محور تاب آوری
اسرائیل ایران و متحدانش را دست کم می گیرد
محمد اکرام یاور
در پاسخ به حمله حماس در 7 اکتبر سال گذشته دولت اسرائیل یک جنگ منطقه ای را با هدف تغییر شکل خاورمیانه به راه انداخت اسرائیل به طور مشخص محور مقاومت را هدف قرار داد شبکه ای از گروه های متحد با ایران که شامل حماس در غزه حزب الله لبنان حوثی ها در یمن رژیم بشار اسد در سوریه و بخش هایی از نیروهای حشد الشعبی (PMF) می شود. در عراق اسرائیل با کار بر روی مقیاسی که تلاشهای قبلی علیه این محور را نادیده میگیرد یک سال گذشته را در تلاش برای از بین بردن زیرساختهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، لجستیکی و ارتباطی شبکه صرف کرده است. همچنین دست به کارزار بیسابقهای علیه رهبری این محور زده و رهبران حماس و حزبالله و چندین فرمانده ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را به قتل رسانده است.وحشیانه تهاجم اسرائیل که با فناوری های پیشرفته و استراتژی جنگ تمام عیار که محله ها و شهرها را مسطح و خالی از سکنه می کند تقویت شده است به طور قابل توجهی توازن قدرت را در خاورمیانه تغییر خواهد داد. با وجود همه برتریهای نظامی غیرقابل انکار اسرائیل و نه از حمایت ایالات متحده، بریتانیا و اروپا بعید است که اسرائیل سازمانها و رژیمهایی را که به این محور تعلق دارند آنطور که امیدوار است ریشه کن کند. این محور بارها و بارها سازگاری و انعطاف پذیری را نشان داده است که نشان دهنده ارتباطات عمیقی است که گروه های عضو آن در داخل ایالت ها و جوامع خود دارند. علاوه بر این روابط فراملیتی که این محور را تشکیل میدهند به این معناست که حماس حزبالله و سایر سازمانهای عضو نه تنها بهعنوان بازیگران غیردولتی مجزا یا گروههای مسلح شورشی بلکه بهعنوان گرههای به هم پیوسته شبکههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و ایدئولوژیک بادوام شناخته میشوند.این شبکهها که منطقهای و گاه حتی جهانی هستند به اعضای این محور اجازه دادهاند تا شوکهای مختلفی از جمله عقبنشینیهای نظامی مانند ترور سرلشکر ایرانی قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده در ژانویه 2020 را تحمل کنند. فروپاشی های اقتصادی مانند تحریم های فلج کننده کمپین «فشار حداکثری» دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده و سقوط بانکداری لبنان در سال 2019 که حساب های مالی بسیاری از گروه های عضو را منحل کرد. و قیام های مردمی مانند اعتراضاتی که در مقاطع مختلف اقتدار محور را در ایران، عراق، لبنان، سوریه و غزه به چالش کشیده است با وجود این چالشها اعضای محور و در کل محور برای بقای خود از حمایت دولتها و جوامع محلی خود و از یکدیگر استفاده کردهاند. انعطافپذیری تاریخی محور مقاومت نشان میدهد که اسرائیل برای از بین بردن گروههایی از این قبیل دشوار خواهد بود مانند حماس و حزب الله. به احتمال زیاد استراتژی جنگ تمام عیار اسرائیل به پیروزی های تاکتیکی کوتاه مدت ادامه خواهد داد که توانایی گروه ها و دولت های شبه نظامی را تضعیف می کند و آنها را برای مدتی به نوعی حالت بقا وادار می کند. اما بدون راهحل سیاسی که با حضور اجتماعی گروهها کنار بیاید این محور احتمالاً مجدداً از منابع نفوذ محلی همراه با ارتباطات فراملی خود استفاده میکند تا خود را در سطوح محلی و منطقهای دوباره پیکربندی کند. از 7 اکتبر در واقع گروههای کوچکتر در این محور فرصت را غنیمت شمردند تا اتحادهای خود را تقویت کنند. در حالی که حماس حزبالله و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بار سنگین حملات اسرائیل را تحمل میکنند گروههایی مانند کتائب حزبالله در عراق و حوثیها در یمن از آشفتگیها استفاده کردهاند تا به عنوان بازیگران منطقهای قدرتمند ظاهر شوند.
