خلاء قدرت در خاورمیانه
منطقه ای که هیچ کس مسئول آن نیست
محمد اکرام یاور
جنگ ها می توانند روشن شوند و جنگ ها می توانند گیج کننده باشند. خرد متعارف در مورد جنگ شش روزه در سال 1967 معتقد است که اسرائیل به سرعت موج ناسیونالیسم عربی را که خاورمیانه را فرا گرفته بود و پادشاهان را سرنگون می کرد، درهم شکست. بر اساس داستان جنگ سال 2006 در لبنان حزب الله در زمانی که ارتش های عربی از مدت ها پیش نبرد با اسرائیل را رها کرده بودند به تساوی با اسرائیل جنگید و چهره نظامی به ظاهر شکست ناپذیر را در هم شکست. به نظر می رسد که درگیری های اعراب و اسرائیل اغلب روشن کننده وقایع است. روزهای جنگ ایده هایی را که برای دهه ها غالب بودند از بین می برد.با این حال داستانهایی که از این جنگها بیرون میآیند میتوانند به نوعی اسطورهسازی خود را نشان دهند. داستان سال 1967 اگرچه کاملاً نادرست نیست اما بسیار ناب است. رژیمهایی مانند رژیم جمال عبدالناصر در مصر همیشه بیشتر با منفعت شخصی محدود میشدند تا مفاهیم بلند پان عربیسم، و صرفاً زمانی که دومی را در خدمت اولی قرار میدادند به کار میرفتند. چنین رهبرانی مشکلات سیاسی و اقتصادی را که تا به امروز ادامه دارد بر دوش کشورهای خود میگذارند. فاجعه ای که آنها در سال 1967 متحمل شدند ممکن بود مرگ آنها را تسریع کند اما به هر حال تحت تضادهای خود فرو می ریختند.در مورد جنگ 2006 علیه حزب الله هم همینطور. این اولین شکست نظامی اسرائیل نبود. شاهد اشغال طولانی مدت جنوب لبنان توسط این کشور باشند که تنها شش سال قبل با عقب نشینی یکجانبه تحقیرآمیز و فروپاشی سریع نیروی نیابتی اسرائیل ارتش لبنان جنوبی پایان یافت. اسرائیل شکست ناپذیر به نظر می رسید زیرا جدی ترین دشمنانش تسلیم شده بودند. اما جنگ حداقل در خاورمیانه در حال تغییر بود زیرا نبردهای بین ارتش ها جای خود را به مبارزات فرسایشی علیه بازیگران غیردولتی داد. اسرائیل مانند ایالات متحده در تلاش بود تا تاکتیکهای متعارف را برای مقابله با یک تهدید غیرمتعارف تغییر دهد. اما پنج ماه نبرد بین اسرائیل و حماس برخی از افسانههای بزرگ را از بین برده است اینکه آرمان فلسطین مرده است اتحاد اسرائیل و خلیجفارس در حال ظهور وزنهای را علیه ایران فراهم میکند و اینکه منطقهای که از درگیری خسته شده است تمرکز خود را بر رفع مشکل خواهد داشت. تشدید تنش و رشد اقتصادی و اینکه یک خاورمیانه واقعاً پس از آمریکا پدیدار شده است.
حالا به خوبی میبینند
تا 7 اکتبر استراتژی طولانی مدت اسرائیل در قبال فلسطینیان موفق به نظر می رسید. نخستوزیر بنیامین نتانیاهو هر کاری که میتوانست برای تضعیف تشکیلات خودگردان فلسطین انجام داد حتی در شرایطی که با حماس معامله کرد و انتقال میلیاردها دلار به دولت آن در نوار غزه را تسهیل کرد. سپس ادعا کرد که اسرائیل هیچ شریک مذاکره ای در طرف فلسطینی ندارد زیرا حماس طرف قوی تر است. گهگاه دور یک هفته نبرد در غزه یا حملات گرگ های تنها در اورشلیم و کرانه باختری رخ می داد اما عقل متعارف این بود که فلسطینی ها آنقدر سرکوب و شکسته بودند که نمی توانستند چیز بیشتری را جمع آوری کنند. جهان علاقه خود را به هدف آنها از دست داده بود. ایالات متحده دیگر نمی خواست میانجی بازی کند. چین و هند اولویت های دیگری داشتند. حتی برخی از کشورهای عربی بیش از آنکه بر تشکیل کشور فلسطینی فشار بیاورند به معامله با شرکتهای فناوری پیشرفته اسرائیل علاقه داشتند. هیچ فشاری بر اسرائیل برای پایان دادن به اشغال خود وجود نداشت زیرا به نظر میرسید که میتوان آن را برای مدت نامحدودی با هزینه کمی مدیریت کرد.