جنگ و صلح در عصر هوش مصنوعی
وقتی ماشینها استراتژی و دولت را شکل دهند چه معنایی برای جهان خواهد داشت
محمد اکرام یاور
از تنظیم مجدد استراتژی نظامی تا بازسازی دیپلماسی هوش مصنوعی به یک تعیین کننده کلیدی نظم در جهان تبدیل خواهد شد. مصون از ترس و نفع، هوش مصنوعی امکان جدیدی از عینیت را در تصمیم گیری استراتژیک معرفی می کند. اما این عینیت که هم توسط جنگجو و هم صلحجو مهار میشود باید ذهنیت انسانی را که برای اعمال مسئولانه زور ضروری است حفظ کند. هوش مصنوعی در جنگ بهترین و بدترین بیان انسانیت را روشن خواهد کرد. به عنوان وسیله ای برای جنگ و پایان دادن به آن عمل خواهد کرد.مبارزه طولانی مدت بشریت برای تشکیل خود در ترتیبات پیچیده تر به طوری که هیچ دولتی بر دیگران تسلط مطلق پیدا نکند به وضعیت یک قانون پیوسته و بدون وقفه طبیعت دست یافته است در دنیایی که بازیگران اصلی هنوز انسان هستند حتی اگر مجهز به هوش مصنوعی برای اطلاع رسانی، مشورت و مشاوره با آنها باشند کشورها همچنان باید از درجه ای از ثبات بر اساس هنجارهای رفتاری مشترک برخوردار باشند مشروط به تنظیم و تنظیم زمان.اما اگر هوش مصنوعی بهعنوان مجموعهای از نهادهای سیاسی، دیپلماتیک و نظامی عملاً مستقل ظاهر شود این امر مبادله موازنه قدیمی قدرت را با یک عدم تعادل جدید و ناشناخته مجبور میکند. کنسرت بین المللی دولت-ملت ها تعادلی ضعیف و در حال تغییر که در چند قرن اخیر به دست آمده است تا حدی به دلیل برابری ذاتی بازیکنان برگزار شده است. دنیایی از عدم تقارن شدید به عنوان مثال اگر برخی از ایالتها هوش مصنوعی را در بالاترین سطح آسانتر از سایرین اتخاذ کنند بسیار کمتر قابل پیشبینی خواهد بود. در مواردی که ممکن است برخی از انسانها به صورت نظامی یا دیپلماتیک با یک دولت مجهز به هوش مصنوعی یا با خود هوش مصنوعی مقابله کنند انسانها میتوانند برای زنده ماندن مبارزه کنند خیلی کمتر به رقابت بپردازند. چنین نظم میانی می تواند شاهد انفجار درونی جوامع و انفجار غیرقابل کنترل درگیری های خارجی باشد. احتمالات دیگر نیز فراوان است. گذشته از جستجوی امنیت، انسانها مدتهاست که در پی پیروزی یا دفاع از ناموس جنگهایی را انجام دادهاند. ماشینها در حال حاضر فاقد هرگونه تصوری از پیروزی یا افتخار هستند آنها ممکن است هرگز وارد جنگ نشوند به عنوان مثال انتقال فوری و با دقت منطقه را بر اساس محاسبات پیچیده انتخاب کنند یا ممکن است به یک نتیجه و اولویت دادن به زندگی های فردی اقداماتی انجام دهند که به جنگ های خونین فرسایشی انسانی تبدیل می شود. در یک سناریو گونههای ما میتوانند چنان دگرگون شده ظهور کنند که به طور کامل از وحشیگری رفتار انسان اجتناب کنند در دیگری آنقدر تحت تسلط فناوری قرار میگیرند که همه را به گذشتهای وحشیانه برمیگرداند.
