• بیوگرافی

















  • صفحۀ سایت در فیس بوک

  • مطالب پسندیده در فیس بوک

  • paypal

  • موضوع هفته

    مطالب محبوب

    چین و روسیه از هم جدا نخواهند شد توهم “کیسینجر معکوس”

    چین و روسیه از هم جدا نخواهند شد

    توهم “کیسینجر معکوس”

    محمد قاسم شایق

    بسیاری از سیاست‌گذاران خارجی آمریکایی آرزو دارند هنری کیسینجر بعدی باشند اعتراف کنند یا نپذیرند، به او به عنوان الگوی محاسبات زیرکانه منافع ملی، زیرکی ژئوپلیتیک و تعهد به دیپلماسی نگاه می کنند او رهبري بود كه با اثرات جهاني به معاملات بزرگ دست زد. و هیچ مانور دیپلماتیکی اساساً کیسینجرتر از گشایش ایالات متحده به چین در سال 1972 نیست.با داغ شدن دوباره رقابت قدرت‌های بزرگ، سیاست‌گذاران امروزی ایالات متحده ممکن است وسوسه شوند که این موفقیت را با سازماندهی یک «کیسینجر معکوس» تکرار کنند  روسیه را به تعادل چین در حال رشد نزدیک‌تر می‌کند در معکوس کاری که کیسینجر در سال 1971 انجام داد، زمانی که او به عنوان مشاور امنیت ملی رئیس جمهور ریچارد نیکسون مشغول به کار بود در یک مقاله تأثیرگذار که در سال 2021 توسط شورای آتلانتیک منتشر شد نویسنده ناشناس یکی از مقامات دولتی سابق پیشنهاد کرد که واشنگتن «تعادل مجدد روابط خود با روسیه» را ایجاد کند زیرا «به نفع دائمی ایالات متحده است که از تعمیق بیشتر پیمان مسکو-پکن جلوگیری کند». در چند ماه اول به نظر می رسد که دولت ترامپ با این ایده گرم شده است. مارکو روبیو وزیر امور خارجه آمریکا خواستار “رابطه” ایالات متحده با روسیه به جای وابستگی کامل به چین شده است. اجرای یک «کیسینجر معکوس» همچنین برای خواستگاری دونالد ترامپ رئیس جمهور روسیه از ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه حقایق خوبی است. آمریکایی‌ها پوتین را دوست ندارند، اما اگر بتوان آغوش ترامپ با دیکتاتور روسیه را عمل‌گرایانه، واقع‌گرایانه یا کیسینجرگونه معرفی کرد ممکن است آن را بپذیرند.به طور انتزاعی دور کردن روسیه از چین برای تغییر موازنه قوا به نفع ایالات متحده جذاب به نظر می رسد. در واقع ایده بدی است. مهمتر از همه، قیاس با جنگ سرد دهه 1970 ناقص است. در آن زمان واشنگتن به جای ایجاد شکاف عمیق چین و شوروی برای بهبود روابط با پکن به رسمیت شناخته و از آن بهره برداری کرد. امروزه نه تنها چنین شکافی وجود ندارد بلکه پکن و مسکو اکنون شرکای استراتژیک واقعی هستند. هم پوتین و هم شی جین پینگ رهبر چین ایالات متحده را بزرگترین تهدید برای کشورهای متبوع خود می دانند و یک رابطه نهادینه شده بر اساس منافع مادی همگرا و ارزش های استبدادی مشترک ایجاد کرده اند. پوتین دلیلی ندارد که از حمایت گسترده، ملموس و قابل اعتماد چین از اقتصاد غیرنظامی و صنایع دفاعی روسیه در ازای روابط با واشنگتن که ممکن است پس از پایان دوره ریاست جمهوری ترامپ در سال 2028 دوام نیاورد دست بردارد.علاوه بر این در صورت غیرمحتملی که ایالات متحده بتواند روسیه را از چین جدا کند نزدیکی جدید با کرملین منافع واقعی کمی برای مردم آمریکا به همراه خواهد داشت و هزینه گزافی برای سایر منافع ایالات متحده خواهد داشت. پوتین هرگز به ایالات متحده کمک نخواهد کرد تا چین را بازدارد یا مهار کند. در عوض او از اشتیاق آمریکا برای روابط بهتر استفاده می‌کند تا همزمان با بازسازی اقتصاد و ارتش روسیه، واشنگتن و پکن را از هم جدا کند. حتی روند خواستگاری با مسکو نیز مضر خواهد بود زیرا هر لطفی که ایالات متحده نشان می دهد روسیه باعث بیگانه شدن اروپا می شود. از نظر نظامی روسیه به مراتب کمتر از ناتو به ایالات متحده پیشنهاد می دهد و در مقایسه با اتحادیه اروپا شریک تجاری و سرمایه گذاری پایین تری است. تلاش برای به دست آوردن روسیه به معنای مبادله یک مجموعه قوی، ثروتمند و قابل اعتماد از متحدان با یک شریک ضعیف، فقیر و متزلزل است این تبادلی است که کیسینجر، یک واقع گرا متعهد هرگز انجام نمی داد.

