چگونه اروپا می تواند روسیه را منصرف کند
اعزام نیرو به اوکراین راه حل نیست
محمد قاسم شایق
از زمانی که دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا تلاش خود را برای حل و فصل جنگ در اوکراین آغاز کرد رهبران اروپایی تلاش کردند تا یک ائتلاف نظامی تشکیل دهند که قادر به دفاع از کیف باشد. آنها به طور خاص قول داده اند که نیروها را در اوکراین مستقر کنند. امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه در ماه مارس گفت: «یک نیروی اطمینان بخش در اوکراین به نمایندگی از چندین کشور فعال خواهد شد. کایر استارمر، نخست وزیر بریتانیا خواستار تشکیل «ائتلافی از مشتاقان» برای کمک به حفاظت از کیف شد.این ابتکار ممکن است بدیع و جسورانه به نظر برسد اما تفکری قدیمی است که به عنوان تفکر جدید پنهان شده است. اروپاییها میتوانند این نیروها را هرچه میخواهند بنامند- حافظان صلح، مجریان صلح، نیروی اطمینانبخش، نیروی بازدارنده. اما رهبران اروپایی به سادگی مدل ناتو در دهه 1990 صلح بالکان را برای اوکراین بسته بندی می کنند. بسته های پنی نیروی نظامی در سراسر کشور پخش می شود تا پیامی بازدارنده برای روس ها ارسال شود. با این حال این نیروها قدرت رزمی محدودی خواهند داشت و اعتبار آنها به وعده نیروی نظامی ایالات متحده در ذخیره بستگی دارد. رهبران اروپایی حتی اعتراف می کنند که نیروهای آنها باید توسط واشنگتن “پشتیبانی” شوند که می تواند در صورت حمله به نیروهای زمینی قاره، پشتیبانی هوایی گسترده را ارائه دهد.این طرح به حمایت ترامپ و رضایت ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه بستگی دارد. و هر دوی آنها قبلاً نقش تعیین شده خود را رد کرده اند. احتمال اینکه ترامپ تحت هیچ شرایطی ایالات متحده را متعهد به جنگ در اوکراین کند بیشتر از دولت بایدن که از انجام این کار امتناع کرد وجود ندارد. علاوه بر این طرح اروپایی نیز تأثیری خواهد داشت که تقریباً به طور قطع در نظر گرفته شده است که ایالات متحده را به ناتو بازگرداند پروژه ای که معاون رئیس جمهور ایالات متحده جی دی ونس بارها و قاطعانه آن را رد کرده است. در همین حال برای پوتین پذیرش طرح اروپایی به معنای کنار گذاشتن یک هدف کلیدی جنگ است دور نگه داشتن اوکراین از ناتو و ناتو از اوکراین. رهبران اروپایی برای ظرافت دیپلماتیک امتیازهای بالایی دریافت میکنند زیرا تلاش میکنند این تلاش دو جانبه را برای نجات پیروزی از آروارههای شکست پنهان کنند. اما بسیار بعید است که پوتین یا ترامپ گاز بگیرند.حتی اگر ترامپ و پوتین چنین طرحی را بپذیرند اروپایی ها نباید بخواهند آن را دنبال کنند. مردم این قاره با تهدیدهای بالقوه زیادی از جانب روسیه روبرو هستند بنابراین احمقانه است که آنها آماده ترین نیروهای خود را در پادگان های سراسر اوکراین ببندند. آنها ممکن است روسیه را در آنجا منصرف کنند اما نیروها برای هیچ چیز دیگری در دسترس نیستند. این نوع ماموریت ارتش های اروپایی را به سمت واحدهای چرخشی از طریق این مواضع سوق می دهد به گونه ای که سربازان آنها را برای مدت طولانی از خانه دور نمی کند. هر واحد یا برای رفتن به اوکراین آماده می شود جایی در اوکراین خواهد بود یا تازه از اوکراین بازگشته است. این روال فرمولی برای ارتش توانمند رزمی نیست. پس اروپا چه باید بکند نه تنها برای جلوگیری از تهدیدهای آینده روسیه علیه اوکراین بلکه برای بهبود توانایی خود در جلوگیری از تجاوز روسیه در شرق و جنوب شرق این قاره؟ پاسخ ساده است اروپا باید آنچه را که برنامه ریزان نظامی «انبوه مانور» می نامند سازماندهی کند که بتواند به سرعت در جایی که نیاز است مستقر شود. اروپا نمی تواند از قبل بداند که آیا روسیه تازه شده حملات خود به اوکراین را از سر می گیرد به سمت بلاروس پیش می رود لهستان را تهدید می کند یا در بالتیک غرغر می کند. در نتیجه مقامات آن باید قدرت رزمی معناداری را تثبیت کنند که بتواند در هر کجا و هر زمان که لازم باشد به سرعت مداخله کند. این بدان معناست که آنها باید توزیع نیروهای نظامی اروپایی در شرق و جنوب شرق قاره را صرفاً به عنوان نماد تعهد خود مرتبط با سواره نظام ایالات متحده که ممکن است دیگر برای نجات سوار نشوند متوقف کنند. در عوض آنها باید تشکیلات نظامی اروپایی را به عنوان قدرت رزمی کمیاب، گران قیمت و بالقوه کشنده تصور کنند که می تواند به عنوان یک مشت متمرکز با توانایی جنگیدن مستقل تحت پرچم ناتو یا اتحادیه اروپا به کار گرفته شود.برخلاف آنچه عموماً تصور میشود اروپاییها بیشتر نیروهای نظامی را دارند که برای ایجاد چنین نیرویی لازم است سوال این است که آیا آنها اراده دارند؟
مسلح، آماده نیست
در وحشت ناشی از ترامپ رهبران نظامی و صاحب نظران اروپایی چند ماه گذشته را صرف صحبت درباره تمام قدرت رزمی کردند که اروپا ندارد. اما آنها در ارزیابی و تحکیم قدرت رزمی اروپا ناکام مانده اند. به عنوان مثال ژنرال میخائیل کوستاراکوس رئیس کمیته نظامی اتحادیه اروپا مشاهده کرد که اروپا فاقد «توانمندسازهای راهبردی است که آن را قادر به انجام مستقل طیف وسیعی از وظایف مرتبط با مأموریتها و عملیاتهایی که راهاندازی میکند» مانند حمل و نقل هوایی و سوختگیری هوایی را ندارد. اطلاعات، مراقبت و شناسایی؛ ماهواره ها و پدافند هوایی و موشکی. اما اروپا بسیاری از این سیستم ها را دارد نه به اندازه ای که فرماندهان ترجیح می دهند. اروپایی ها ممکن است آنچه را که ایالات متحده یا خود ناتو از آنها خواسته در دهه گذشته خرج نکرده باشند اما صدها میلیارد یورو خرج کرده اند. آنها صدها هزار نفر را زیر اسلحه دارند و تعداد قابل توجهی از واحدهای زمینی، هوایی و دریایی را در اختیار دارند.به عبارت دیگر اروپایی ها قدرت رزمی دارند. برای بازدارندگی و دفاع از خود کاری که آنها باید انجام دهند این است که این قدرت رزمی را تثبیت کنند و یا آن را در نزدیکی مناطق احتمالی چالش روسیه مستقر کنند یا حداقل نشان دهند که می توانند این کار را در کوتاه مدت انجام دهند. در وهله اول این به معنای توانایی تقویت لهستان است که به دلیل اندازه موقعیت و توپوگرافی، هم محور شرقی دفاع اروپا و هم پایگاه ایده آلی برای مقابله با تهدیدات روسیه علیه کشورهای بالتیک و جنوب شرقی این قاره است. همچنین اگر اروپاییها این کار را انتخاب کنند این مکان ایدهآلی است که میتواند در اوکراین مداخله کند.