دوراهی امنیت هوش مصنوعی
بسیاری از کشورها به نحوه “برنده شدن در مسابقه هوش مصنوعی” توجه دارند. تا حدی آن درایو قابل درک است. فرهنگ، تاریخ، ارتباطات و ادراک توطئه کرده اند تا در میان قدرت های بزرگ امروزی یک وضعیت دیپلماتیک ایجاد کنند که ناامنی و سوء ظن را در همه طرف ها تقویت می کند. رهبران معتقدند که یک مزیت تاکتیکی افزایشی میتواند در هر درگیری آینده تعیینکننده باشد و هوش مصنوعی میتواند همین مزیت را ارائه دهد.اگر هر کشوری بخواهد موقعیت خود را به حداکثر برساند آنگاه شرایط برای یک رقابت روانی میان نیروهای نظامی رقیب و سازمانهای اطلاعاتی فراهم میشود که بشریت هرگز با آنها مواجه نشده است یک معضل امنیتی وجودی در انتظار است. اولین آرزوی منطقی برای هر بازیگر انسانی که هوش مصنوعی فوقهوشمند را در اختیار داشته باشد یعنی هوش مصنوعی فرضی باهوشتر از انسان ممکن است تلاش برای تضمین این باشد که هیچ کس دیگری این نسخه قدرتمند از فناوری را به دست نخواهد آورد. هر بازیگری از این دست ممکن است به طور منطقی به طور پیش فرض فرض کند که رقیبش با همان عدم قطعیت ها و مواجهه با همان مخاطرات، در فکر حرکتی مشابه است. در کوتاهمدت از جنگ یک هوش مصنوعی فوقهوشمند میتواند یک برنامه رقیب را واژگون تضعیف و مسدود کند. برای مثال هوش مصنوعی وعده میدهد که ویروسهای رایانهای معمولی را با قدرتی بیسابقه تقویت کند و آنها را کاملاً پنهان کند. مانند کرم رایانه ای استاکس نت سلاح سایبری که در سال 2010 کشف شد و تصور می شد یک پنجم سانتریفیوژهای اورانیوم ایران را خراب کرده است یک عامل هوش مصنوعی می تواند پیشرفت رقیب را به گونه ای خراب کند که حضور آن را مبهم کند و در نتیجه دانشمندان دشمن را مجبور به تعقیب سایه ها کند. هوش مصنوعی با ظرفیت منحصربهفرد خود برای دستکاری نقاط ضعف در روانشناسی انسان میتواند رسانههای یک کشور رقیب را نیز ربوده و سیلابی از اطلاعات نادرست مصنوعی را بهقدری نگرانکننده ایجاد کند که مخالفت تودهای را علیه پیشرفت بیشتر در ظرفیتهای هوش مصنوعی آن کشور برانگیزد.برای کشورها سخت خواهد بود که درک روشنی از جایگاه خود نسبت به سایرین در مسابقه هوش مصنوعی داشته باشند. در حال حاضر بزرگترین مدلهای هوش مصنوعی در شبکههای امن جدا از بقیه اینترنت آموزش داده میشوند. برخی از مدیران بر این باورند که توسعه هوش مصنوعی دیر یا زود به پناهگاههای غیرقابل نفوذی مهاجرت میکند که ابررایانههای آنها با راکتورهای هستهای تغذیه میشوند. مراکز داده حتی اکنون در کف اقیانوس ساخته می شوند به زودی آنها را می توان در مدارهای اطراف زمین جدا کرد ممکن است شرکت ها یا کشورها به طور فزاینده ای «تاریک شوند» و انتشار تحقیقات هوش مصنوعی را متوقف کنند تا نه تنها از فعال کردن عوامل مخرب جلوگیری کنند بلکه سرعت توسعه خود را نیز پنهان کنند. برای تحریف تصویر واقعی پیشرفت خود دیگران حتی ممکن است سعی کنند عمداً تحقیقات گمراهکننده را منتشر کنند و هوش مصنوعی در ایجاد جعلهای متقاعدکننده کمک کند. سابقه ای برای چنین دستکاری های علمی وجود دارد. در سال 1942 گئورگی فلیوروف