیالی در حال گسترش است و “بازگشت و تقویت” در ذهن پوتین و تیمش جای می گیرد روسیه در نهایت یک بدن امپراتوری نیست.با این حال یک توافق صلح تنها زمانی پوتین را راضی می کند که بتواند تصمیم بگیرد که روسیه قدیمی احیا شده است و جهان دوباره بین ابرقدرت ها تقسیم شده است: مخلوطی از مونیخ و یالتا معامله ای برای خرید صلح و رسمی کردن صلح جدید. جنگ سرد اما این امپراتوری روسی که مجدداً تأسیس شده امپراتوری تنها در سر پوتین خواهد بود در هر جای دیگری رد خواهد شد با توجه به اینکه دو طرف درک بسیار متفاوتی از امتیازات مورد نیاز دارند، هرگونه توافقی برای پایان دادن به درگیری اوکراین هنوز فاصله زیادی دارد اما اگر این اتفاق بیفتد برای پوتین کافی نیست که اروپا را با ترامپ دوباره تقسیم کند روسیه را در اتحاد نزدیک با چین نگه دارد و به بازیهای خود با «اکثریت جهانی» ادامه دهد. پوتین برای تکمیل تصویر «عادلانه» خود از جهان به اوکراین نیاز دارد نه کشورهای بالتیک، فنلاند یا لهستان: برای چنین توسعهای، او منابع مادی و جمعیتی یا ذخایر صبر جمعیت روسیه را ندارد. .حتی در حال حاضر پوتین شروع به تقسیم بندی خود کرده است او غرب اوکراین را به عنوان قلمرو “خود” نمی داند زیرا بر خلاف کریمه و بخش شرقی کشور از نظر فرهنگی و تاریخی غربی است و از این نظر. برای او بیگانه است اگر جنگ سرد جدیدی رخ دهد غرب نیز ممکن است وارد دوره جدیدی از مهار شود اما این وضعیت بسیار پیچیده تر از روزهای گذشته است به جای دو ابرقدرت عمدتا منطقی جهان اکنون گروگان سه رهبر غیرقابل پیش بینی و خطرناک است: پوتین، ترامپ و شی.