• بیوگرافی

















  • صفحۀ سایت در فیس بوک

  • مطالب پسندیده در فیس بوک

  • paypal

  • موضوع هفته

    مطالب محبوب

    سرخوشی کاذب روسیه دست درازی ترامپ به پوتین نظر روس‌ها را تغییر داده است اما نتوانسته به جنگ پایان دهد

    سرخوشی کاذب روسیه

    دست درازی ترامپ به پوتین نظر روس‌ها را تغییر داده است  اما نتوانسته به جنگ پایان دهد

    محمد قاسم شایق

    سال‌هاست که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه از جشن سالانه روز پیروزی در 9 مه که بزرگداشت پیروزی شوروی بر هیتلر در جنگ جهانی دوم است برای نشان دادن عظمت خود استفاده می‌کند. پیروزی شوروی در سال 1945 همیشه یکی از معدود رویدادهای تاریخی بوده و هست که واقعاً مردم روسیه را متحد می‌کند و البته پوتین با بلوغ رژیمش، نمی‌توانست از این مزیت استفاده نکند. بیش از آن او این رویداد را شخصی‌سازی کرد و معنای ملی و حتی آیین‌های عمومی آن را به خود اختصاص داد. به عنوان مثال هنگ جاویدان سازمان جامعه مدنی که صدها هزار روس عادی را با تصاویر اجدادشان که در جنگ جنگیده‌اند به راهپیمایی می‌کشاند کاملاً تحت کنترل کرملین قرار گرفته است. در سال 2015 در هفتادمین سالگرد روز پیروزی پوتین شخصاً یکی از ستون‌های آن را از مرکز مسکو عبور داد.با این حال از زمانی که روسیه «عملیات ویژه» خود را در اوکراین در سال ۲۰۲۲ آغاز کرد این تعطیلات سالانه معنای معاصرتری به خود گرفته است. در طول سه سال گذشته کرملین به شدت این ایده را ترویج کرده است که درگیری در همسایگی ادامه جنگ بزرگ میهنی علیه غرب است  دشمنی که در قرن‌های گذشته توسط ناپلئون و هیتلر تجسم یافته بود و اکنون توسط اوکراین و اروپا نمایندگی می‌شود (ایالات متحده از زمان بازگشت دونالد ترامپ به قدرت از این فهرست حذف شده است). این به بخش اصلی تبلیغات دولتی روسیه تبدیل شده است و رژه روز پیروزی و آیین‌های مرتبط اکنون برای تثبیت این تز در ذهن مردم طراحی شده‌اند.به همه این دلایل پوتین مصمم بوده است که هشتادمین سالگرد پیروزی شوروی را با هیاهوی ویژه جشن بگیرد. او همچنین باید نشان دهد که از جهان جدا نیست و بهترین بخش آن  آن کشورها و مردمی که با آنچه کرملین «هژمونی غربی» و «استعمار» می‌نامد جنگیده‌اند و هنوز هم می‌جنگند  از روسیه حمایت می‌کنند علیرغم استعمارگرایی محض امپریالیستی عملیات اوکراین. به همین دلیل نمایندگان «اکثریت جهان» اصطلاحی که کرملین برای اشاره به کشورهای به اصطلاح جنوب جهان که پوتین خود را رهبر غیررسمی آن می‌داند به کار می‌برد  برای رژه در روز پیروزی امسال دعوت شدند. بنابراین شرکت‌کنندگان در رژه شامل سربازانی از میانمار و همچنین مهمانان ویژه مختلف از گینه استوایی، بورکینافاسو و سایر کشورها هستند. نیازی به گفتن نیست که این کشورها هیچ ارتباطی با پیروزی ۱۹۴۵ نداشتند. البته یک متحد تاریخی نیز حضور خواهد داشت: چین که توسط رهبر قدرتمند خود شی جین پینگ که روز پنجشنبه با پوتین در کرملین دیدار کرد نمایندگی می‌شود. نمایش وحدت و اتحاد بین مسکو و پکن ارزش نمادین مهمی دارد اگرچه شی به پوتین بسیار کمتر از پوتین به او نیاز دارد. با این حال دشوار است که توجه نکنیم که متحدان اصلی اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم که از بانیان آن پیروزی تاریخی بودند از جشن پوتین کنار گذاشته شده‌اند. این اگر انزوا از جهان نباشد، چیست؟با این حال در پسِ سالگرد ویژه امسال تغییر مهم‌تری نهفته است: تغییر در روابط بین روسیه و ایالات متحده از زمان بازگشت ترامپ به قدرت. تاکنون سرخوشی روسیه که از بهبود روابط با واشنگتن در بهار امسال استقبال می‌کرد کاهش یافته است، اما بسیاری از نخبگان و شهروندان عادی روسیه همچنان به دولت ترامپ برای میانجیگری موفقیت‌آمیز برای پایان دادن به جنگ  و جلب حمایت ایالات متحده از شرایط و خواسته‌های روسیه  امید بسته‌اند. برای پوتین دولت جدید ایالات متحده نه تنها فرصتی برای یک معامله اقتصادی مطلوب در لحظه‌ای که خطر فزاینده‌ای برای روسیه وجود دارد، بلکه فرصتی برای خروج از آشفتگی در اوکراین بدون از دست دادن آبرو ارائه می‌دهد. اگرچه نه ترامپ و نه هیچ کس دیگری از دولت او در جشن‌های روز پیروزی شرکت نمی‌کنند اما در لفاظی‌ها و تبلیغات رسمی کرملین ایالات متحده به یک شریک و آن هم شریکی تاریخی ارتقا یافته است در تضاد مستقیم با اروپا که اکنون دشمن اصلی است. چندی پیش برعکس بود.