فیزیکدان شوروی به درستی استنباط کرد که ایالات متحده در حال ساخت بمب هسته ای است پس از اینکه متوجه شد آمریکایی ها و انگلیسی ها به طور ناگهانی انتشار مقالات علمی در مورد شکافت اتمی را متوقف کرده اند. امروزه با توجه به پیچیدگی و ابهام سنجش پیشرفت به سمت چیزی بسیار انتزاعی مانند هوش چنین رقابتی بیش از پیش غیرقابل پیش بینی می شود. اگرچه برخی مزیت را متناسب با اندازه مدلهای هوش مصنوعی در اختیارشان میدانند یک مدل بزرگتر لزوماً در همه زمینهها برتر نیست و ممکن است همیشه بر مدلهای کوچکتر که در مقیاس به کار میروند غالب نباشد. ماشینهای هوش مصنوعی کوچکتر و تخصصیتر ممکن است مانند گروهی از پهپادها در برابر یک ناو هواپیمابر عمل کنند قادر به نابودی آن نیستند اما برای خنثی کردن آن کافی هستند.ممکن است تصور شود که یک بازیگر در صورت نشان دادن موفقیت در یک قابلیت خاص دارای یک مزیت کلی است. با این حال مشکل این خط فکری این است که هوش مصنوعی صرفاً به فرآیند یادگیری ماشینی اشاره دارد که نه تنها در یک فناوری واحد بلکه در طیف گسترده ای از فناوری ها تعبیه شده است. بنابراین توانایی در یک حوزه ممکن است توسط عواملی کاملاً متفاوت از توانایی در حوزه دیگر هدایت شود. به این معنا هر «مزیت» که معمولاً محاسبه میشود ممکن است توهمی باشد.علاوه بر این همانطور که با انفجار نمایی و پیش بینی نشده قابلیت هوش مصنوعی در سال های اخیر نشان داده شده است مسیر پیشرفت نه خطی و نه قابل پیش بینی است. حتی اگر بتوان گفت که یک بازیگر با تعداد تقریبی سالها یا ماهها دیگری را رهبری میکند یک پیشرفت فنی یا تئوریک ناگهانی در یک منطقه کلیدی در یک لحظه حساس میتواند موقعیت همه بازیکنان را وارونه کند.در چنین دنیایی که هیچ رهبر نمیتوانست به قویترین هوش اولیهترین غرایز خود یا حتی اساس خود واقعیت اعتماد کند نمیتوان دولتها را به خاطر عمل از موقعیت حداکثری پارانویا و سوء ظن سرزنش کرد. رهبران بدون شک در حال حاضر با این فرض که تلاش های آنها تحت نظارت است یا تحریفات ایجاد شده توسط نفوذ بدخیم تصمیم می گیرند. محاسبات استراتژیک هر بازیگری که در مرز حضور دارد، با پیشفرض شدن از بدترین سناریوها اولویت دادن به سرعت و رازداری بر ایمنی است. رهبران انسانی ممکن است درگیر این ترس باشند که چیزی به نام جایگاه دوم وجود ندارد تحت فشار ممکن است بهکارگیری هوش مصنوعی بهعنوان بازدارنده در برابر اختلالات خارجی زودتر از موعد تسریع شود.
پارادایم جدید جنگ
تقریباً در تمام طول تاریخ بشر جنگ در فضای مشخصی صورت گرفته است که در آن می توان با اطمینان معقول از توانایی و موقعیت نیروهای دشمن متخاصم شناخت ترکیب این دو ویژگی به هر یک از طرفین احساس امنیت روانی و اجماع مشترک را ارائه میدهد و امکان مهار آگاهانه مرگبار را فراهم میکند. تنها زمانی که رهبران روشنفکر در درک اساسی خود از نحوه انجام جنگ متحد شدند نیروهای مخالف میتوانستند تعیین کنند که آیا جنگ باید انجام شود یا خیر.