این دیدگاه نتانیاهو بود اما بسیاری دیگر نیز با آن موافق بودند. اسرائیلی ها از هر جناحی فکر می کردند که می توانند از مسئله فلسطین اجتناب کنند. یک دهه پیش زمانی که اسحاق هرتزوگ (رئیس جمهور کنونی اسرائیل) رقیب اصلی چپ میانه نتانیاهو برای نخست وزیری بود زمان بیشتری را صرف صحبت درباره انرژی خورشیدی کرد تا درگیری اسرائیل و فلسطین. نظرسنجیها نشان داد که تعدادی از یهودیان اسرائیل به جای دنبال کردن راهحل دو کشوری حفظ وضعیت موجود را ترجیح میدهند.البته دیدگاه نتانیاهو به طرز چشمگیری اشتباه بود. برای بسیاری تعجب آور بود که محرک برای درگیری مجدد از غزه که نسبتاً آرام به نظر می رسید و نه کرانه باختری که (و هنوز هم هست) یک جعبه چوبی بود. اسرائیل فکر می کرد که حماس علاقه خود را به درگیری های گسترده از دست داده است یک سال قبل زمانی که جهاد اسلامی، یک گروه مبارز فلسطینی صدها موشک به آن سوی مرز شلیک کرد حماس در حاشیه نشست. در عوض به نظر می رسید که بر تقویت حکومت خود در غزه متمرکز شده است. و تعجب آور بود شاید حتی برای خود حماس که تروریست هایی که در 7 اکتبر به اسرائیل حمله کردند توانستند قتل عام زیادی به راه بیاندازند. اما هیچ کس نباید شوکه می شد که طولانی ترین درگیری حل نشده منطقه در نهایت به حیات خود بازمی گشت. روابط آرامی که بین اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس در دهه پس از 2010 پدیدار شد مبتنی بر ترس متقابل از ایران بود. احساس علاقه مشترک منجر به توافقنامه ابراهیم در سال 2020 شد که از طریق آن اسرائیل روابط رسمی با بحرین و امارات متحده عربی برقرار کرد و در مورد عادی سازی با عربستان سعودی صحبت کرد. واشنگتن که ناامید از فرار از خاورمیانه بود این را یک فرصت دید اگر اسرائیل و کشورهای حاشیه خلیج فارس بتوانند خودشان این کار را انجام دهند نیاز کمتری به نیروهای آمریکایی برای مهار ایران و نیروهای نیابتی آن وجود خواهد داشت. با این حال امروز اسرائیل و ائتلافی به رهبری ایالات متحده در پنج نقطه غزه، عراق، لبنان، سوریه و یمن با نیابت های ایران می جنگند و کشورهای خلیج در هیچ کجا یافت نمی شوند. آنها در عوض تنش زدایی با ایران را دوچندان کرده اند.امید به یک اتحاد امنیتی منطقه ای در حال ظهور یک واقعیت کلیدی را در مورد کشورهای خلیج نادیده گرفت آنها اهداف نرمی هستند. آنها به صادرات نفت برای پر کردن خزانه خود واردات برای تغذیه جمعیت خود و زیرساختهای آسیبپذیر مانند کارخانههای نمکزدایی برای ادامه حیات در منطقهای غیرقابلمیزان متکی هستند. در سال 2019 موشکها و پهپادهای ایرانی به تأسیسات نفتی در عربستان سعودی اصابت کردند و به طور موقت نیمی از تولید نفت این کشور را مختل کردند. این حمله نشان داد که کشورهای خلیج تا چه حد آسیب پذیر هستند. علیرغم میلیاردها دلاری که برای تسلیحات خرج میکنند عربستان سعودی و قطر جزو پنج واردکننده بزرگ تسلیحات در جهان هستند ارتشهای آنها توانایی چندانی ندارند و تجربه کمی در میدان جنگ دارند.مسلما تنها استثنا امارات متحده عربی است که ارتش آن در نبردهای جنوبی یمن عملکرد نسبتاً خوبی داشت. با این حال مقامات غربی که با تحسین این کشور را “اسپارت کوچک” می نامند آن را اشتباه درک می کنند. امارات یک جامعه جنگجوی جنگجو نیست. این بنگاه اقتصادی است که با شهرت خود به عنوان واحه ثبات رشد می کند. این کشور ممکن است ماهرترین ارتش عربی را داشته باشد یک محدودیت برای پاکسازی اما دولت آن از استفاده از این ارتش در درگیری که ممکن است موشکهایی را بر روی استراحتگاههای پنج ستاره دبی ببارد بیزار است.