    تانگو با ترامپ

    حداقل از آغاز جنگ سرد ایالات متحده نقش محوری در آگاهی جمعی روسیه داشته است. روس‌ها برای دهه‌ها رقیب ابرقدرت خود را با ترکیبی از تحسین و نفرت، تحقیر و حسادت می‌نگریستند. اغلب آنها خود را از نظر معنوی برتر اما از نظر مادی پایین‌تر از همتایان یانکی خود می‌دانستند. البته افراد توطئه‌گرا مدت‌هاست ادعا می‌کنند که ایالات متحده پشت هر رویداد مهمی در جهان از جمله مشکلات خود روسیه است که طبق این نوع تفکر نتیجه سیاست‌های پنهان ایالات متحده است. در تبلیغات روسیه در سال‌های اخیر، شنیدن اشاره به «امپریالیسم آنگلو-آمریکایی» یا «آنگلوساکسون‌ها»  یک عبارت تحقیرآمیز روسی برای سلطه تهدیدآمیز ایالات متحده و بریتانیا  امری عادی بوده است. اروپا در این طرح نفرت به سادگی تحت عنوان کلی «غرب» گنجانده شد. در نتیجه حتی در زمان پوتین با اروپا تقریباً به همان شیوه‌ای رفتار می‌شد که با ایالات متحده رفتار می‌شد: اگر نگرش‌ها نسبت به ایالات متحده بدتر می‌شد روس‌ها نسبت به اتحادیه اروپا بدبین‌تر می‌شدند.با این حال پیروزی ترامپ و تلاش‌های صلح‌طلبانه تفکر متعارف را دگرگون کرده است: اکنون اروپا از جمله بریتانیا به منبع اصلی شر تبدیل شده است در حالی که ایالات متحده خوب است. پوتین در اواخر فوریه طی بازدیدی از سرویس امنیت فدرال  جانشین محل تحصیل خود کا گ ب  خاطرنشان کرد که تماس‌ها با دولت جدید در واشنگتن “امیدهای خاصی را برمی‌انگیزد” و افزود که “همه از از سرگیری تماس‌های روسیه و ایالات متحده خوشحال نیستند” و سرویس‌های امنیتی باید هوشیار باشند تا “گفتگوی” جدید از مسیر خود خارج نشود. چند روز بعد سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه در ادامه این خط، اظهار داشت که برخلاف دکترین‌های دیرینه شوروی و روسیه ایالات متحده هرگز جنگ‌طلب روسیه نبوده است. اروپا همیشه تهدید اصلی بوده است. او گفت: «در طول ۵۰۰ سال گذشته تمام تراژدی‌های جهان از اروپا سرچشمه گرفته‌اند یا به دلیل سیاست‌های اروپایی رخ داده‌اند.»بسیاری از شهروندان عادی و حتی نخبگان با تحریک چنین اظهاراتی شروع به اندیشیدن به رؤیاهای صلح کرده‌اند. تا نیمه دوم سال ۲۰۲۴ آشکار شده بود که اکثر روس‌ها خواهان مذاکرات صلح هستند اما این روند با روی کار آمدن ترامپ به طور قابل توجهی تشدید شده است. بسیاری از روس‌ها اکنون ایالات متحده را به عنوان یک شریک عملگرا می‌بینند و انتظار دارند که جنگ از طریق مذاکرات مستقیم بین مسکو و واشنگتن حل و فصل شود. در یک نظرسنجی در ماه ژانویه توسط مرکز مستقل لوادا پاسخ‌دهندگان موافق بودند که در اصل، صلح فقط با یک میانجی امکان‌پذیر است و البته در میان دیگران آن میانجی می‌تواند ایالات متحده باشد. با این حال تا ماه فوریه اعتقاد به میانجیگری به رهبری ایالات متحده به طور قابل توجهی ریشه دوانده بود. در یک نظرسنجی دیگر لوادا در همان ماه اکثریت بزرگی از پاسخ‌دهندگان  ۷۰ درصد  گفتند که ایالات متحده باید با روسیه پای میز مذاکره بنشیند و اکثریت حتی بیشتری ۸۵ درصد  جلسات دوجانبه بین روسیه و ایالات متحده در عربستان سعودی را که از آن ماه آغاز شد تأیید کردند. از نظر مردم روسیه اگرچه باید با اوکراین توافقاتی صورت گیرد اما مهمترین هدف یافتن زمینه مشترک با ترامپ است. با جلب حمایت رئیس جمهور از خواسته‌های کلیدی پوتین روسیه اکنون به یک توافق صلح پایدار و در آینده به روابط اقتصادی سودمند دست خواهد یافت. روس‌ها که از این انتظارات تغذیه شده‌اند به طور قابل