سرعت و تحرک یکی از قابل پیش بینی ترین عواملی بوده است که توانایی هر یک از تجهیزات نظامی را پشتیبانی می کند نمونه اولیه توسعه توپ است برای یک هزار سال پس از ساخت دیوارهای تئودوسیان از شهر بزرگ قسطنطنیه در برابر مهاجمان خارجی محافظت کردند. سپس در سال 1452 یک مهندس توپخانه مجارستانی به امپراتور کنستانتین یازدهم پیشنهاد ساخت یک توپ غول پیکر را داد که با شلیک از پشت دیوارهای دفاعی مهاجمان را پودر می کرد. اما امپراتور از خود راضی که نه ابزار مادی و نه آینده نگری برای تشخیص اهمیت فناوری در اختیار داشت این پیشنهاد را رد کرداو با تغییر تاکتیکها (و طرفها) طراحی خود را بهروزرسانی کرد تا متحرکتر باشد کمتر از 60 گاو و 400 مرد قابل حمل و نقل باشد و به رقیب امپراتور سلطان محمد دوم عثمانی که آماده محاصره قلعه غیرقابل نفوذ بود نزدیک شد. مجارستانی کارآفرین که با ادعای خود مبنی بر اینکه این اسلحه می تواند “دیوارهای بابل را بشکند” علاقه سلطان جوان را جلب کرد به نیروهای امپراتوری بزرگ عثمانی کمک کرد تا دیوارهای باستانی را تنها در 55 روز بشکنند.خطوط این درام قرن پانزدهمی را می توان بارها و بارها در طول تاریخ دید. در قرن نوزدهم سرعت و تحرک ثروت فرانسه را ابتدا متحول کرد زیرا ارتش ناپلئون بر اروپا و سپس پروس تحت هدایت هلموت فون مولتکه (پیرتر) و آلبرشت فون رون که از راهآهنهای تازه توسعهیافته سرمایهگذاری کردند. امکان مانور سریعتر و انعطاف پذیرتر به طور مشابه حمله رعد اسا تکاملی از همان اصول نظامی آلمان علیه متفقین در جنگ جهانی دوم با تأثیرات بزرگ و وحشتناکی استفاده خواهد شد. «جنگ رعد و برق» در عصر جنگ دیجیتال معنای جدیدی و همهگیر شدن پیدا کرده است سرعت ها آنی هستند. مهاجمان نیازی به قربانی کردن مرگبار برای حفظ تحرک ندارند زیرا جغرافیا دیگر یک محدودیت نیست. اگرچه این ترکیب تا حد زیادی به نفع حمله در حملات دیجیتالی بوده است یک دوره هوش مصنوعی می تواند شاهد افزایش سرعت پاسخ باشد و به دفاع سایبری اجازه دهد تا با حملات سایبری مطابقت داشته باشد.در جنگ جنبشی هوش مصنوعی یک جهش دیگر به جلو را تحریک خواهد کرد. به عنوان مثال پهپادها بسیار سریع و غیرقابل تصور متحرک خواهند بود. هنگامی که هوش مصنوعی نه تنها برای هدایت یک پهپاد بلکه برای هدایت ناوگان آنها به کار گرفته می شود ابرهای پهپادها به صورت یک مجموعه منسجم منسجم تشکیل شده و به پرواز در می آیند. ازدحام پهپادهای آینده بدون هیچ زحمتی در یگانهایی با هر اندازهای حل میشوند و دوباره تشکیل میشوند همانطور که نیروهای ویژه عملیات ویژه از یگانهای مقیاسپذیر ساخته میشوند که هر یک از آنها قادر به فرماندهی مستقل هستند.علاوه بر این هوش مصنوعی دفاع سریع و انعطاف پذیر مشابهی را ارائه خواهد کرد ساقط کردن ناوگان هواپیماهای بدون سرنشین با پرتابه های معمولی غیرعملی است. اما تفنگ های مجهز به هوش مصنوعی که گلوله هایی از فوتون ها و الکترون ها را شلیک می کنند (به جای مهمات) می توانند همان ظرفیت های مرگبار ناتوان کننده ای را که یک طوفان خورشیدی است که می تواند مدار ماهواره های در معرض نور را سرخ کند دوباره ایجاد کند.