برای دستیابی به این هدف، این قاره باید ابتکار آمادگی ناتو را برآورده کند پیشنهادی که جیم متیس وزیر دفاع ایالات متحده از سال 2017 تا 2019 به عنوان وزیر دفاع ایالات متحده خدمت کرده است. این ابتکار از ناتو خواست تا توانایی استقرار 30 گردان 30 اسکادران و 30 روز کشتی های خارجی در اروپا را توسعه دهد. این چهار دهه 30 هرگز به دست نیامدند حتی زمانی که ایالات متحده تقریباً مطمئناً یکی از مشارکت کنندگان اصلی بود. بنابراین ممکن است دشوار باشد که ببینیم اروپا در حال حاضر چگونه موفق خواهد شد. اما بسیاری از مشکل در آن زمان این بود که اروپایی ها به اندازه کافی نمی ترسیدند تا نقش خود را انجام دهند. آنها اکنون میترسند و میتوان از آن انرژی برای اجرای ابتکار عمل و انجام کارهای بیشتر استفاده کرد. این قاره نیروها را دارد: اعضای اروپایی ناتو در مجموع نزدیک به 100 اسکادران جنگنده 100 کشتی جنگی بزرگ و بیش از 100 تیپ را در اختیار دارند که برای رسیدن به هدف 30 گردان متیس به ده تیپ نیاز دارد. نیروهای زمینی قطب بلند چادر هستند اما نیروهای هوایی اروپا بزرگ، مدرن با تجربه و به خوبی آموزش دیده هستند. آنها می توانند پشتیبانی قدرتمندی از نیروهای زمینی ارائه دهند.برخی ممکن است استدلال کنند که ده تیپ در مقایسه با 90 هنگ معمولی عجیب و غریب و 80 هنگ نامنظم عجیب در ارتش روسیه هنوز قدرت زیادی ندارد. (یک هنگ روسی شبیه به یک تیپ اروپایی است البته معمولاً کوچکتر، کمتر مورد حمایت قرار می گیرد و اغلب به دلیل فرسایش جنگی ضعیف است). برای مقایسه این نیرو از نظر اندازه شبیه به نیرویی است که برنامه ریزان ناتو اوکراین را تشویق کردند تا برای یک حمله در ضد حمله سال 2023 خود در Zaporizhzhia تمرکز کند. (اوکراینی ها این توصیه را نادیده گرفتند، نیروهای خود را تقسیم کردند و به جای آن دو حمله ضعیف را آغاز کردند.) این چند برابر نیرویی است که اوکراین در سال 2024 به منطقه کورسک روسیه پرتاب کرد. و حدود دو سوم نیرویی است که در سال 2003 تمام عراق را فتح کرد.بین آنها سه بازیگر کلیدی نظامی در اروپای غربی -فرانسه، آلمان و بریتانیا حدود 22 تیپ رزمی را به خدمت گرفته اند بنابراین آنها به خوبی می توانند نیروی اولیه را به تنهایی تکمیل کنند و در صورت نیاز آن را افزایش دهند. اگرچه همه این تیپها یگانهای زرهی سنگین تانک نیستند اما همه آنها به خوبی با استانداردهای سربازان روسیه و اوکراین مجهز هستند که در سه سال گذشته تا حد یک بنبست خونین با یکدیگر جنگیدهاند. این نیروی ده تیپ ارتش لهستان را تقویت می کند که بر اساس گزارش موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک خود دارای 14 تیپ است. سپس یک لهستان تقویتشده به مهرهای سخت برای شکستن مسکو تبدیل میشود و تقریباً به اندازه نیروهای اوکراینی که برای متوقف کردن حمله روسیه به اوکراین در اوایل سال 2022 مستقر شده بود به میدان خواهد رفت. با این حال نیروهای زمینی اروپا از نظر آمادگی متفاوت هستند. برخی از تجهیزات آنها ممکن است نیاز به تعمیر و نگهداری داشته باشد و برخی از واحدها کمبود نیرو دارند. مهمات و قطعات یدکی که عموماً اطلاعات عمومی کمی در مورد آنها وجود دارد تقریباً مطمئناً فراوان نیستند. و این نیروها از سامانههای دفاع هوایی کوتاهبرد اضافی که میتوانند انواع حملات پهپادی را که در جنگ اوکراین رایج است مدیریت کنند سود خواهند برد. خوشبختانه برای اروپا اصلاح این مشکلات ساده است: تخصیص بودجه بیشتر دو و سه شیفت کارخانجات دفاعی قاره و وسواس در تقسیم مخارج دفاعی و کارهای صنعتی به طور مساوی در سراسر مرزها. برنامه ریزان نظامی اروپایی قبلاً برخی از این کارها را انجام داده اند اما باید کارهای بیشتری انجام دهند.