توجهی احساسات ضد آمریکایی خود را تعدیل کرده‌اند: در حالی که در سپتامبر ۲۰۲۴ تنها ۱۶ درصد از پاسخ‌دهندگان نگرش مثبتی نسبت به ایالات متحده داشتند تا فوریه ۲۰۲۵ این نسبت تقریباً دو برابر شده و به ۳۰ درصد رسیده است. چرخش لفاظی کرملین به سمت ایالات متحده محبوبیت خود را نیز تقویت کرده است. شاید به دلیل انتظار صلح میزان محبوبیت لاوروف وزیر امور خارجه که قبلاً راکد بود، در نظرسنجی‌های لوادا افزایش یافته و او را برای مدت کوتاهی به دومین سیاستمدار قابل اعتماد پس از پوتین تبدیل کرده است. (اگرچه در ماه آوریل با شروع مذاکرات لاوروف دوباره به رتبه سوم پشت سر نخست وزیر میخائیل میشوستین که معمولاً رتبه دوم را داشت سقوط کرد.) جامعه تجاری روسیه نیز از تمایل آشکار واشنگتن برای انجام معاملات با مسکو تشویق شده است و برخی حتی ادعا می‌کنند که ایالات متحده می‌تواند منبع درآمدی برای بودجه ملی باشد. این امر می‌تواند مهم باشد با توجه به اینکه درآمدهای نفتی که در بیشتر دوران جنگ به پر کردن خزانه روسیه کمک کرده است به دلیل کاهش قیمت‌های جهانی در سال 2025 به طور قابل توجهی کاهش یافته است. نخبگان سیاسی و تجاری روسیه درک می‌کنند که سیاست‌های اقتصادی ترامپ می‌تواند قیمت نفت را بیشتر کاهش داده و صادرات انرژی روسیه را پیچیده‌تر کند.از نظر بسیاری از روس‌ها پوتین با عقده‌های روانی‌اش (حس عظمت شخصی‌اش) و طرح‌های ژئوپلیتیکی‌اش (رویای روسیه بزرگ) بالاخره رقیبی دارد که می‌تواند با او بر سر تقسیم مجدد جهان به توافق برسد. این تفکر وجود دارد که پوتین با ترامپ می‌تواند یک جنگ گرم را به یک جنگ سرد تبدیل کند و از آن راضی باشد  به هر حال منابع نظامی و مالی روسیه نامحدود نیستند. این فرضیات با درک روسیه از خود ترامپ تقویت می‌شوند. بخش قابل توجهی از جمعیت ترامپ را به عنوان یک صلح‌ساز واقعی یک سیاستمدار “هوشیار و باهوش” می‌بینند، همانطور که برخی از پاسخ‌دهندگان نظرسنجی می‌گویند. برای بسیاری از روس‌های عادی او تاجری است که زبان معاملات عمل‌گرایانه از جمله صلحی که روس‌ها امیدوارند به زودی به دستشان برسد  را می‌فهمد. علاوه بر این برخلاف جو بایدن رئیس جمهور سابق ایالات متحده اکثر آنها ترامپ را ضد روسیه نمی‌دانند. با وجود عدم پیشرفت امیدها برای میانجیگری به رهبری ایالات متحده همچنان پابرجاست و ناامیدی از ترامپ  حداقل هنوز  ایجاد نشده است.لازم به ذکر است که نگرش مثبت جدید روس‌ها نسبت به ایالات متحده تنها تا حدی نتیجه انتظارات بالا از موفقیت مذاکرات صلح است. در میان قشر کوچک لیبرال روسیه مردم ترامپ را از ایالات متحده جدا می‌کنند: آنها عموماً به رئیس جمهور MAGA (رئیس جمهور منتخب آمریکا) به طور منفی نگاه می‌کنند، اگر نه با وحشت اما تمایل دارند ایالات متحده را به عنوان دژ جهان غرب و دموکراسی ببینند. این بخش لیبرال امیدوار است که نهادهای دموکراتیک کشور مانع از غرق شدن آن در استبداد شوند. از نظر جامعه‌شناختی این افراد شامل جوانان تحصیل‌کرده‌تر افرادی که سیاست‌های پوتین از جمله جنگ او را تأیید نمی‌کنند و کسانی که به طور خاص گرایش لیبرال دارند می‌شوند. این افراد همچنین تمایل دارند مصرف‌کنندگان اخبار مستقل باشند اغلب از طریق یوتیوب (که از طریق VPN تماشا می‌شود) که برای بسیاری از روس‌ها اکنون بستری اصلی برای دریافت اطلاعات و نظرات خارج از کانال‌های رسمی است. به هر حال نحوه نگاه روس‌ها به ایالات متحده همچنان عامل اصلی در نحوه نگاه آنها به جایگاه خود روسیه در جهان است.