سلاح های مجهز به هوش مصنوعی به طور بی سابقه ای دقیق خواهند بود. محدودیتهای دانش جغرافیای آنتاگونیست مدتهاست که تواناییها و نیات هر طرف متخاصم را محدود کرده است. اما اتحاد علم و جنگ برای اطمینان از دقت فزاینده در ابزارها به وجود آمده است و می توان انتظار داشت که هوش مصنوعی پیشرفت های بیشتری داشته باشد. بنابراین هوش مصنوعی شکاف بین هدف اصلی و نتیجه نهایی را کاهش می دهد از جمله در اعمال نیروی کشنده. خواه ازدحام پهپادهای زمینی، لشکر ماشینی مستقر در دریا یا احتمالاً ناوگان بین ستارهای ماشینها قابلیتهای بسیار دقیقی برای کشتن انسانها با درجه کمی از عدم قطعیت و با ضربه بیحدود دارند. مرزهای تخریب بالقوه فقط به اراده و محدودیت انسان و ماشین بستگی دارد. در این صورت عصر جنگ با هوش مصنوعی در درجه اول به ارزیابی نه از قابلیتهای دشمن بلکه به ارزیابی نیات و کاربردهای استراتژیک آنها تقلیل خواهد یافت. در عصر هستهای قبلاً وارد چنین مرحلهای شدهاند اما پویایی و اهمیت آن با توجه به اینکه هوش مصنوعی ارزش خود را به عنوان یک سلاح جنگی اثبات میکند بسیار دقیقتر مورد توجه قرار خواهد گرفت.با وجود چنین فناوری ارزشمندی ممکن است انسان ها حتی هدف اصلی جنگ های مجهز به هوش مصنوعی نباشند. هوش مصنوعی در واقع میتواند انسانها را بهعنوان نیابتی در جنگ حذف کند و جنگ را کمتر مرگآور کند اما بهطور بالقوه نه کمتر تعیینکننده. به طور مشابه بعید به نظر میرسد که قلمرو به تنهایی موجب تهاجم هوش مصنوعی شود اما مراکز داده و سایر زیرساختهای دیجیتالی حیاتی مطمئناً میتوانند.پس تسلیم نه زمانی اتفاق میافتد که تعداد حریف کاهش یابد و زرادخانهاش خالی شود بلکه زمانی که سپر سیلیکونی بازماندگان ناتوان از حفظ داراییهای فناورانهاش و در نهایت معاونان انسانیاش ناتوان شود. جنگ می تواند به بازی تلفات کاملاً مکانیکی تبدیل شود عامل تعیین کننده قدرت روانی انسان (یا هوش مصنوعی) است که باید برای خطر کردن یا برای جلوگیری از یک لحظه موفقیت آمیز نابودی کامل رقابت کند.حتی انگیزه های حاکم بر میدان جنگ جدید نیز تا حدودی بیگانه خواهد بود. نویسنده انگلیسی جی کی چسترتون یک بار با کنایه گفت: «سرباز واقعی نه به این دلیل که از چیزی که در مقابلش است متنفر است بلکه به این دلیل که عاشق چیزی است که پشت سرش است می جنگد. بعید است که جنگ هوش مصنوعی شامل عشق یا نفرت باشد چه رسد به مفهوم شجاعت سربازی. از سوی دیگر ممکن است همچنان منیت، هویت و وفاداری را در خود جای دهد اگرچه ماهیت آن هویت ها و وفاداری ها ممکن است با هویت امروزی سازگار نباشد.محاسبات در جنگ همیشه نسبتاً ساده بوده است: هر طرفی که ابتدا درد جنگ را غیرقابل تحمل بداند احتمالاً غلبه خواهد کرد. آگاهی از کاستی های خود در گذشته باعث ایجاد خویشتن داری شده است. بدون چنین آگاهی و بدون هیچ حسی برای (و در نتیجه تحمل شدید) درد نمی توان متعجب شد که چه چیزی در صورت وجود چیزی باعث مهار در یک هوش مصنوعی که وارد جنگ شده است و درگیری هایی که به راه می اندازد چه می شود. یک هوش مصنوعی شطرنج بازی اگر هرگز از قوانینی که پایان بازی را دیکته می کند مطلع نمی شد می توانست تا آخرین پیاده بازی کند.
