چگونه تعرفه ها می تواند به آمریکا کمک کند
اقتصاددانان درس های اشتباهی از شکست های دهه 1930 گرفته اند
محمد قاسم شایق
دونالد ترامپ وعده داده است که مجموعه ای از تعرفه های تهاجمی را بر شرکای تجاری آمریکا اعمال کند از جمله مالیات 20 درصدی بر کالاهای خارج از کشور اگرچه حامیان او ادعا می کنند که این تعرفه ها باعث تقویت تولید در ایالات متحده و ایجاد شغل می شود منتقدان معتقدند که این تعرفه ها به تورم دامن می زند، اشتغال را سرکوب می کند و شاید اقتصاد را وارد رکود کند به عنوان نشانی از اینکه چه چیزی اشتباه خواهد شد بسیاری از قانون تعرفه اسموت هاولی در سال 1930 استناد می کنند که تعرفه های ایالات متحده را بر روی انواع واردات افزایش داد دزموند لاچمن اقتصاددان موسسه امریکن اینترپرایز نوشت: «با قضاوت بر اساس سیاست پیشنهادی تعرفه واردات بدیهی است که دونالد ترامپ تجربه اقتصادی فاجعه بار کشورمان با قانون تجارت اسموت هاولی 1930 را به یاد نمی آورد.»اما این ادعاها فقط نشان میدهد که بسیاری از کارشناسان در هر دو طرف بحث تعرفهها در تجارت چقدر سردرگم هستند تعرفه ها نه نوشدارویی هستند و نه لزوماً مضر. اثربخشی آنها مانند هر مداخله سیاست اقتصادی بستگی به شرایطی دارد که تحت آن اجرا می شوند. اسموت هاولی در زمان خود شکست خورده بود اما شکست آن در مورد تأثیری که امروز تعرفه ها بر ایالات متحده خواهد داشت به تحلیلگران نمی گوید. دلیل آن این است که اکنون برخلاف آن زمان ایالات متحده بیش از آنچه می تواند مصرف کند تولید نمی کند. از قضا تاریخ اسموت هاولی چیزهای بیشتری در مورد تأثیر تعرفه های امروزی بر کشوری مانند چین می گوید که تولید مازاد آن بیشتر شبیه ایالات متحده در دهه 1920 است تا ایالات متحده کنونی.اقتصاددانان همیشه آنقدر قاطی نشده بودند. راگنار نورکس در کتاب کلاسیک خود در سال 1944 تجربه ارز بینالمللی نوشت که «کاهش ارزش پول در صورتی که ارزشگذاری بیش از حد قبلی را تصحیح کند عملاً انبساطی است اما اگر باعث کاهش ارزش پول شود، کاهشدهنده است.» تعرفه ها که پسرعموهای نزدیک کاهش ارزش ارز هستند نیز به همین ترتیب عمل می کنند. آنها مصرف داخلی را کاهش می دهند و نرخ پس انداز داخلی را افزایش می دهند. کشوری با مصرف کم و پسانداز مازاد (مانند ایالات متحده در دهه 1920 یا چین امروزی) تمایل دارد که کشوری با ارز کمتر از ارزشگذاری شده باشد در این صورت تعرفهها، مانند کاهش ارزش پول احتمالاً کاهشدهنده هستند اما در کشوری با سطح مصرف بیش از حد بالا، مانند ایالات متحده مدرن همین سیاست می تواند انبساطی باشد در شرایط کنونی به عبارت دیگر تعرفه ها می تواند باعث افزایش اشتغال و دستمزدها در ایالات متحده، افزایش استانداردهای زندگی و رشد اقتصاد شود.