    تاریخ همیشه قافیه نیست

    ایده نزدیکی با چین از نیکسون سرچشمه گرفت نه کیسینجر. نیکسون در سال 1967 قبل از اینکه رئیس جمهور شود در فارن افرز نوشت که «هر سیاست آمریکا در قبال آسیا باید فوراً با واقعیت چین تطبیق یابد»که واشنگتن «به سادگی نمی تواند چین را برای همیشه خارج از خانواده ملت ها آنجا بگذارد تا خیالاتش را پرورش دهد نفرت هایش را گرامی بدارد و همسایگانش را تهدید کند».نیکسون می‌توانست در مورد یک آشتی فرضیه کند زیرا مائوتسه تونگ رهبر چین به همین موضوع علاقه داشت اگرچه واشنگتن مشکوک بود که پکن و مسکو مخفیانه با هم هماهنگ می‌شوند اما در واقع اتحاد چین و شوروی از اواخر دهه 1950 پس از بروز اختلافات شدید بین مائو و رهبر شوروی نیکیتا خروشچف پایان یافته بود. در اواخر دهه 1960 چین و اتحاد جماهیر شوروی عملاً در حال جنگ بودند: نبرد در مرز شمال شرقی آنها در اطراف جزیره ژنبائو واقع در رودخانه ای که دو ایالت را از هم جدا می کرد چنان شدید شد که مائو حتی رهبران سیاسی را در اوت 1969 از پکن تخلیه کرد. در همان زمان چین در داخل کشور توسط انقلاب فرهنگی ویران شد. بنابراین هنگامی که کیسینجر برای اولین بار در سال 1971 وارد پکن شد چین فقیر، منزوی، ناکارآمد و در حال جنگ با شوروی بود. کیسینجر نیازی نداشت همتایان چینی خود را متقاعد کند که از مسکو فاصله بگیرند. شرکای سابق قبلاً از هم جدا شده بودند.روابط روسیه و چین امروز نمی تواند متفاوت از این باشد هیچ تقسیم بندی برای بهره برداری وجود ندارد. مطمئناً پکن در واکنش به تهاجم تمام عیار پوتین به اوکراین در سال 2022 محتاطانه عمل کرده است: به جای رأی مخالف قطعنامه های سازمان ملل در محکومیت جنگ، رأی ممتنع داده است. هرگز الحاق سرزمین اوکراین توسط مسکو را به رسمیت نشناخته است. تاکنون از ارسال سیستم های تسلیحاتی کامل به روسیه خودداری کرده است و به دقت تحریم های غرب را زیر پا گذاشته است این مواضع کرملین را ناامید کرده است اما شکاف بزرگی ایجاد نکرده است. در نهایت آنچه پوتین و شی را متحد می‌کند، بسیار بیشتر از چیزی است که آنها را از هم جدا می‌کند. رهبران روسیه و چین دیدگاه مشترکی از سیاست جهانی دارند که متکی بر تعهد متقابل آنها به خودکامگی و خصومت مشترک با ایالات متحده است. هر دو از سوی کشورهای دموکراتیک و ایده های دموکراتیک احساس خطر می کنند. پوتین و شی همواره از ایالات متحده به دلیل حمایت از “انقلاب های رنگی” در همسایگی خود و تلاش برای مهار قدرت روسیه و چین در اروپا و آسیا انتقاد کرده اند. آنها معتقدند که ایالات متحده بزرگترین تهدید برای ثبات داخلی و امنیت خارجی کشورهایشان است. از نظر آنها واشنگتن از قدرت بسیار زیادی در جهان برخوردار است و در ترویج دموکراسی و حقوق بشر بیش از حد عمل کرده است. آنها می خواهند نفوذ اقتصادی، نظامی و سیاسی ایالات متحده را کاهش دهند و همچنین نظم بین المللی لیبرالی را که ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم لنگر انداخته است تضعیف کنند و آنها یکدیگر را به عنوان شرکای مهم در این تلاش می بینند. شاید خود ترامپ متعهد به ترویج دموکراسی یا حفظ نظم بین‌المللی لیبرال نباشد اما پوتین و شی انتظار دارند که یک رئیس‌جمهور دهه‌ها استراتژی و سنت سیاست خارجی ایالات متحده را پاک نکند.