تاب آوری از طریق سازگاری
محور مقاومت به شکلی که امروزه وجود دارد با شبکه ای که در ابتدا در دهه 1980 تأسیس شد تفاوت چشمگیری دارد. در آن زمان جمهوری اسلامی نوپای ایران حزب الله لبنان را به عنوان ابزاری برای قدرت نمایی تأسیس کرد و آن را پرورش داد هدف آن «صدور انقلاب» و به کارگیری «دفاع پیشرو» از طریق بازدارندگی نامتقارن در برابر تهدیدات محسوس یعنی اسرائیل بود. ایران به طور استراتژیک این مدل را در کشورهای مختلف تکرار کرد. به عنوان مثال ایران تقریباً همزمان با تأسیس حزبالله گروههای شیعی عراقی مانند سپاه بدر را تأسیس کرد که در سرنگونی دولت صدام حسین رئیسجمهور عراق و به دست گرفتن قدرت در عراق پس از سال 2003 نقش داشت. در دهه 1990 ایران گروه های فلسطینی مانند جهاد اسلامی فلسطین (PIJ) و حماس را تقویت کرد و از این طریق به افزایش نفوذ آنها کمک کرد. و پس از خیزشهای عربی در سال 2011 ایران حمایت خود را از اسد در سوریه و حوثیها در یمن گسترش داد و شبکه منطقهای خود را بیشتر تقویت کرد.آنچه اساساً این گروه ها را حفظ کرد اتکای عمیق به رژیم های حکومتی محلی و پایگاه های اجتماعی آنها بود. آنها به حدی خود را در ساختار دولت متبوع خود جای دادند که سران رسمی دولت در ایران، عراق، لبنان، سوریه، یمن و غزه همه یا اعضای گروه هایی هستند که به این محور تعلق دارند یا با آن گروه ها انتخاب شده اند. ‘ پشتیبانی علاوه بر این روابط فراملی بین گروه ها به عنوان یک بیمه نامه مهم در دوره های شوک عمل کرده است.آزمایش اولیه این محور در سال 1992 انجام شد زمانی که اسرائیل عباس الموسوی را که دبیرکل حزب الله بود ترور کرد. در آن زمان یک روزنامه بزرگ اسرائیلی اعلام کرد که “دوران درگیری با حزب الله در زمین بازی راحت آن به پایان رسیده است.” با وجود این حمله حزب الله توانست خود را بازسازی کند. این حزب با گردآوری جامعه شیعیان لبنان و حمایت از ایران که کمک های مالی، آموزش نظامی و هدایت استراتژیک را فراهم می کرد، از حمایت محلی استفاده کرد. این شبکه حمایتی قوی، حزب الله را قادر ساخت که نه تنها بهبود یابد بلکه نفوذ خود را نیز گسترش دهد. حزبالله تحت هدایت مجلس شورا و حسن نصرالله جانشین موسوی در نهایت به اندازهای قوی شد که توانست اسرائیل را در سال 2000 از خاک لبنان مجبور کند. شاهکار بیسابقه برای شبهنظامیان عرب شهرت آن را تا حد زیادی افزایش داد. همچنین تجسم جدیدی از محور مقاومت را آغاز کرد.چالش دیگر این محور در سال 2011 بود زمانی که رژیم اسد در سوریه با یک تهدید وجودی در قالب یک جنگ داخلی مواجه شد. اعتراضات علیه رژیم که در ابتدا به دنبال اصلاحات بود با یک قیام مسلحانه که توسط گروههایی با حمایت ترکیه و کشورهای خلیجفارس که خواستار تغییر رژیم بودند مبارزه کردند. با این حال یک بار دیگر محور توانست خود را به گونهای تطبیق دهد که بتواند بر این بحران غلبه کند. اسد تا حدی از طریق ارتباطات مهمی که این محور با کشورهای خارج از منطقه ایجاد کرد کمک کرد: مهمتر از همه روسیه به نجات اسد آمد و به یک شریک جهانی با نفوذ برای شبکه تبدیل شد. اما حکومت اسد از کمک سایر اعضای محور نیز بهره مند شد. تحت هدایت راهبردی سلیمانی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه گروههای مسلح شیعه عراق ساخت یک پل زمینی حیاتی را برای انتقال تدارکات، سلاح و پرسنل از ایران و عراق به سوریه آغاز کردند. مبارزان حزب الله در نهایت به خط مقدم جنگ داخلی اعزام شدند و در آنجا نقش مهمی در سرکوب قیام مسلحانه داشتند. (اگرچه در ابتدا به دلیل مخالفت حامیان محلی خود تمایلی به ورود به درگیری سوریه نداشت اما حزب الله توسط ایران مجبور به مداخله شد.) در حالی که دولت اسد در آستانه فروپاشی قرار داشت حزب الله قاطعانه وارد عمل شد تا از رژیم محافظت کند و از ظهور یک نظام جلوگیری کند. حکومت جدیدی در دمشق که با این محور دشمن خواهد