مقامات خلیج فارس اشتباه محاسباتی خود را انجام دادند. تا 7 اکتبر شنیدن صحبت آنها در مورد خاورمیانه چند قطبی معمول بود. ایالات متحده از جنگ در اوکراین رقابت با چین و سیاست داخلی آشفته پریشان شد. این یک شریک ناامیدکننده بود که مستعد نوسانات نامنظم در سیاست بود. از سوی دیگر روسیه با نجات مخفیگاه بشار اسد دیکتاتور سوریه در سال 2015 زمانی که به نمایندگی از دولت در جنگ داخلی سوریه مداخله کرد خود را به عنوان متحدی قابل اعتماد و مؤثر ثابت کرده بود. چین هنوز یک قدرت نظامی در خاورمیانه نبود اما منبعی به ظاهر بی انتها برای سرمایه گذاری و به طور فزاینده ای، تسلیحات و فناوری بود. ایالات متحده دیگر آنقدر ضروری نبود.با این حال در میان بدترین بحران منطقه در دهههای اخیرروسیه و چین نامرئی هستند. آنها از این درگیری برای برجسته کردن دورویی تصور شده غربی استفاده کرده اند اتهامی که مخاطبان پذیرایی را در خاورمیانه پیدا کرده است. اما هیچ کس به مسکو یا پکن برای انجام دیپلماسی تامین کمک یا تقویت امنیت منطقه نگاه نکرده است. حتی در جایی که منافع شخصی آنها تحت تأثیر قرار می گیرد آنها نمی توانند (یا نخواهند شد) نقش مهمی ایفا کنند. چین باید مراقب باشد که حوثی ها از نوامبر به کشتیرانی در دریای سرخ حمله کرده اند که تجارت با اروپا را به خطر می اندازد. اما ناو جنگی به منطقه اعزام نکرده است. اگرچه چین بزرگترین شریک تجاری ایران است پکن از نفوذ خود برای متقاعد کردن رژیم تهران برای مهار حوثیها استفاده نکرده است بلکه صرفاً از آنها خواسته است تا به کشتیهای چینی اجازه دهند بدون مزاحمت از دریای سرخ عبور کنند.باز هم این باید قبل از 7 اکتبر آشکار می شد. در نگاهی به گذشته مداخله روسیه در سوریه نشانه مهمی از نفوذ منطقه ای آن بود. سه سال بعد این سازمان سعی کرد به خلیفه حفتر فرمانده جنگ لیبی کمک کند تا طرابلس را تصرف کند اما شاهد خفه شدن حمله او توسط پهپادهای ترکیه بود. حمله به اوکراین نفوذ روسیه را بیشتر تضعیف کرد. اسلحه کمتری برای فروش به مستبدان عرب و پول کمتری برای سرمایه گذاری در منطقه دارد. مسکو که در اروپا حواسش پرت شده است حتی به نزدیک ترین متحدان خود در خاورمیانه کمتر توجه می کند. یک مقام اسرائیلی که نخواست نامش فاش شود به دلیل اینکه مجاز به گفتگو با خبرنگاران نبود در ژانویه گفت «آنها سوریه را به ایران میبازند». تنها دستاورد دیپلماتیک قابل توجه چین در منطقه این بود که سال گذشته نزدیکی ایران و عربستان را در خط پایان پیش برد اما بیشتر کار سخت در جای دیگری انجام شد.قرار بود این نزدیکی نشان دهنده دوران جدیدی از آرامش منطقه ای باشد. جنگ های داخلی در لیبی، سوریه و یمن به بن بست کشیده شد. خودکامگانی که از بهار عربی جان سالم به در بردند یا از آن بیرون آمدند، می دانستند که باید روی مسائل مربوط به جیب خود تمرکز کنند تا مبادا جمعیت ناآرامشان دوباره قیام کنند. بسیاری از تحلیلگران فکر می کردند که پس از دهه ها آشفتگی همه اختلافات خود را کنار گذاشته و تلاش خواهند کرد تا اقتصاد خود را بسازند و یکپارچه کنند. مقامات ایالات متحده این دیدگاه امیدوارکننده را پذیرفتند و پادشاهان خلیج فارس آن را ترویج کردند. خیلی برای آن. حتی قبل از 7 اکتبر دوران جدید همدلی منطقه ای خود را کوتاه مدت نشان داده بود سودان تنها چند هفته پس از توافق ایران و عربستان وارد یک جنگ داخلی وحشتناک شد. منطقه ای مملو از دولت های شکست خورده و در حال شکست و درگیری های حل نشده تبدیل به خاکی بایر برای رشد چیزی جدید شد.