پوتین و شی فقط نمی‌خواهند جهان را برای خودکامگی‌ها امن کنند. آنها همچنین می خواهند قواعد، هنجارها و نهادهای بین المللی را شکل دهند تا استبداد و توسعه تحت رهبری دولت را به همان اندازه دموکراسی و سرمایه داری مشروع جلوه دهند. برای پیشبرد چشم انداز خود این دو رهبر از طریق سازمان های چندجانبه مختلفی که ایالات متحده را مستثنی می کنند مانند گروه ده کشوری به نام بریکس و سازمان همکاری شانگهای (SCO) که روسیه و چین را اعضای موسس می دانند، عمل می کنند.ارتباط شخصی نزدیک بین پوتین و شی همکاری کشورهای آنها را تسهیل و تقویت می کند. پوتین شی را مهم ترین شریک خود در جهان می داند و شی که پدرش اتحاد چین و شوروی را در زمان مائو مدیریت می کرد، علاقه خاصی به روسیه دارد. این دو رهبر ده ها بار با یکدیگر ملاقات کرده اند. آنها یکدیگر را دوست دارند  یا اگر دوست ندارند، در جعل کردن آن بسیار خوب هستند. در زمان رهبران مختلف، سابقه خیانت و بی اعتمادی بین روسیه و چین، که با تسخیر قلمرو چین توسط روسیه درگیری با حوزه های نفوذ، اختلافات فرهنگی و اختلافات مرزی مشخص می شود، می تواند مانع از روابط دوجانبه شود اما روابط شخصی پوتین و شی این منابع احتمالی تنش را خنثی می کند. تا زمانی که هر دو در قدرت باقی بمانند، هیچ شکافی بین کشورهایشان وجود نخواهد داشت. همه اینها همچنین باعث گسترش سریع منافع اقتصادی و نظامی بین روسیه و چین شده است. طی چند دهه گذشته دو کشور به طور فزاینده ای در زمینه فروش انرژی، معاملات سرمایه گذاری، انتقال تسلیحات، پروژه های صنعتی دفاعی و تمرینات نظامی مشترک همکاری کرده اند. اتکای روسیه به چین از زمان تهاجم تمام عیار به اوکراین در سال 2022 به طور قابل توجهی عمیق تر شده است. در سال 2023 تجارت دوجانبه به 240 میلیارد دلار رسید که بالاترین ارزش آن در تاریخ است روسیه پس از از دست دادن بازارهای اروپایی خود برای نفت و صادرات به درآمدهای حاصل از فروش انرژی به چین برای تامین مالی جنگ خود وابسته شده است. شرکت های دفاعی روسیه قطعات مهمی را از چین برای ساخت سلاح های جدید دریافت می کنند و چین به سرعت صادرات کالاهای مصرفی خود به روسیه را افزایش داده است و شکافی را که کالاهای غربی به جای گذاشته اند پر کرده است. بر اساس گزارش شرکت تحقیقاتی Rhodium Group، تنها در بخش خودرو سهم بازار چین در روسیه بین سال‌های 2021 تا 2023 از 9 درصد به 61 درصد افزایش یافته است.