بود. قیام های 2011 همچنین منجر به ادغام رسمی حوثی ها در محور مقاومت شد. پس از سرنگونی علی عبدالله صالح رئیسجمهور یمن حمایت ایران در تبدیل حوثیها از یک گروه مسلح محلی به یک نیروی نظامی قدرتمند نقش اساسی داشت. ایران با ارائه کمک های مالی، تسلیحات پیشرفته و آموزش نظامی، حوثی ها را قادر ساخت تا توانایی های عملیاتی خود را افزایش دهند. این کمک ها همراه با پایگاه های پشتیبانی محلی به حوثی ها این امکان را داد که در سال 2014 کنترل صنعا پایتخت یمن را به دست گیرند و تسلط خود را بر ائتلاف تحت رهبری عربستان حفظ کنند.محور مقاومت علاوه بر حملات نظامی با تهاجمات اقتصادی در قالب تحریم نیز مواجه شده است. در سالهای ابتدایی این قرن جاهطلبیهای هستهای ایران و نفوذ فزاینده آن ائتلاف بینالمللی به رهبری ایالات متحده را بر آن داشت تا تحریمهای جدیدی را علیه ایران و متحدانش در این محور وضع کنند. تحریم ها در سال 2018 به شدت افزایش یافت زمانی که ترامپ توافق هسته ای ایران را زیر پا گذاشت و کمپین فشار حداکثری خود را آغاز کرد. هدف از این کمپین تا حدی به صفر رساندن صادرات نفت ایران و در نتیجه سلب منبع درآمدی حیاتی از رژیم بود. تحریم ها اقتصاد ایران را ویران کرد اما تجارت نفت رژیم را متوقف نکرد. در عوض تهران راه هایی برای فروش نفت خود از طریق بازارهای غیررسمی پیدا کرد. ایران با کمک متحدان خود در محور مقاومت از این بازارها برای تجارت منابع انرژی، تامین مالی عملیات نظامی و دسترسی به دلار آمریکا استفاده کرد. به عنوان مثال در عراق ایران با بقیه محورها همکاری کرد تا سوخت ایرانی و غیر ایرانی را قبل از فروش به کشورهای آسیایی ترکیب کند. درآمد حاصل از این تجارت به ایران این امکان را می داد که قطعات تسلیحاتی را خریداری کرده و برای متحدان خود در سراسر منطقه ارسال کند. همچنین به این محور ارتباطات جهانی بیشتری در قالب خریداران نفت چین داد.آخرین چالش بزرگی که محور مقاومت قبل از حمله اسراییل پس از 7 اکتبر علیه حماس و حزبالله با آن مواجه شد ترور سلیمانی توسط آمریکا در ژانویه 2020 بود. و همچنین سبک فرماندهی او از بالا به پایین به این معنی بود که مرگ او یک شکست بزرگ برای ایران و متحدانش بود. با این حال اگرچه این حمله امواج شوک را در شبکه ایجاد کرد گروههای عضو محور در عراق به زیرزمین رفتند در نهایت سازگاری محور برای مقابله با تهدیدات جدی را نشان داد.پس از مرگ سلیمانی این محور از یک شبکه تحت هدایت ایران از بالا به پایین به یک اتحاد یکپارچهتر افقی تبدیل شد. ایران نقشی محوری در تعیین جهت استراتژیک محور حفظ کرد. اما ساختار جدید به سایر اعضا امکان استقلال بیشتر و تعاملات مستقل بیشتری هم با تهران و هم با یکدیگر داد. در محور اصلاحشده نصرالله حزبالله به یک واسطه مهم تبدیل شد: او به طور منظم به اسماعیل قاآنی جانشین سلیمانی راهنماییهای استراتژیک ارائه میکرد. قاآنی با هدف تبدیل این محور به یک نهاد رسمیتر و منسجمتر به اعضای آن قدرت داد تا کنترل بیشتری را در دست بگیرند و به عنوان یکسان عمل کنند. (تا حدودی سهواً به این هدف کمک کرد که قاآنی نه روابط شخصی ریشهدار سلیمانی داشت و نه تسلط او به زبان عربی که راهنمایی نصرالله را بسیار مهمتر میکرد.)به عنوان مثال در عراق نصرالله و نماینده او محمد الکوثرانی به عنوان مشاوران کلیدی دولت بغداد ظاهر شدند. آنها به سرکوب قیام تشرین (اکتبر) کمک کردند که چند ماه قبل از ترور سلیمانی آغاز شده بود و در آن معترضان خواستار پایان دادن به رژیم حکومتی متحد ایران پس از سال 2003 بودند نصرالله و کوثرانی به تقویت رژیم در برابر اعتراضات مردمی کمک کردند. در این دوره کوثرانی همچنین منافع اقتصادی حزبالله را در سرتاسر عراق گسترش داد و از این طریق خلأ ناشی از مرگ سلیمانی را پر کرد این تغییرات اگرچه ناشی از یک شوک منفی بود اما یک بار دیگر محور را تغییر شکل داد.
پاسخ به جنگ کامل اسرائیل
تهدیدهای قبلی برای محور مقاومت در مقایسه با جنگ کاملی که اسرائیل در پاسخ به حمله حماس در 7 اکتبر به راه انداخت کمرنگ است. با این حال مانند گذشته محور مجبور شد برای بقای خود سازگار شود. به ویژه این کشور به انتقال به ساختار فرماندهی افقی تر ادامه داده و ارتباطات فراملی خود را بیشتر تشدید کرده است.جنگ اسراییل علیه حماس و حزبالله بسیار بیشتر از درگیریهای قبلی واکنش شدید سایر متحدان داخل این محور مانند حوثیها و کتائب حزبالله را که ریشه در سپاه بدر دهه 1980 دارد و در حال حاضر در حال حاضر است داشته است. مرتبط با PMF در عراق. پیش از این این گروهها نسبت به پویاییهای گستردهتر در درگیریهای خاورمیانه حاشیهای بودند. با این حال در طول سال گذشته آنها هم خودمختاری و هم نفوذ منطقهای خود را عمیقتر کردهاند.به عنوان مثال حوثی ها برای اولین بار شروع به استفاده از موشک های بالستیک ضد کشتی برای ایجاد اختلال در مسیرهای کشتیرانی تجاری کردند. آنها به کشتیهایی که از دریای سرخ در حال حرکت بودند حمله کردند و شرکتهای باربری را مجبور به تغییر مسیر در سراسر آفریقا کردند که منجر به افزایش هزینهها و تاخیر در تحویل انرژی، غذا و کالاهای مصرفی در سراسر جهان شد. کتائب حزبالله همچنین به دنبال دخالت و نفوذ بیشتر در عرصه فراملی چون حماس و حزب الله مورد حمله قرار گرفتند. در اقدامی که تصورات عمومی از نقش خود به عنوان نماینده ایران را به چالش کشید این گروه در ژانویه 2024 سه سرباز آمریکایی را در امتداد مرز اردن و سوریه در حمله به یک پایگاه نظامی ایالات متحده به نام برج 22 کشت. این اقدام علیه خواستههای سپاه که متعاقباً از کتائب حزبالله خواست تا آتشبس را اعلام کند. با این حال این حمله پیکربندی جدیدی از محور را نشان داد که شامل تصمیمگیری فعالتر و مستقلتر از سوی اعضای آن بود.تغییر جهت گیری پس از 7 اکتبر همچنین باعث تقویت روابط نزدیکتر میان برخی از اعضای محور مقاومت شده است. برای چندین سال حوثیها تنها به صورت اسمی در عراق حضور داشتند و تنها یک نماینده در بغداد داشتند. کار آن فرستاده بیشتر نمادین به نظر می رسید تا محتوایی. با این حال حوثیها در پاسخ به حملات اسرائیل علیه حماس و حزبالله همکاری خود را با حزب الله لبنان عمیقتر کردند. این همکاری تشدید شده شاهد افزایش در اشتراک تسلیحات و عملیات مشترک بود و توانایی تقویت شده برای حمله به اسرائیل را به نمایش گذاشت.اعضای این محور همچنین پس از ترور نصرالله در ماه سپتامبر در فراسوی مرزها به طور هماهنگ با یکدیگر همکاری کردند. پس از مرگ او ده ها تن از نخبگان اقتصادی حزب الله و خانواده هایشان به جنوب عراق نقل مکان کردند و با کمک اسد از طریق زمین از طریق سوریه سفر کردند. آنها به سرعت مکان هایی را برای اسکان یافتند زیرا حزب الله پس از مرگ سلیمانی فعالیت های تجاری خود را در عراق افزایش داده بود از جمله سرمایه گذاری در زیرساخت ها، زمین و مجتمع های مسکونی. این پیوندهای اقتصادی به نخبگان حزب الله اجازه داد تا از خط مستقیم آتش در لبنان خارج شوند و در عین حال به درآمدزایی ادامه دهند. یک بار دیگر ارتباطات فراملی محور، یک راه نجات حیاتی برای اعضای آن در یک دوره دشواری عمیق ایجاد کرد.
نیاز به پاسخگویی
اسرائیل البته ماهیت فراملی محور مقاومت را درک می کند دقیقاً به دلیل همین درک است که دولت بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل استراتژی جنگ کامل خود را در پاسخ به 7 اکتبر آغاز کرد استراتژی ای که شامل حملاتی با شدت های متفاوت نه تنها علیه حماس بلکه علیه حزب الله، ایران، حکومت اسد و سایر اعضای محوربا این حال اقدامات این رژیم در سال گذشته نشان میدهد که اسرائیل بهطور استراتژیک انعطافپذیری شبکه و میزانی را که راهحل نظامی حتی راهحلی که توسط قوانین بینالمللی محدود نشده میتواند باعث ایجاد تغییرات اجتماعی در سایر کشورها شود دست کم گرفته است. سال گذشته ثابت کرد که این شبکه تا حد قابل توجهی هنوز هم می تواند خود را با چالش های نظامی و اقتصادی وفق دهد. در حالی که بسیاری از گروههای عضو آن در طول این دوره از درگیریهای شدید زیرزمینی یا نزدیک به خانه باقی خواهند ماند با این وجود به حمایت داخلی سایر اعضای شبکه در سراسر منطقه و متحدان جهانی مانند روسیه و چین ادامه خواهند داد. از بین بردن کامل شبکه یک کار غیرممکن است و احتمالاً حداقل نیازمند تخریب، اشغال و ایجاد مجدد ایالتهای جدید در هر کجای گروهها است. برای کشوری مانند اسرائیل که در دادگاه کیفری بینالمللی و سازمان ملل به جنایات جنگی متهم شده است این نوع تلاشها موجب واکنش متفقین کلیدی و جامعه بینالمللی میشود.تاریخ نشان میدهد که بعید است اقدامات نظامی اسرائیل بدون راهحل سیاسی جامع موفقیتآمیز باشد بهویژه زمانی که این اقدامات در خارج از قلمرو خود انجام شود. در عوض کارزار اسرائیل احتمالاً منجر به یک خاورمیانه بیثباتتر خواهد شد خاورمیانهای که در آن صلح واقعی تنها یک احتمال دور است. کشتار غیرنظامیان توسط اسرائیل که توسط سازمان ملل متحد و سازمان های حقوق بشر محکوم شده است برای جامعه مدنی ویرانگر بوده و توسط گروه های محوری برای تقویت ایدئولوژی مقاومت استفاده می شود. تا حدودی بر خلاف شهود مردم ایران، عراق، لبنان و سوریه اکنون اصرار بر پاسخگویی از سوی گروههای محوری که زندگی روزمره آنها را اداره میکنند بسیار چالشبرانگیزتر مییابند. این غیرنظامیان و نه اعضای محور تلفات طولانیمدت بزرگتر جنگ کامل اسرائیل خواهند بود.بنابراین بازیگران بین المللی به جای فعال کردن راهبرد بی رحمانه اسرائیل باید راه حلی سیاسی پیدا کنند که با آتش بس در جنگ های خونین غزه و لبنان آغاز شود. گام بعدی باید وارد کردن دولت های مرتبط با این محور برای مذاکره برای حل و فصل گسترده تر باشد که ماهیت واقعی پویایی قدرت در منطقه را در نظر بگیرد. بدون چنین رویکردی فراگیر سرنوشت درگیری منطقهای در خاورمیانه به ضرر نسلهای آینده ادامه خواهد یافت.