    صلح یا تعلل؟

    در پس‌زمینه‌ی بی‌واسطه‌ی امیدهای جدید روس‌ها برای صلح، اثرات روانی فزاینده‌ی جنگ وجود دارد. هزینه‌های انسانی فوق‌العاده، وحشیگری کلی و جنگ ظاهراً بی‌پایان تلفات خاموشی بر مردم وارد کرده است. ادامه‌ی خصومت‌ها آسایش کسانی را که در سنگرها نیستند مختل کرده است. با این حال اکثریت روس‌ها چیزی را که می‌توان اجماع سکوت در مورد آسیب‌های جنگ نامید حفظ کرده‌اند. لوادا در نظرسنجی ماه آوریل خود دریافت که ۴۰ درصد از روس‌ها اکنون فکر می‌کنند که توسعه‌طلبی پوتین به کشور آسیب رسانده است در حالی که ۳۳ درصد معتقدند که این توسعه‌طلبی به نفع روسیه بوده است. (۲۸ درصد دیگر مطمئن نبودند.) طبق این نظرسنجی کسانی که معتقدند «عملیات ویژه» ضرر بیشتری نسبت به سود داشته است در مورد تلفات زیاد جانی صحبت می‌کنند در حالی که کسانی که سود بیشتری نسبت به ضرر می‌بینند تمایل دارند بیش از همه به «بازگشت سرزمین‌های تاریخی روسیه» اشاره کنند.برای بسیاری از روس‌ها به نظر می‌رسد که حفظ یک زندگی عادی با اجتناب از واقعیت واقعی جنگ یا مجبور شدن به فکر کردن در مورد آن بسیار آسان‌تر است. جدا از مناطقی از کشور که با جنگ هم‌مرز هستند خودِ «عملیات ویژه» همچنان در جاهای دیگر برای اکثر روس‌ها باقی مانده است: حمله اوکراین به منطقه کورسک و حملات پهپادی آن در داخل روسیه که اکثراً دفع می‌شوند، این عادت فاصله‌گذاری روانی را متزلزل نکرده است. با این وجود اکثریت قاطع مردم آرزو دارند که جنگ از بین برود.البته کسانی هستند که همیشه مخالف جنگ بوده‌اند اما آنها بیش از 20 درصد از جمعیت را تشکیل نمی‌دهند  تقریباً به اندازه گروه هواداران پرشور پوتین که به عنوان «توربوپاتریوت‌ها» شناخته می‌شوند و می‌خواهند جنگ ادامه یابد و استدلال می‌کنند که لازم است روسیه کار را تمام کند. اکثر مردم عادی که طرفدار مذاکرات صلح هستند هنوز دو شرط اساسی را تعیین می‌کنند: اوکراین نمی‌تواند به ناتو بپیوندد و سرزمین‌های فتح شده باید بخشی از روسیه باقی بمانند. اما مشکل دیگری نیز وجود دارد: بسیاری از مردم از نظر مالی از اقتصاد نظامی و پاداش‌ها و افزایش حقوق‌های مختلف ناشی از آن بهره‌مند شده‌اند. بنابراین برخی چشم‌انداز صلح قریب‌الوقوع را تهدیدی برای درآمدهای احتمالی خود می‌دانند چیزی که دولت که همیشه از نظر نیروی انسانی در مضیقه است به سرعت از آن بهره برده است: در ماه‌های اخیر پوسترهایی شروع به ظاهر شدن کرده‌اند که از روس‌ها می‌خواهند قبل از پایان جنگ برای امضای یک قرارداد نظامی پرسود عجله کنند.