    یک دستور احمقانه

    ترامپ با تهدید به الحاق و تعرفه‌های جدید، آب رقابت قدرت‌های بزرگ را با خصومت با نزدیک‌ترین متحدان ایالات متحده به‌ویژه کشورهای اروپا و آمریکای شمالی با سرعتی تکان‌دهنده گل‌آلود کرده است. ترامپ همچنین سعی کرده است با حذف عضویت اوکراین در ناتو از روی میز پوتین را به چالش بکشد. رای گیری با روسیه، کره شمالی و سایر کشورهای سرکش در مورد قطعنامه های سازمان ملل در مورد جنگ در اوکراین اصرار بر اینکه اوکراین برای پایان دادن به جنگ خاک خود را به روسیه واگذار کند. و اشاره به لغو تحریم‌ها علیه شرکت‌های روسی حتی قبل از رسیدن به توافق صلح. از خود بیگانگی غیرضروری متحدان قدرت و نفوذ ایالات متحده در جهان را تضعیف می کند و مستقیماً با اصول سیاست واقعی کیسینجر مخالفت می کند. اشتیاق ترامپ برای اعطای امتیازات گسترده به پوتین همچنین نشان می دهد که او روابط ایالات متحده با روسیه را مهمتر از روابط با اوکراین یا بقیه اروپا می داند. جای تعجب نیست که پوتین در حال حاضر از تمایل ترامپ برای دوستی سوء استفاده می کند. در ماه مارس، پس از اینکه ترامپ امتیازات متعددی را به روسیه پیشنهاد کرد تا انگیزه‌ای برای پوتین برای امضای توافق آتش‌بس باشد پوتین درخواست بیشتری کرد از جمله درخواست از واشنگتن برای توقف انتقال تسلیحات و اشتراک‌گذاری اطلاعاتی با اوکراین و برکناری رئیس‌جمهور اوکراین ولودیمیر زلنسکی از سمت خود. در دیدارهای خصوصی با مقامات دولت ترامپ پوتین و تیمش ممکن است با استفاده از همکاری با ایالات متحده برای ایجاد تعادل در چین لاس بزنند. اما همه چیز یک بازی خواهد بود. در شی پوتین یک شریک ایدئولوژیک، نظامی و اقتصادی پایدار دارد. او این رابطه را به خاطر وعده‌های مبهم مبنی بر روابط بهتر با ایالات متحده رها نخواهد کرد.تصور پوتین از ایالات متحده به عنوان بزرگترین دشمن خود دهه ها در حال شکل گیری است و بعید است اکنون تغییر کند. دستیاران و مبلغان او همچنان از همان دیدگاه بنیادی دفاع می کنند. اگرچه رهبر روسیه ممکن است بر این باور باشد که ترامپ خواهان روابط نزدیکتر است اما در مورد تشکیلات سیاست خارجی ایالات متحده نیز چنین فکری نخواهد کرد. او درک می کند که رئیس جمهور ایالات متحده نفوذ قابل توجهی دارد اما کنترل کاملی بر سیاست خارجی ایالات متحده ندارد. او دید که ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود نتوانست منافع ملموسی مانند لغو