بازسازی ژئوپلیتیک
در هر عصر بشریت تقریباً در اطاعت از برخی قوانین طبیعی به قول (کیسینجر) واحدی پدید آمده است که «قدرت، اراده و انگیزه فکری و اخلاقی برای شکل دادن به کل نظام بینالمللی مطابق با ارزشهای خودش.» آشناترین ترتیب تمدن های بشری، نظام وستفالیایی است که به طور متعارف درک می شود. با این حال ایده دولت-ملت مستقل تنها چند قرن قدمت دارد و از معاهداتی که مجموعاً به عنوان صلح وستفالیا در اواسط قرن هفدهم شناخته میشوند پدید آمده است. این واحد از پیش تعیین شده سازمان اجتماعی نیست و ممکن است برای سن هوش مصنوعی مناسب نباشد. در واقع از آنجایی که اطلاعات نادرست انبوه و تبعیض خودکار باعث از بین رفتن ایمان به این ترتیب می شود هوش مصنوعی ممکن است چالشی ذاتی برای قدرت دولت های ملی باشد. روش دیگر هوش مصنوعی ممکن است موقعیت نسبی رقبا را در سیستم امروزی بازنشانی کند. اگر قدرت های آن عمدتاً توسط خود دولت-ملت ها مهار شود بشریت می تواند به سمت یک رکود هژمونیک یا در غیر این صورت به سمت تعادل جدیدی از دولت-ملت های دارای قدرت هوش مصنوعی مجبور شود. اما این فناوری همچنین میتواند کاتالیزور یک گذار حتی اساسیتر باشد تغییر به یک سیستم کاملاً جدید که در آن دولتهای ایالتی به نوبه خود مجبور میشوند نقش مرکزی خود را در زیرساختهای سیاسی جهانی کنار بگذارند.یک احتمال این است که شرکتهایی که هوش مصنوعی را در اختیار دارند و توسعه میدهند، قدرت اجتماعی، اقتصادی، نظامی و سیاسی کل را به خود اختصاص دهند. دولتهای امروزی مجبورند با موقعیت دشوار خود هم بهعنوان تشویقکننده شرکتهای خصوصی وامدادن قدرت نظامی، سرمایه دیپلماتیک و حجم اقتصادی خود برای ارتقای این شرکتهای داخلی و هم بهعنوان حامی شهروندان عادی که به طمع و رازداری انحصاری مشکوک هستند مقابله کنند. این ممکن است یک تناقض غیرقابل دفاع را اثبات کند. در همین حال شرکتها میتوانند اتحادهایی را برای تحکیم قدرت قابل توجه خود تشکیل دهند. این اتحادها ممکن است بر اساس مزیت های مکمل و سود ادغام یا به طور متناوب بر اساس یک فلسفه مشترک توسعه و استقرار سیستم های هوش مصنوعی ایجاد شوند. این اتحادهای شرکتی ممکن است کارکردهای سنتی دولت-ملت را به عهده بگیرند اگرچه به جای تلاش برای تعریف و گسترش سرزمین های محدود شبکه های دیجیتال پراکنده را به عنوان حوزه خود پرورش می دهند و هنوز جایگزین دیگری وجود دارد. انتشار کنترل نشده و منبع باز می تواند باندها یا قبیله های کوچکتری با ظرفیت های هوش مصنوعی غیر استاندارد اما قابل توجهی ایجاد کند که برای اداره، تأمین و دفاع از خود در محدوده محدود کافی است. در میان گروه های انسانی که اقتدار مستقر را به نفع مالی، ارتباطات و حکومت غیرمتمرکز رد می کنند چنین هرج و مرج اولیه مبتنی بر فناوری می تواند پیروز شود. یا چنین گروهبندیهایی ممکن است بعد مذهبی را در بر گیرند. به هر حال، از نظر دسترسی، مسیحیت، اسلام و هندوئیسم همگی بزرگتر و ماندگارتر از هر کشوری در تاریخ بوده اند. در عصر آینده فرقه مذهبی بیش از شهروندی ملی ممکن است چارچوب مرتبط تری را برای هویت و وفاداری ثابت کند.در هر دو آینده چه تحت سلطه اتحادهای شرکتی باشد و چه در گروههای مذهبی سست منتشر شود، «سرزمین» جدیدی که هر گروه ادعا میکند و بر سر آن میجنگند اینچ از زمین نیست بلکه یک چشمانداز دیجیتالی خواهد بود که به دنبال وفاداری افراد است. کاربران پیوندهای بین این کاربران و هر اداره ای مفهوم سنتی شهروندی را زیر سوال می برد و توافقات بین نهادها برخلاف اتحادهای معمولی خواهد بود.از لحاظ تاریخی اتحادها توسط رهبران منفرد شکل گرفته اند و به تقویت قدرت یک ملت در صورت وقوع جنگ کمک کرده اند. در مقابل چشم انداز شهروندی ها و اتحادها و شاید فتوحات یا جنگ های صلیبی -ساختار یافته حول عقاید، باورها و هویت های ذهنی مردم عادی در زمان صلح نیاز به برداشتی جدید (یا بسیار قدیمی) از امپراتوری دارد این امر همچنین باعث میشود که تعهدات ناشی از تعهد وفاداری و هزینه گزینههای خروج اگر واقعاً در آینده با هوش مصنوعی وجود داشته باشد مجدداً ارزیابی شود.