نیاز به سرعت
علاوه بر آمادگی، تحرک برای این قاره مشکل ساز است. اگر قرار است لهستان نقطه اتکای تلاش های اروپایی برای تقویت بحران در مقیاس بزرگ باشد اروپایی ها باید چگونگی رسیدن به آن را بیابند. بدبینان شکایت دارند که اروپا فاقد حمل و نقل هوایی سریع برای جابجایی نیروها در اروپا است اما این یک انحراف لفاظی است. هیچ کس، از جمله ایالات متحده از حمل و نقل هوایی برای جابجایی این مقدار زره استفاده نمی کند. در عوض زره ها عمدتاً از طریق راه آهن، دریا و جاده حرکت می کنند. برنامه ریزان ناتو و مقامات اتحادیه اروپا می دانند که برای آماده کردن زیرساخت های قاره برای چنین کاری چه باید کرد: تقویت پل ها در شرق اروپا تکمیل ادغام راه آهن اروپای شرقی با شبکه ریلی در غرب دستیابی به لوکوموتیوهای دیزلی برای کشیدن قطارها در صورت قطع برق توسط دشمن و بهبود تسهیلات بندرگاهی برای تخلیه بارهای نظامی برای کشتی.برخی از این مقدمات هم اکنون در حال انجام است. چندین پل در غرب لهستان در سالهای اخیر تقویت شدهاند تا بارهای نظامی سنگین را در خود جای دهند. به طور گسترده تر اتحادیه اروپا حداقل 15 سال را صرف بودجه یک تلاش بزرگ برای ارتقای زیرساخت های حمل و نقل اروپا کرده است و بیش از 38 میلیارد دلار برای این تلاش هزینه کرده یا متعهد شده است. اما این تلاش ناتمام مانده است و باید تسریع شود. صنعت حمل و نقل غیرنظامی اروپا که عظیم است نیز باید سازماندهی شود تا بتواند از انتقال کالاهای نظامی به اروپای شرقی حمایت کند. (در طول جنگ سرد، ارتش آلمان غربی این حق را داشت که 90000 قطعه تجهیزات سنگین غیرنظامی را درخواست کند.) برای افزایش بیشتر اعتبار تعهد اروپا به تقویت اعضای شرقی و جنوب شرقی خود امکانات پذیرش و نگهداری را می توان در هر دو منطقه بهبود بخشید. این به معنای تقویت و ساخت مخازن سوخت پایههای اسکلتی با پارکینگها و پناهگاههای آسفالتشده، کابلهای فیبر نوری و حتی کنارههای راهآهن است تا امکان تخلیه سریع قطارها را فراهم کند. فرودگاه های غیرنظامی و نظامی در شرق و جنوب اروپا از پیشرفت های مشابه بهره مند خواهند شد. این تلاشها میتواند توسط شرکتهای ساختمانی، تولیدی و حملونقل غیرنظامی اروپایی مدیریت شود.در نهایت، برای برنامه ریزان نظامی اروپایی بسیار مهم است که قدرت رزمی خود را متمرکز کنند. کسی که از همه چیز دفاع می کند از هیچ چیز دفاع نمی کند یا به قول معروف. این قاره باید روی توانایی استقرار در لهستان در مدت کوتاهی یک یا دو سپاه مستقل با پشتیبانی هوایی همراه باشد که هر دو باید بتوانند بدون کمک ایالات متحده عمل کنند. (یک سپاه، سازمان فرماندهی اصلی برای عملیاتهای بزرگ نیروی زمینی است که اقدامات تیپهای پنج تا ده را برای دستیابی به یک هدف مشترک هماهنگ میکند.) آمادگیهایی که ناتو قبلاً برای تقویت لهستان در یک بحران انجام داده است میتواند به عنوان پایهای برای تلاش مجدد و مستقل اروپایی عمل کند. سپاه چندملیتی شمال شرقی ناتو واقع در لهستان و در حال حاضر عمدتاً بر روی بالتیک و مرز لهستان و بلاروس متمرکز است می تواند به عنوان پایه یک سپاه عمل کند. مقر Eurocorps اتحادیه اروپا در شهر استراسبورگ فرانسه می تواند به عنوان پایه و اساس یک سپاه دوم عمل کند. سپاه اتحادیه اروپا واحدی مستقل از ناتو، باید از هم اکنون بر چالش مدیریت عملیات میدانی بزرگ بدون کمک آمریکا مسلط شود. این سپاه باید به عنوان بستر آزمایشی برای به کارگیری ماهوارههای فرماندهی و کنترل، ناوبری و اطلاعاتی اروپایی باشد.بر خلاف تصور عمومی این قاره همه این قابلیت ها را دارد حتی اگر فراوان نباشد. تک تک ملت های اروپایی نیز عادت دارند که دستان ملی خود را بر روی آنها نگه دارند. آنها اطلاعات را با اکراه به اشتراک می گذارند. این باید تغییر کند. در همین حال فرانسه و بریتانیا باید در مورد اینکه چگونه نیروهای هسته ای آنها می توانند در یک استراتژی بازدارندگی مستقل اروپایی از نیروهای متعارف این قاره عقب نشینی کنند، فکر کنند.اگر اروپاییها میخواهند روسیه را منصرف کنند به اوکراین اطمینان دهند از اعضای فعلی اتحادیه اروپا یا ناتو دفاع کنند یا حتی از اوکراین دفاع کنند به قدرت رزمی نیاز دارند که بتواند با چالشهای ایجاد شده توسط ارتش روسیه مطابقت داشته باشد. این به معنای جمع آوری توده ای از مانورهای توانمند است که مسکو را در قاره از هر جهت محتاط تر می کند حفظ صلح با کمک آمریکا فکر قدیمی است. توانایی رزمی مستقل در اروپا یک تفکر جدید ضروری است.