تحریم ها علیه روسیه یا قطع کمک های نظامی آمریکا به اوکراین به مسکو برساند. پس از اینکه پوتین تهاجم تمام عیار خود به اوکراین را آغاز کرد مردم آمریکا حتی نسبت به خودکامه روسی بی اعتمادتر شدند. اگر ترامپ بخواهد پوتین را از شی دور کند بادهای مخالف قوی داخلی گزینه‌های او را محدود می‌کند. علاوه بر این پوتین می‌داند که ترامپ تنها چهار سال رئیس‌جمهور خواهد بود و ممکن است تنها دو سال کنترل کنگره را در دست داشته باشد در حالی که شی می‌تواند یک دهه یا بیشتر بر چین حکومت کند. پوتین انتظار دارد با حمایت بسیار اندک ایالات متحده فراتر از ترامپ از یک محور طرفدار روسیه هر گونه روابط نزدیکی به پایان برسد. حتی خود ترامپ هم قابل اعتماد نیست. او مطمئناً نامنظم تر از شی است. به عنوان مثال علاقه خودخوانده ترامپ به کیم جونگ اون رهبر کره شمالی در دوره اول ریاست جمهوری خود فراتر از نامه های پرمخاطب و دو نشست ناموفق پیش رفت. هیچ تغییر قابل توجهی در روابط آمریکا و کره شمالی ایجاد نکرد.پوتین می داند که ترامپ نمی تواند به اندازه شی جینپینگ به او پیشنهاد بدهد. واشنگتن نمی تواند شکاف هایی را که روسیه در صورت کنار گذاشتن شراکت استراتژیک خود با چین با آن مواجه می شود، پر کند. به عنوان مثال ایالات متحده قراردادهای چین را برای انرژی روسیه جایگزین نخواهد کرد زیرا این کشور در حال حاضر خودکفا است. سیاست گذاران و شرکت های دفاعی ایالات متحده نیز تمایل زیادی به بازسازی قابلیت های نظامی و صنعتی دفاعی روسیه ندارندو با توجه به زیان هایی که آنها از سرمایه گذاری های قبلی در روسیه متحمل شدند، حاکمیت ضعیف قانون در روسیه امروز، و ترس از تجدید تحریم ها در صورت حمله مجدد پوتین به اوکراین یا کشورهای دیگر، بانک ها و شرکت های خصوصی ایالات متحده برای ورود مجدد به اقتصاد روسیه تردید خواهند کرداگر به نظر می‌رسد ترامپ با پوتین پیشرفت می‌کند شی کارت‌هایی دارد که روسیه را در جمع نگه دارد. چین می‌تواند به سرعت همکاری خود در زمینه سوخت‌های فسیلی را با روسیه گسترش دهد، مانند نهایی کردن پروژه گاز طبیعی Power of Siberia 2 که سال‌ها به تعویق افتاده است. پکن همچنین می تواند کمک های خود به پایگاه صنعتی دفاعی روسیه را افزایش دهد و راه‌های زیادی وجود دارد که پکن می‌تواند همکاری دیپلماتیک خود را با روسیه در سازمان ملل و در مناطق کلیدی مورد علاقه مشترک، مانند خاورمیانه و آمریکای لاتین تشدید کند.