با این حال برای هر کسی که توجه کند صلح همچنان دست‌نیافتنی است و از آنجایی که ترامپ و پوتین این ایده را مطرح کرده‌اند رهبر روسیه باید آنچه را که تاکنون به دست آمده است به عنوان یک پیروزی به تصویر بکشد. از آنجا که کرملین از تعریف معنای «پیروزی» اجتناب کرده است اکثریت مردم احتمالاً یک توافق صلح را به عنوان برآورده کردن خواسته‌های حداقلی پوتین تلقی می‌کنند و بنابراین با آن مطابقت دارند. به عبارت دیگر نیروهای روسی لزوماً نباید خیلی بیشتر به سمت غرب حرکت کنند تا مسکو ادعای پیروزی کند. علاوه بر این پوتین با ادامه جنگ و متحمل شدن هزینه‌های بیشتر برای روسیه می‌تواند دستیابی به هدفی را که عموم مردم بتوانند آن را پیروزی بنامند دشوارتر کند: هنوز هیچ فاجعه اقتصادی در روسیه رخ نداده است اما رکود تورمی  ترکیبی از رشد اقتصادی کند با تورم بالا  به وضوح ریشه دوانده است. چالش بزرگتر برای پوتین این است که چگونه پس از توقف جنگ ثبات را حفظ کند. صدها هزار کهنه سرباز از جبهه بازخواهند گشت. همه آنها قهرمانان جنگ هستند و خواستار برخورد با آنها به عنوان قهرمانان جنگ خواهند بود. اما به اندازه کافی موقعیت‌های شغلی مطلوب و سایر پاداش‌ها در دسترس نخواهد بود. اینجاست که مشکلات ممکن است شروع شوند: همان جامعه جریان اصلی، که مدت‌ها نسبت به جنگ بی‌تفاوت بوده است ممکن است کهنه سربازان را به عنوان رقبای ناخواسته برای مشاغل تلقی کند. علاوه بر این تغییرات ساختاری در اقتصاد که کرملین از سال 2022 ایجاد کرده است  از جمله دستمزدهای بالاتر و رفتار ترجیحی برای مشاغل و کارگران در مجتمع نظامی-صنعتی  باید معکوس شود. این نیز می‌تواند اثرات بی‌ثبات‌کننده‌ای داشته باشد. با این حال اگر جنگ ادامه یابد و دولت نتواند به نیازهای کهنه سربازان رسیدگی کند یا با تحریفات رو به رشد در اقتصاد داخلی مقابله کند، با مشکلات بیشتری روبرو خواهد شد.بنابراین پوتین با بحران انتظارات متورم روبرو است. با طولانی کردن مذاکرات با ترامپ او در حال طفره رفتن است: از یک سو پایان دادن به مرحله داغ درگیری، تغییرات بی‌ثبات‌کننده‌ای در اقتصاد و جامعه ایجاد می‌کند از سوی دیگر این فرض عمومی رو به رشد که صلح در راه است دیر یا زود باید محقق شود. در حال حاضر او هیچ راه حلی ندارد و طفره می‌رود. او ممکن است تشخیص دهد که اکثر روس‌ها حاضرند حداقل برای مدت کوتاهی تعلل او در پایان دادن به جنگ را تحمل کنند.اما عامل دیگری نیز در این میان نقش دارد: صبر محدود ترامپ. این دیکتاتور روس نمی‌خواهد فرصت بی‌نظیری را برای تبدیل یک رئیس جمهور ایالات متحده به یک متحد به دلایل سیاسی و اقتصادی از دست بدهد: یک معاهده صلح می‌تواند به یک معامله اقتصادی مطلوب تبدیل شود که نتایج آن عمر رژیم پوتین را طولانی‌تر خواهد کرد. هیچ کس نمی‌تواند پیش‌بینی کند که ترامپ چه زمانی ممکن است همانطور که دولتش تهدید کرده است از تلاش‌های صلح خود “کنار بکشد” یا پوتین چگونه ممکن است به ناپدید شدن یک معامله بالقوه واکنش نشان دهد اما امتناع از مذاکره وضعیت کلی را پیچیده‌تر و خطرناک‌تر می‌کند این معضل پوتین است.