مکان اشتباه، زمان اشتباه
برای کسانی که به یاد نمی آورند (یا هرگز فرصتی برای دیدن روز تعطیل فریس بولر نداشتند) قانون تعرفه اسموت هاولی قانونی بحث برانگیز بود که تعرفه ها را بر بیش از 20000 کالا افزایش داد این نام که به نام دو حامی جمهوری خواه آن، سناتور رید اسموت از یوتا و نماینده ویلیس سی هاولی از اورگان گرفته شده است و توسط رئیس جمهور ناخواسته هربرت هوور در 17 ژوئن 1930 به تصویب رسید دومین افزایش تعرفه های گمرکی در تاریخ ایالات متحده را نشان داد. اسموت هاولی در آغاز رکود بزرگ زمانی که کشورهای سراسر جهان قبلاً درگیر این بحران بودند اجرا شد. کاهش ارزش پول، محدودیتهای واردات و تعرفههایی که اقتصاددان انگلیسی جوآن رابینسون بعداً به عنوان سیاستهای «گدا-همسایه من» توصیف کرد. همانطور که رابینسون توضیح داد این سیاست ها رشد داخلی را با یارانه دادن به تولید به بهای مصرف داخلی گسترش می دهند. آنها این کار را از طرق مختلف انجام می دهند اما همه آنها از مازاد تجاری حاصل استفاده می کنند تا هزینه تقاضای ضعیف را به شرکای تجاری منتقل کنند. به زبان ساده سیاستهای گدای همسایهام برای حمایت از اقتصاد یک کشور به بهای هزینه کشور دیگر طراحی شدهاند که معمولاً از طریق تقویت تولید داخلی به قیمت تولید خارجی انجام میشود.در میان مورخان اقتصادی اتفاق نظر گسترده ای وجود دارد که تعرفه های اسموت هاولی شکست خورده است. آنها به انقباض تجارت جهانی کمک کردند که مخصوصاً برای ایالات متحده که دارای بزرگترین مازاد تجاری در جهان بود و خانه بزرگترین صادرکنندگان کره زمین بود، دردناک بود. دلیل این عدم تعادل توسط مارینر اکلس رئیس فدرال رزرو ایالات متحده از سال 1934 تا 1948 درک شد که استدلال کرد که سطوح بالای نابرابری درآمد در ایالات متحده در واقع “یک پمپ مکش غول پیکر” است که “به چند نفر کشیده شده است” بخش فزاینده ای از ثروت تولید شده در حال حاضر را در اختیار دارد. اکلس توضیح داد که از آنجایی که ثروتمندان نسبت به افراد غیر ثروتمند سهم بسیار کمتری از درآمد خود را مصرف می کنند آمریکایی ها قادر به مصرف مقدار زیادی از آنچه تولید می کردند برای متعادل کردن تولید داخلی نبودند. به عبارت دیگر مازاد تجاری عظیم ایالات متحده در دهه 1920 ناتوانی آمریکایی ها را در جذب آنچه کسب و کارهای آمریکایی تولید می کردند منعکس می کرد.ایالات متحده دوباره با سطوح بالایی از نابرابری درآمد مواجه است اما این واقعیت اسموت هاولی را به یک مدل معقول برای ارزیابی تأثیر تعرفه های مشابه امروز تبدیل نمی کند. به طور کلی اقتصاد مدرن آمریکا با اقتصاد سال 1930 بسیار متفاوت است. در واقع وقتی صحبت از تجارت می شود این دو تقریباً متضاد هستند ایالات متحده در حال حاضر دارای بیشترین کسری تجاری در تاریخ است. این بدان معناست که آمریکایی ها سرمایه گذاری می کنند و (عمدتا) بسیار بیشتر از تولیدشان مصرف می کنند به عبارت دیگر مصرف ایالات متحده در دهه 1920 نسبت به تولید آمریکا بسیار پایین بود. امروز خیلی بالاست.
شمشیر دولبه
مانند بسیاری از سیاستهای صنعتی و تجاری تعرفهها با انتقال درآمد از یک بخش اقتصاد به بخش دیگر در این مورد از واردکنندگان خالص به صادرکنندگان خالص عمل میکنند. آنها این کار را با افزایش قیمت کالاهای وارداتی انجام می دهند که به نفع تولیدکنندگان داخلی آن کالاها است. از آنجایی که مصرف کنندگان خانگی واردکنندگان خالص هستند تعرفه ها در واقع مالیاتی بر مصرف کنندگان هستند. اما با افزایش قیمت محصولات تولیدی و سایر کالاهای قابل مبادله تعرفه ها به عنوان یارانه برای تولیدکنندگان داخلی عمل می کند.این تغییر مصرف کننده به تولید کننده به این معنی است که تعرفه ها بر تولید ناخالص داخلی یک کشور یا ارزش کالاها و خدمات تولید شده توسط مشاغل و کارگران آن کشور تأثیر می گذارد از آنجا که هر چیزی که یک اقتصاد تولید می کند یا مصرف می شود یا پس انداز می شود، هر سیاستی که تولید را نسبت به مصرف افزایش دهد به طور خودکار نرخ پس انداز داخلی را افزایش می دهد. با وضع مالیات بر مصرف و یارانه دادن به تولید تعرفه ها عملاً تولید را نسبت به مصرف افزایش می دهند به این معنی که سهم مصرف از تولید ناخالص داخلی را کاهش می دهند و نرخ پس انداز را افزایش می دهنداما دو روش بسیار متفاوت وجود دارد که از طریق آن تعرفه ها می توانند مصرف را به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی کاهش دهند. یک راه افزایش تولید ناخالص داخلی به طور کلی است این زمانی اتفاق می افتد که یارانه ضمنی تعرفه به تولید منجر به مشاغل بیشتر و دستمزدهای بالاتر شود