صلح و قدرت
سیاست های خارجی دولت-ملت ها با ایجاد تعادل در آرمان گرایی و واقع گرایی ساخته شده و سپس تنظیم شده است موازنه های موقتی که توسط رهبران ما ایجاد شده است در گذشته نه به عنوان حالت های پایانی بلکه تنها به عنوان استراتژی های زودگذر (در صورت لزوم) برای زمان خود دیده می شوند. با هر عصر جدید این تنش بیان متفاوتی از آنچه که نظم سیاسی را تشکیل می دهد ایجاد کرده است. دوگانگی بین تعقیب منافع و تعقیب ارزشها یا بین مزیت یک دولت-ملت خاص و خیر جهانی بخشی از این تکامل بی پایان بوده است. رهبران کشورهای کوچکتر در انجام دیپلماسی خود از نظر تاریخی مستقیماً پاسخ داده اند و ضرورت های بقای خود را در اولویت قرار داده اند. در مقابل کسانی که مسئول امپراتوری های جهانی هستند با ابزاری برای تحقق اهداف اضافی با یک مخمصه دردناک تر مواجه شده اند.از آغاز تمدن با رشد واحدهای انسانی سازمان به طور همزمان به سطوح جدیدی از همکاری دست یافته اند. اما امروزه شاید به دلیل مقیاس چالشهای سیارهای و همچنین به دلیل نابرابریهای مادی مشهود در بین دولتها و درون آنها واکنشهای منفی علیه این روند ظاهر شده است. هوش مصنوعی میتواند متناسب با خواستههای این مقیاس هنوز بزرگتر از حکمرانی انسانی باشد که میتواند با دقت و وفاداری نه تنها الزامات کشور بلکه تأثیر متقابل جهان را نیز ببیند. امیدوارند که هوش مصنوعی که برای اهداف سیاسی در داخل و خارج از کشور به کار گرفته شده است بیش از روشن کردن مبادلات متوازن انجام دهد. در حالت ایدهآل میتواند راهحلهای جدید و بهینه جهانی را ارائه دهد در افق زمانی طولانیتر و با دقت بیشتری نسبت به توانایی انسان عمل کند و در نتیجه منافع انسانی رقیب را در یک راستا قرار دهد. در دنیای آینده هوش ماشینی که درگیری و مذاکره صلح را هدایت می کند ممکن است به روشن شدن یا حتی غلبه بر دوراهی های سنتی کمک کند.با این حال اگر هوش مصنوعی واقعاً میتوانست مشکلاتی را برطرف کند که باید امیدوار بود خود حل کنند میتوانستیند با بحران اعتماد روبرو شوند هم از اعتماد بیش از حد و هم عدم اعتماد. برای اولی زمانی که محدودیتهای توانایی خود را برای اصلاح خود درک کنند ممکن است اعتراف به این امر دشوار باشد که در رسیدگی به مسائل وجودی رفتار انسانی قدرت زیادی را به ماشینها واگذار کردهاند. برای دومی درک این موضوع که صرفاً حذف عاملیت انسانی از اداره امور برای حل حل نشدنی ترین مشکلات ما کافی بوده است ممکن است به وضوح کاستی های طراحی انسان را آشکار کند. اگر صلح همیشه جز یک انتخاب ساده داوطلبانه بوده است بهای نقص انسان در سکه جنگ دائمی پرداخته شده است. دانستن این که راه حلی همیشه وجود داشته است اما هرگز توسط تصور نشده است غرور انسان را درهم شکسته است.در مورد امنیت برخلاف جابهجایی افراد در فعالیتهای علمی یا دیگر دانشگاهی میتوانند با سهولت بیشتری بیطرفی شخص ثالث مکانیکی را بهعنوان لزوماً برتر از منافع شخصی انسان بپذیرند همانطور که انسانها به راحتی این موضوع را تشخیص میدهند. نیاز به واسطه در طلاق اختلافی برخی از بدترین ویژگیهای به همه امکان میدهند تا برخی از بهترینهای خود را به نمایش بگذارند: این که غریزه انسانی نسبت به منفعت شخصی حتی به قیمت از دست دادن دیگران ممکن است همه را برای پذیرش هوش مصنوعی از خود آماده کند.