    وفاداری مصرف‌کننده

    در بحبوحه این عدم قطعیت نخبگان روسیه همچنان یک جعبه سیاه باقی مانده‌اند. سنجش تمایل آنها به صلح یا نگرش آنها نسبت به رژیمی که به آن خدمت می‌کنند دشوار است: ناراضیان ساکت هستند در حالی که افراد سازگارتر برای ایجاد مشاغلی که در آن بتوانند وفاداری بیش از حد سیاسی را با کارایی تکنوکراتیک ترکیب کنند، عجله دارند. اما حتی بسیاری از نخبگان انتظار دارند که جنگ پایان یابد البته نه به این زودی. به عنوان مثال لاوروف در یکی از مصاحبه‌های اخیر خود به نظر می‌رسید که مقامات لیبرال روسی را که در حال بازی کردن برای آینده‌ای متفاوت پس از جنگ بودند هدف قرار می‌دهد. او هشدار داد که اگر تحریم‌ها برداشته شوند برخی از «لیبرال‌ها» سعی خواهند کرد «دستاوردهای جایگزینی واردات و حاکمیتی شدن اقتصاد ما را از بین ببرند». مشخص نیست که او چه کسی را در نظر داشته است، گذشته از این واقعیت که این سیاست‌های زمان جنگ چیز زیادی برای ارائه ندارند: «حاکمیتی شدن» و سطوح کنترل نشده هزینه‌های نظامی مشکلات بلندمدت عظیمی را در اقتصاد ایجاد کرده‌اند.در هر صورت انتظارات فزاینده از صلح و پیروزی را نباید با امید به آزادسازی مجدد کرملین اشتباه گرفت: رژیم پوتین سرسخت بسیار سرکوبگر و برای سرکوب طراحی شده است. طبق پورتال OVD-info، یک ناظر مستقل بر حقوق بشر در روسیه تا اوایل ماه مه دولت علیه ۳۲۸۴ نفر به دلیل جرائم سیاسی اتهاماتی در دست بررسی دارد که از این تعداد ۱۵۹۰ نفر اکنون در زندان هستند. وزارت دادگستری اکنون بیش از ۹۰۰ نهاد روسی را به عنوان «عوامل خارجی» تعیین کرده است و تقریباً هر هفته به تعداد آنها افزوده می‌شود و بیش از ۵۰۰ نفر از این افراد شهروندان عادی هستند که با محدودیت عظیم حقوق خود مواجه هستند. دولت همچنین فهرست جداگانه‌ای از سازمان‌های نامطلوب چه روسی و چه خارجی را در اختیار دارد که هر کسی که با آنها همکاری کند، ممکن است با پیگرد قانونی روبرو شود. همه رسانه‌های آنلاین مستقل مسدود شده‌اند و فقط می‌توانند به صورت غیرقانونی فعالیت کنند و فقط با استفاده از VPN قابل خواندن و تماشا هستند.دولت پادگانی به سادگی با خاموش شدن اسلحه‌ها ناپدید نخواهد شد. تقاضاهای روزافزون برای نشان دادن رفتار میهن‌پرستانه  از معرفی آیین‌های وفاداری در مدارس گرفته تا نمایش‌های کلامی وفاداری به پوتینیسم توسط روسای مشاغل، دانشگاه‌ها، کتابخانه‌ها و سایر نهادها  از بین نخواهد رفت. رژیم نیز جنگ خود علیه جامعه مدنی را متوقف نخواهد کرد. در واقع این امکان وجود دارد که کرملین بدون حواس‌پرتی جنگ، سرکوب و شستشوی مغزی جوانان روسیه را دو چندان کند. اگر غرب دوباره به روی روس‌ها باز شود و مصرف‌گرایی بتواند دوباره شکوفا شود ممکن است برای مطیع نگه داشتن مرکز سیاست‌زدایی شده حتی تحت یک رژیم حتی سخت‌گیرانه‌تر کافی باشد. در حال حاضر گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد بازگشت قریب‌الوقوع برندهای غربی به روسیه وجود دارد. در ماه مارس حدود نیمی از کسانی که توسط مرکز لوادا مورد نظرسنجی قرار گرفتند گفتند که هر شرکت غربی باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد و فقط به آنهایی که به روسیه وفادار تلقی می‌شوند اجازه بازگشت به بازار روسیه داده شود. تقریباً 20 درصد گفتند که به همه شرکت‌هایی که خارج شده‌اند باید بدون محدودیت اجازه ورود داده شود در حالی که یک چهارم پاسخ‌دهندگان گفتند که چنین شرکت‌هایی اصلاً نباید اجازه ورود پیدا کنند. به عبارت دیگر به نظر می‌رسد بسیاری از روس‌ها فرض می‌کنند که شرکت‌های غربی به محض پایان جنگ به روسیه سرازیر خواهند شد. در اینجا نیز آنها مستعد انتظارات اغراق‌آمیز هستند.برای برآورده کردن هر یک از این هوس‌ها پوتین باید به یک توافق صلح، ترجیحاً با یک معامله اقتصادی یا مجموعه‌ای از معاملات، با ترامپ دست یابد. تنها در این صورت است که می‌توان قرارداد اجتماعی ضمنی کرملین با جامعه روسیه را تمدید کرد: در ازای اینکه دولت صلح و پیروزی را به ارمغان بیاورد از شهروندان انتظار می‌رود که وفاداری کامل به رژیم نشان دهند (و کسانی که این کار را نکنند با انتقام روبرو خواهند شد). به عنوان یک امتیاز اقتصاد بازار و سطح عادی مصرف حفظ خواهد شد.البته پوتین در حال حاضر تعداد زیادی از روس‌ها را به همدستان خود تبدیل کرده است و تا حدودی این وفاداری آنها را تضمین می‌کند. اما نگه داشتن کل جمعیت به عنوان گروگان‌های سیاسی یک جنبه منفی نیز دارد. اگر عنصر اصلی این سیستم  پوتین  را حذف کنید شروع به فروپاشی خواهد کرد. در چنین سناریویی همانطور که روس‌ها با شرایط خارجی جدید سازگار می‌شوند ممکن است انتظارات اغراق‌آمیز جدیدی ایجاد شود اما تا آن زمان آنها به سمت یک رهبر جدید هدایت خواهند شد.




    بازدید ها:

    درج یک دیدگاه

    
    <