که به نوبه خود منجر به افزایش کلی در مصرف می شود. پس انداز بیشتر یا شکاف بین افزایش مصرف و افزایش بیشتر تولید به صورت سرمایه گذاری بیشتر یا افزایش صادرات نسبت به واردات خود را نشان می دهد. در هر صورت این نوع تعرفهها وضعیت بهتری برای کسبوکارها و خانوارها ایجاد میکند. با این حال راه دیگر شامل کاهش مصرف به عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی از طریق سرکوب خود مصرف میشود نه با تقویت رشد اقتصادی کلی. این زمانی اتفاق می افتد که تعرفه ها قیمت محصولات وارداتی را بدون افزایش دستمزد افزایش می دهد و خرید کالا را برای مردم سخت تر می کند. چنین تعرفه هایی باعث افزایش تولید نمی شود زیرا تولیدکنندگان داخلی نمی توانند با تولید کلی بالاتر به تعرفه ها پاسخ دهند. برای مثال اگر کسبوکارهای آمریکایی عمدتاً از تقاضای ضعیف داخلی رنج میبردند تعرفهها با اعمال مالیات بر سطوح پایین مصرف این تقاضا را حتی بیشتر کاهش میداد. اگر بقیه جهان قادر نبودند یا نمیخواستند مازاد تجاری بزرگتر ایالات متحده را جذب کنند تعرفههای آمریکا تولید داخلی را کاهش میداد.درک اینکه آیا تعرفه ها مفید یا مضر هستند مستلزم درک این است که کدام یک از این سناریوها منتج خواهند شد. در مورد اسموت هاولی به وضوح دومین مورد بود در زمانی که این تعرفه ها وضع شد ایالات متحده از پس انداز و مصرف بسیار کم رنج می برد. به همین دلیل است که این کشور مانند چین امروز مقدار زیادی به سایر نقاط جهان صادر می کند. آنچه در آن زمان آمریکایی ها نیاز داشتند (همانطور که اکلس فهمید) افزایش سهم تولید توزیع شده بین خانوارها به شکل دستمزد، بهره و نقل و انتقالات بود – که به نوبه خود استانداردهای زندگی را افزایش می داد، تقاضای داخلی را افزایش می داد و وابستگی ایالات متحده به خارجی را کاهش می داد. مصرف در عوض، اسموت هاولی با افزایش قیمت کالاهای وارداتی برعکس عمل کرد. مالیات ضمنی بر مصرف آمریکایی را افزایش داد و در عین حال به تولیدکنندگان آمریکایی یارانه پرداخت. به جای کاهش اتکای ایالات متحده به خارجی ها برای جذب تولید مازاد تعرفه ها آن را افزایش دادند.امروزه در مقابل آمریکاییها سهم بسیار زیادی از آنچه تولید میکنند مصرف میکنند و بنابراین باید تفاوت را از خارج وارد کنند. در این مورد تعرفه ها (به درستی اجرا شده) اثر معکوس Smoot-Hawley را خواهند داشت با اعمال مالیات بر مصرف برای یارانه تولید تعرفه های امروزی بخشی از تقاضای ایالات متحده را به سمت افزایش کل کالاها و خدمات تولید شده در داخل هدایت می کند. این امر منجر به افزایش تولید ناخالص داخلی ایالات متحده و در نتیجه اشتغال بیشتر، دستمزدهای بالاتر و بدهی کمتر خواهد شد. حتی با کاهش مصرف به عنوان سهم تولید ناخالص داخلی خانوارهای آمریکایی قادر به مصرف بیشتر خواهند بود.
چرخاندن میزها
به لطف حساب تجاری نسبتاً باز و حتی حساب سرمایه بازتر اقتصاد آمریکا کم و بیش به طور خودکار تولید مازاد شرکای تجاری را که سیاست های گدا-همسایه من را اجرا کرده اند جذب می کند. این آخرین مصرف کننده جهانی است. هدف از اعمال تعرفه برای ایالات متحده باید لغو این نقش باشد تا تولیدکنندگان آمریکایی دیگر مجبور نباشند تولید خود را بر اساس نیاز تولیدکنندگان خارجی تنظیم کنند. به همین دلیل چنین تعرفههایی باید ساده، شفاف و به طور گسترده اعمال شوند (شاید به استثنای شرکای تجاری که متعهد به ایجاد تعادل در تجارت داخلی هستند). هدف محافظت از بخش های تولیدی خاص یا قهرمانان ملی نیست بلکه مقابله با گرایش طرفدار مصرف و ضد تولید ایالات متحده است به عبارت دیگر هدف تعرفه های آمریکا باید از بین بردن تطبیق خودکار ایالات متحده برای عدم تعادل تجارت جهانی باشد این تعرفه ها همچنان با خطرات داخلی همراه خواهد بود. اما پیشنهاد اقتصاددانان مبنی بر اینکه تأثیر تعرفهها در سال 1930 باید مانند امروز باشد تنها نشان میدهد که بیشتر اقتصاددانان در مورد تجارت چقدر درهم و برهم هستند. درس واقعی اسموت هاولی این نیست که ایالات متحده نمی تواند از تعرفه ها سود ببرد بلکه اقتصادهای مازاد دائمی نباید سیاست هایی را اجرا کنند که درگیری تجاری جهانی را تشدید می کند.در پایان تعرفهها به سادگی یکی از ابزارهای بسیاری هستند که میتوانند نتایج اقتصادی را در برخی شرایط بهبود بخشند و در شرایط دیگر آنها را کاهش دهند در اقتصادی که از مصرف مازاد، پسانداز کم و کاهش سهم تولید از تولید ناخالص داخلی رنج میبرد، تمرکز اقتصاددانان باید بر علل این شرایط و سیاستهایی باشد که ممکن است آنها را معکوس کند تعرفه ها می تواند یکی از این سیاست ها باشد.