بدون کلانتر در شهر
افسانه ها می توانند فاش کننده باشند حتی اگر اشتباه باشند. برخی از مقامات خلیج فارس درباره جهان چندقطبی صحبت کردند زیرا آنها واقعاً از ایالات متحده خشمگین بودند. دیگران این کار را انجام دادند زیرا امیدوار بودند این امر آمریکا را متقاعد کند که در خاورمیانه بماند. واشنگتن امید خود را به ساختار امنیتی جدید بسته بود زیرا می خواست آن را ترک کند. اسرائیلیها به یک اشغال بیپایان و کمهزینه اعتقاد داشتند زیرا بزرگترین قدرتهای منطقه نشان میدادند که این اشغال قابل قبول است. به عبارت دیگر خاورمیانه در حال تغییر است حتی اگر سیاستگذاران در ارزیابی خود از این تغییرات اشتباه کرده باشند.نفوذ ایالات متحده بدون تردید رو به کاهش است اما چین و روسیه هنوز قدرت های خاورمیانه نیستند. واشنگتن نمی تواند اسرائیل را متقاعد کند که راه حل دو کشوری یا بازگشت تشکیلات خودگردان فلسطین به غزه را تایید کند. آنقدر قوی است که دو گروه ناو هواپیمابر را به مدیترانه شرقی اعزام کند و بمبافکنهای B-1 را در نیمه راه در سراسر جهان به پرواز درآورد تا به حوثیها و شبهنظامیان عراقی حمله کند اما آنقدر قوی نیست که آن شبهنظامیان را از حمله به کشتیهای تجاری یا نیروهای آمریکایی باز دارد. ایالات متحده به جلوگیری از جنگ بین اسرائیل و حزب الله در روزهای پس از 7 اکتبر کمک کرد و حملات آن به حوثی ها ممکن است به طور موقت انبار موشک های ضد کشتی آنها را تخریب کرده باشد. فراتر از آن با این حال ایالات متحده چیز زیادی برای نشان دادن تلاش های دیپلماتیک و نظامی خود در پنج ماه گذشته ندارد. حتی زمانی که این کشور یک قدرت فعال تر در منطقه است یک قدرت بی عیب و نقص است با نیابت های ایرانی بازی می کند و با دولت سرکش اسرائیل التماس می کند. اتحاد خود ایران در حال تنش است. در مصاحبه های چهار ماه گذشته شاید تنها چیزی که مقامات آمریکایی، عرب، اروپایی، ایرانی و اسرائیلی بر سر آن توافق داشتند این بود که حماس بدون مشورت با حامیان مالی خود در تهران به اسرائیل حمله کرد. رژیم از آن زمان از آزاد کردن قدرتمندترین نماینده خود حزب الله که در لبنان تحت فشار است از جمله از طرف حوزه شیعه خود برای کشاندن کشور به جنگ با اسرائیل خودداری کرده است. ایران همچنین از اقدامات نیروهای نیابتی خود در عراق و یمن عصبی است. هدف آن “محور مقاومت” دور نگه داشتن درگیری ها از مرزهای ایران بود اما اکنون استفاده از آن محور خطر بازگرداندن آنها به خانه است.اگرچه کشورهای خلیج فارس در کنار اسرائیل علیه ایران نیستند اما در مقابل اسرائیل نیز صف آرایی نمی کنند. امارات روابط دیپلماتیک و تجاری خود را با اسرائیل حفظ کرده است تا جایی که پروازهای منظم به تل آویو از دبی و ابوظبی را حفظ کرده است حتی در روزهای اولیه جنگ زمانی که هواپیماها تقریباً خالی بودند. (یک تاجر اسرائیلی در ژانویه گفت «بهطور معمول». بحرین شاهد تظاهرات ضد اسرائیلی بوده است و پارلمان بی دندان آن قطعنامه ای نمادین درباره قطع روابط با اسرائیل به تصویب رساند اما رژیم آن همه اینها را نادیده گرفته است. سعودی ها هنوز عجله دارند تا معامله عادی سازی خود را با اسرائیل قبل از انتخابات نوامبر انجام دهند. آرمان فلسطین با هزینه ده ها هزار کشته در دستور کار قرار گرفته است اما به نظر می رسد که به سختی پیشرفت کرده است.منطقه خود را در یک حکومت بینالملل میبیند. صحبت از تک قطبی یا چند قطبی را فراموش کنند خاورمیانه غیرقطبی است. هیچکس مسئول نیست. ایالات متحده یک هژمون بیعلاقه و ناکارآمد است و رقبای قدرتهای بزرگش حتی بیشتر از آن. کشورهای شکننده خلیج فارس نمی توانند جای خالی را پر کنند. اسرائیل نیز نمی تواند. و ایران فقط می تواند خرابکار و دردسرساز بازی کند. هر کس دیگری تماشاچی است که گرفتار مشکلات اقتصادی و بحران های مشروعیت است. این واقعیت حتی قبل از 7 اکتبر بود. جنگ فقط توهمات را از بین برده است.
بازدید ها: