سیاسی شدن خزنده ارتش ایالات متحده
چگونه آزمون های وفاداری جمهوری خواهان امنیت ملی را از بین می برد؟
محمد قاسم شایق
سناتور تامی توبرویل سرانجام در دسامبر گذشته از ترفیع 440 افسر ارشد نظامی خودداری کرد بسیاری در پنتاگون نفس راحتی کشیدند. جمهوریخواه آلاباما در اعتراض به سیاست دولت بایدن مبنی بر اعطای مرخصی با حقوق و بازپرداخت خدمات سقط جنین به پرسنل نظامی مستقر در ایالت هایی که این رویه غیرقانونی است، ترفیعات را مسدود کرده بود. برای نزدیک به ده ماه افسران در انتظار ارتقاء از انجام وظایف جدید، ایجاد گلوگاه در زنجیره فرماندهی و مختل کردن زندگی سربازان و خانواده های آنها ممانعت شدند. با برداشته شدن این محدودیت بسیاری ممکن است امیدوار باشند که بالاخره اوضاع به حالت عادی بازگردد.در واقع سیاسی شدن ارتش ممکن است به زودی بدتر شود به خصوص اگر برخی در جناح راست حزب جمهوری خواه راه خود را داشته باشند. در گذشته سیاستمداران اغلب از اعضای خدمات به عنوان ابزارهای سیاسی و از سیاست های نظامی به عنوان موضوعاتی برای جلب نظر رأی دهندگان استفاده می کردند و ارتش به عنوان نظاره گر در سیاست زدگی خود بود. در مرحله بعدی سیاستمداران ممکن است به دنبال تحمیل آزمون تورنسل ایدئولوژیک در ارتقاء و انتصاب افسران ارشد باشند. در صورت موفقیت چنین تاکتیکهایی ارتش را از نیروی غیرحزبی که امروز است به متحد یکی از جناحهای جمهوریخواه تبدیل میکند.نتیجه آن آسیب عمیقی به امنیت ملی خواهد بود. امروز رهبران نظامی تلاش میکنند در ارائه مشاوره به رئیسجمهور قانونگذاران و سایر مقامات غیرنظامی در مورد استفاده از زور بیطرف باشند. در آینده آنها ممکن است در عوض توصیه های خود را مطابق با منافع حزب سیاسی مورد نظر خود تنظیم کنند. جدای از تضعیف سختی فرآیند مشاوره چنین سیاسی سازی داخلی با گسترش تنش های حزبی در صفوف وحدت کلی ارتش را از بین می برد. و اعتماد مردم آمریکا به ارتش کاهش مییابد زیرا آنها آن را تنها یک نهاد سیاسی دیگر میدانستند همانطور که بسیاری قبلاً دیوان عالی را میدانستند. با این حال اگر سیاستمداران کافی در هر دو حزب برای جلوگیری از سیاسی شدن ارتش تلاش کنند هیچ یک از این موارد اجتناب ناپذیر نیست. جمهوری خواهان به ویژه باید تلاش های همکاران خود را برای کشاندن ارتش به مناقشات سیاسی پس بزنند. آنها باید به حزب خود در مورد خطرات تبدیل ارتش به یک نیروی پارتیزانی هشدار دهند. در همین حال افسران نظامی باید اخلاق حرفهای خود مبنی بر غیرحزبی بودن را تقویت کنند و در عین حال در برابر کشیده شدن به جنگ حزبی مقاومت کنند.
مرحله بعدی سیاسی شدن
از دهه 1990 سیاستمداران به دنبال سرمایهگذاری بر محبوبیت ارتش بودهاند برای مثال با استفاده از سربازان به عنوان پسزمینه سخنرانیهای سیاست خارجی خود. سیاستمداران گهگاه از بیانیههای رهبران نظامی به عنوان دستاویزی علیه طرف مقابل استفاده میکنند یا برای فروش سیاستهای دوران جنگ خود به مردم به رهبران نظامی محبوب اعتماد میکنند.در سال های اخیر این برند سیاست زدگی مسیر زشتی به خود گرفته است. در حالی که ترفیع افسران گهگاه به تعویق میافتد تلاش گسترده توبرویل برای گروگان گرفتن ارتش در اعتراض به سیاستهای دولت بایدن بیسابقه است. در گذشته سیاستمداران ارتش را به خاطر مزیت حزبی تحسین می کردند. اکنون بسیاری از جمهوری خواهان به همین دلیل از آن انتقاد می کنند. یکی از راههایی که آنها این کار را انجام میدهند تحقیر سیاستهای پنتاگون است که به نزدیکتر کردن جمعیت ارتش به جامعه کمک میکند. سناتور مارکو روبیو از فلوریدا سناتور تد کروز از تگزاس و نماینده چیپ روی از تگزاس حتی ادعا کرده اند که ارتش ضعیف است زیرا رهبران ارشد آن “بیدار شده اند”.نوع بعدی سیاسی شدن می تواند حتی بدتر باشد. به جای استفاده از ارتش صرفاً برای جلب نظر رأی دهندگان، سیاستمداران ممکن است در انتصابات و ترفیعات دستکاری کنند تا رهبری نظامی را که مایل به مهار منابع و پرسنل خود برای پیشبرد دستور کار جناح راست حزب جمهوری خواه است به کار گیرند صرف نظر از اینکه این برای حزب جمهوری خواه چه معنایی دارد. رفاه سازمان چه برسد به امنیت کشور.چنین نتیجه ای یک انحراف چشمگیر از کنوانسیون های فعلی خواهد بود. امروز رهبران نظامی تلاش میکنند تا در تعاملات خود با منصوبان سیاسی و مقامات منتخب و همچنین با مردم غیرحزبی باشند. هنجارها و قوانین از جمله مقررات وزارت دفاع فعالیت حزبی اعضای خدمات را محدود می کند به عنوان مثال آنها را از تبلیغات برای سیاستمداران یا تایید علنی آنها در طول انتخابات منع می کند. افسرانی که در معرض آزمون های تورنسل حزبی قرار می گیرند ممکن است تمایل داشته باشند این قوانین را تغییر دهند. حتی اگر صراحتاً از طرف حزب خود مبارزات انتخاباتی انجام ندهند ممکن است بیانیههای عمومی در حمایت از دیدگاههای حزب در مورد سیاستهای کارکنان پنتاگون استفاده از ارتش برای اجرای مهاجرت یا روابط کشور با متحدان ارائه دهند یا از ترجیح آن حزب حمایت کنند. رویکرد هنگام شهادت در کنگره خوشبختانه با توجه به تعهد فعلی افسران ارشد به غیر حزبی بودن انجام این نوع تحول دشوار خواهد بود. اما سیاسی شدن انتصابات و ترفیعات ابزار قدرتمندی برای شکستن این سنت است. مشروط کردن پیشرفت در نهاد به گرایشهای ایدئولوژیک یک سیگنال قوی به افسران میفرستد که باید مانند متحدان حزبی رئیسجمهور عمل کنند یا حداقل وقتی دیگران این کار را میکنند سکوت کنند.جناح راست در حال حاضر نظرات افسران نظامی را بدون توجه به مهارت و تجربه ای که در شغل خود دارند بررسی می کند. بنیاد پاسخگویی آمریکا یک سازمان غیرانتفاعی راست افراطی اسامی چندین ژنرال و دریاسالار را منتشر کرده است که به دلیل برنامههای ظاهراً «بیدار» آنها مشخص شدهاند و صلاحیتهای آنها را تنها به همین دلایل زیر سؤال برده است. در آگوست گذشته توبرویل پیامی را از بنیاد پاسخگویی آمریکا بازنشر کرد که در آن یکی از نامزدهای ارتش برای ارتقاء به سرتیپ به عنوان “جنگجوی عدالت اجتماعی لیگ پیچک” توصیف شد. حتی پس از آن که توبرویل در دسامبر اجازه داد که در مورد ترفیعات نظامی رای بالا یا پایین بگذارد یکی دیگر از سناتورهای جمهوری خواه، اریک اشمیت ترفیع یک سرهنگ نیروی هوایی را که نوشته ای درباره اثرات مخرب نژادپرستی در صفوف نوشته بود متوقف کرد.شاید باهوش ترین نمونه تلاش برای تزریق سیاست حزبی در انتصابات نظامی رفتار راستگرایان با چارلز کیو براون جونیور ژنرال نیروی هوایی است که اکنون به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش خدمت می کند. براون قبل از اینکه رئیس شود در سال 2020 با رای 98-0 سنا به عنوان رئیس ستاد نیروی هوایی تایید شد. سپس ژوئیه گذشته رهبران 30 گروه سیاسی در سمت راست نامه ای سرگشاده در مخالفت با انتصاب براون به عنوان رئیس امضا کردند. علیرغم دوران حرفه ای او به عنوان خلبان جنگنده 11 سناتور جمهوری خواه با تایید او به عنوان رئیس ستاد مشترک در سال گذشته علیه او رای دادند. تعداد رایهای «نه» برای ریاست بیسابقه بود همانطور که دلایل ذکر شده برای آنها بیسابقه بود. توبرویل رای “نه” خود را به حمایت ژنرال از “فرصت برابر” در ارتش نسبت داد. سناتور مایک براون یک جمهوریخواه ایندیانا اظهار داشت که ژنرال که سیاهپوست است از «ابتکارات سیاست بیدار» بر اثربخشی در نیروی هوایی حمایت کرده است.اگر دونالد ترامپ در ماه نوامبر برنده ریاست جمهوری شود مطمئناً این پویایی ها تشدید خواهد شد. رئیس جمهور سابق گفته است که رهبران پنتاگون اعم از غیرنظامی و نظامی را کاملاً نسبت به خود احترام می گذارد. اقدامات ترامپ در ماههای آخر ریاست جمهوری او نشان میدهد که این روند چگونه میتواند آشکار شود. ترامپ پس از باخت در انتخابات 2020 به جو بایدن متحدان سیاسی نزدیک خود را با تجربه و صلاحیت های محدود به پست های ارشد پنتاگون منصوب کرد. او همچنین مارک اسپر وزیر دفاع آمریکا را برکنار کرد تا حدی به این دلیل که اسپر برخی از پیشنهادات جنجالی ترامپ از جمله استفاده از نیروهای فعال برای سرکوب اعتراضات به قتل جورج فلوید توسط افسران پلیس در مینیاپولیس در بهار 2020 را پس زده بود. .اسپر در آخرین روزهای ریاستجمهوری خود به قدری نگران بود که ترامپ انتصاب دو زن را برای نقشهای رهبری ارشد در ارتش صرفاً به دلیل جنسیت آنها وتو کند که تا زمان روی کار آمدن بایدن به تأخیر انداخت. اسپر بعداً هشدار داد که اگر جایگزین او “یک بله واقعی باشد پس خدا به ما کمک کند.” در صورت انتخاب، ترامپ احتمالاً متحدان سیاسی نزدیک خود را در سمت غیرنظامی پنتاگون به ویژه در دفاتر وزیر دفاع و وزرای ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی مستقر خواهد کرد. مطمئناً منصوبان سیاسی باید اولویت های دولت را به سیاست های پنتاگون تبدیل کنند. اما آنها همچنین از سوی مردم آمریکا موظف هستند که از امنیت ملی کشور محافظت کنند نه فقط از منافع شخصی رئیس جمهور. انتصاب رهبران غیرنظامی که دومی را انجام می دهند انحراف دیگری از کنوانسیون خواهد بود و راه را برای سیاسی شدن طرف های متحدالشکل هموار می کند.در صورت انتخاب ترامپ ممکن است به دنبال انتصاب یک ژنرال منعطف برای جایگزینی براون به عنوان رئیس ستاد مشترک ارتش باشد. رسم بر این است که وزرای دفاع فهرستی از نامزدهای احتمالی را تهیه می کنند که رئیس جمهور از بین آنها یک رئیس را انتخاب می کند. یک رابطه سالم بین رئیس جمهور و یک نامزد ریاست معمولاً یک معیار مهم برای انتخاب است. وابستگی حزبی نامزد نیست. این هنجار ممکن است یکی از اولین مواردی باشد که از آن استفاده می شود.وزیر دفاع یا سایر مقامات پنتاگون ممکن است برای اطمینان از وفاداری سیاسی دیگر افسران ارشد اقدام کنند. در حالی که اخراج دسته جمعی افسران بعید است راه های دیگری وجود دارد که از طریق آن یک دولت جدید می تواند نشان دهد که همسویی حزبی در اولویت است. تعداد انگشت شماری از رهبران نظامی که از نظر ایدئولوژیک مظنون هستند یا به اندازه کافی موافق نیستند می توانند به مشاغل بن بست منتقل شوند تحت فشار قرار گیرند تا زودتر بازنشسته شوند یا از آنها خواسته شود که به این دلیل که رئیس جمهور اعتماد خود را به آنها از دست داده است استعفا دهند. اگر هر یک از افسران ارشد موفق به خروج نشدند رئیس جمهور می تواند به دنبال اخراج آنها باشد و راه را برای تصدی پست های کلیدی افسران همسوتر از نظر ایدئولوژیک هموار کند. دیگران ممکن است پیش از موعد بازنشسته شوند پویایی که می تواند در سرتاسر افسران و در نهایت حتی به درجه و درجه گسترش یابد.سنا می تواند تلاش ها برای مهندسی ترفیعات بر اساس وفاداری سیاسی را به عقب براند. اما اگر جنگی حزبی بر سر ترفیع افسران اتفاق بیفتد، خویشتن داری هر دو طرف می تواند حتی بیشتر از این هم از بین برود زیرا احترام به اخلاق غیر حزبی ارتش در حالی که طرف مقابل این کار را نمی کند خطرناک می شود. در آینده هر دو حزب سیاسی ممکن است تلاش کنند تا اطمینان حاصل شود که ارتش به ویژه رهبری ارشد آن نظرات حزبی آنها را به اشتراک بگذارد.
هل دادن به عقب
اگر ارتش از غیر حزبی بودن خود دست بردارد ایالات متحده چیزهای زیادی برای از دست دادن دارد. امنیت ملی آن به دلیل اینکه چگونه سیاسی شدن توصیه های نظامی را مخدوش می کند متضرر خواهد شد. رهبران ارشد نظامی به ویژه رئیس ستاد مشترک به طور مرتب به مقامات غیرنظامی در مورد استفاده از زور سیاست پنتاگون و سایر نگرانی های امنیت ملی توصیه می کنند. رئیس جمهور برای اتخاذ تصمیمات آگاهانه سخت به دیدگاه های بی طرفانه آنها وابسته است. اما اگر رئیسجمهوری متحدان سیاسی را برای نقشهای اصلی در رهبری ارشد ارتش انتخاب کند دیگر مشاوره نظامی بیطرف دریافت نخواهد کرد. عواقب آن بسیار سنگین خواهد بود چه رئیس جمهور جمهوریخواه باشد یا دموکرات. اگر افسران ارشد با جمهوریخواهان همسو باشند ممکن است برای انطباق توصیههای خود با گزینههای ترجیحی رئیسجمهور جمهوریخواه تحت فشار باشند یا ممکن است در ارائه استدلالهای متقابل یا ترسیم خطرات ناکام باشند. از طرف دیگر یک رئیس جمهور دموکرات ممکن است افسران حزبی خود را در مناصب عالی قرار دهد که اثرات مخرب مشابهی بر کیفیت مشاوره ارائه شده دارد. این امر می تواند به ویژه در هر بحث آتی در مورد تغییرات عمده سیاست مانند خروج از ناتو یا تعهد نیروها به جنگ جدید خطرناک باشد.سیاسی شدن ارتش نیز می تواند تأثیرات پایین دستی بر وحدت آن داشته باشد. اگر اعضای خدمات احساس آزادی در بیان دیدگاه های حزبی در مورد شغل داشته باشند تنش ها بر سر اختلافات سیاسی می تواند در صفوف عمومی تبدیل شود. این امر میتواند اعتماد میان نیروهای نظامی را تضعیف کند که محور کارآمدی ارتش ایالات متحده است. اگر شهروندان معتقد باشند که افسران ارتش منافع یک حزب سیاسی را بر منافع کشور ترجیح می دهند اعتماد خود را به ارتش از دست خواهند داد. در واقع شهرت ارتش در سال های اخیر آسیب دیده است تا حدی به دلیل سیاسی شدن خزنده آن. معکوس کردن این روند دشوار خواهد بود اما خطرات آن آنقدر زیاد است که نمی توان تلاش کرد. اعضای هر دو حزب سیاسی باید در برابر تلاشهای راست برای سیاسی کردن انتصابات و ترفیعات مقاومت کنند. مایه دلگرمی است که برخی از جمهوری خواهان که از آسیب های ناشی از توقف ترفیع های توبرویل نگران شده بودند سناتور را برای پایان دادن به آن تحت فشار قرار دادند. با این حال انتقاد نابجای جناح راست از ارتش اغلب توسط بقیه حزب جمهوری خواه بی پاسخ مانده است. اگر اعضای کنگره در مورد سیاست پرسنلی در پنتاگون نگرانی هایی دارند راه هایی برای رسیدگی به آن وجود دارد به غیر از سرزنش علنی رهبران ارشد نظامی مانند اعمال مسئولیت های نظارتی منظم خود از طریق کمیته هایی که وظیفه نظارت بر نیروهای مسلح را دارند. در همین حال دموکراتها باید در واکنش به تاکتیکهای جناح راست لفاظیهای خود را تعدیل کنند تا از کشاندن ارتش به جنگهای حزبی و تشدید سیاسی شدن آن در این فرآیند اجتناب کنند.فراتر از فشار بر پنتاگون برای اجرای بهتر مقررات موجود اعضای کنگره از هر دو طرف باید تصویب قوانین جدیدی را برای مصون نگه داشتن ارتش از تلاش برای تبدیل آن به یک نیروی حزبی در نظر بگیرند. این نوع خویشتن داری و دوحزبی ممکن است با توجه به سیاست های جنجالی امروزی آرمان گرایانه به نظر برسد اما در حالی که مقاماتی در کنگره وجود دارند که مایلند هنجارها را به نفع خود زیر پا بگذارند در هر دو حزب نیز افراد زیادی وجود دارند که می خواهند کار درست را انجام دهند.ارتش نیز باید اطمینان حاصل کند که خانه اش مرتب است. افسران ارشد باید ضرورت دور نگه داشتن ارتش از سیاست داخلی را به یکدیگر یادآوری کنند. آنها باید به زیردستان خود درباره اخلاق غیر حزبی آموزش دهند و رهبران غیرنظامی پنتاگون باید از این تلاش ها حمایت کنند. بررسیهای پرسنل نظامی مدتهاست که نشان داده است که بسیاری از آنها دلایل این هنجار را به طور کامل درک نمیکنند حتی اگر با آن مطابقت داشته باشند. اگر رهبران نظامی در عوض از اخلاق غیر حزبی غفلت کنند یا بدتر از آن خودشان آن را نقض کنند مانند تمجید علنی از سیاستمداران یا سیاستهای آنها تبعیت در کل نیرو به سرعت کاهش مییابد.رهبران نظامی باید چالش های ناشی از تلاش های غیرنظامی برای سیاسی کردن نیروهای مسلح را جدی بگیرند. به طرز متناقضی بسیاری به دلیل تعهدشان به اخلاق غیرحزبی بدون ذکر مسئولیت شغلی عادت ندارند به نقش خود در محافظت از نهاد در برابر کشیده شدن به سیاست حزبی فکر کنند. هر چقدر هم که قابل درک باشد این یک لوکس است که کشور دیگر از عهده آن برنمی آید.