    یک محور پرهزینه

    زمانی که کیسینجر و نیکسون در اوایل دهه 1970 چین را به ایالات متحده نزدیک کردند این کار به واشنگتن اهرم فشاری در مذاکراتش با شوروی در مورد کنترل تسلیحات، تنش زدایی گسترده تر و موارد دیگر داد بعدها به دنبال عادی سازی روابط ایالات متحده و چین (و حمله مسکو به افغانستان در سال 1979) ایالات متحده و چین یک مرکز مشترک برای نظارت بر آزمایش های هسته ای و موشکی شوروی ایجاد کردند و همکاری دفاعی را آغاز کردند. هنگامی که چین در دهه 1980 اقتصاد خود را به روی جهان باز کرد مشاغل و مصرف کنندگان آمریکایی از رشد بخش تولید چین سود بردند امروز هیچ مزیت موازی برای مشارکت ایالات متحده با روسیه وجود ندارد.پوتین و روسیه چیزی برای ارائه ندارند که منافع امنیتی ایالات متحده را تامین کند و از آنچه که دارند استفاده نخواهند کرد. هدف از جذب مسکو در داخل، تضعیف موقعیت پکن از جمله توانایی این کشور برای نمایش قدرت نظامی در همسایگی خود خواهد بود. اما نمی توان انتظار داشت که نیروهای مسلح روسیه که به سختی خود را در اوکراین نگه داشته اند کمک زیادی به مهار چین داشته باشند. حتی اگر روسیه ارتش خود را تقویت کند، پوتین هرگز آن را علیه چین مستقر نخواهد کرد او همچنین سربازان، موشک‌ها یا کشتی‌های روسیه را برای جلوگیری از تجاوز چین در آسیا مستقر نخواهد کرد.در جبهه دیپلماتیک پوتین می‌داند که همسویی مجدد با ایالات متحده از میز خارج است. شرکای غربی واشنگتن هرگز با دعوت روسیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا یا ناتو و یا حتی پیوستن مجدد به G-7 موافقت نخواهند کرد. به همین دلیل، مسکو با خروج از بریکس، سازمان همکاری شانگهای یا سایر باشگاه های تحت حمایت پکن موقعیتی را که اکنون دارد رها نخواهد کرد. سیاستگذارانی که رویای مشارکت جدید آمریکا و روسیه را در سر می پرورانند ممکن است بر این باور باشند که پوتین می تواند به انزوای چین در شورای امنیت سازمان ملل کمک کند. با این حال این به تنهایی برای ایالات متحده ارزش زیادی ندارد زیرا پکن هنوز در آن سازمان حق وتو دارد. مسکو نیز نمی تواند پیشنهاد اقتصادی قانع کننده ای را به واشنگتن ارائه دهد. ایالات متحده یک صادر کننده خالص سوخت های فسیلی است و نیازی به واردات انرژی اضافی از روسیه ندارد. پوتین می‌تواند انواع فرصت‌های سرمایه‌گذاری جدید را به شرکت‌های آمریکایی تعمیم دهد اما این شرکت‌ها قبلاً زمانی که تلاش می‌کردند در روسیه تجارت کنند، سوخته بودند برای مثال شرکت نفت و گاز ExxonMobil، سرمایه‌گذاری مشترک چند میلیارد دلاری را با شرکت انرژی دولتی روسیه روسنفت امضا کرد تا پس از حمله پوتین به اوکراین در سال 2022 به پایان برسد. داستان‌های احتیاطی فراوانی از تجار آمریکایی وجود دارد که برای محافظت از حقوق مالکیت خود و گاهی اوقات از آزادی شخصی خود در میان بی‌قانونی سیستم روسیه تلاش می‌کنند. بنابراین بعید است که گرم شدن دیپلماتیک به این زودی ها منافع مادی قابل توجهی را به همراه داشته باشد.همانطور که مذاکرات بر سر آتش بس در اوکراین قبلاً نشان داده است پوتین هیچ علاقه ای به واگذاری هیچ چیز به صورت رایگان یا حتی پس از دریافت امتیازات مهم ندارد او مطمئناً از واشنگتن برای دور شدن از پکن مطالبات زیادی خواهد داشت واگذاری کنترل روسیه بر تمام اوکراین یکی از آنها خواهد بود. بیرون کشیدن سربازان آمریکایی از اروپا و تضعیف، شاید حتی رها کردن ناتو می تواند یکی دیگر از موارد باشد با امضای یک معاهده دفاعی جدید با کره شمالی در سال 2024 پوتین حتی می‌تواند تغییراتی در استقرار نظامی ایالات متحده در کره جنوبی که ترامپ قبلاً در دوره اول ریاست جمهوری خود بررسی کرده بود درخواست کند.پیگیری روابط نزدیکتر با روسیه هزینه زیادی برای روابط ایالات متحده با شرکای قابل اعتمادتر و توانمندتر خود به همراه خواهد داشت در آغوش گرفتن کامل مسکو امواج شوک به متحدان ایالات متحده در اروپا و آسیا وارد می کند و اعتبار این اتحادها را در زمانی که بسیاری از کشورها از قبل نگران تعهدات ایالات متحده هستند بیشتر تضعیف می کند. ممکن است متحدان خرید تسلیحات آمریکایی را متوقف کنند، به اشتراک گذاری اطلاعات دست بکشند و تجارت و سرمایه گذاری خود را با ایالات متحده کاهش دهند. کشورهای اروپایی حتی می توانند اتحاد جدیدی ایجاد کنند که واشنگتن را مستثنی کند. برخی از کشورهای غیرهسته‌ای به ویژه در آسیا ممکن است تصمیم بگیرند زرادخانه‌های هسته‌ای خود را بسازند اگر تشدید روابط آمریکا و روسیه را نشانه‌ای از این موضوع بدانند که ایالات متحده دیگر امنیت کشورهای زیر چتر هسته‌ای خود را در اولویت قرار نمی‌دهد. در نهایت تلاش برای جدا کردن روسیه از چین بی‌احتیاط و اشتباه است. این امر بیش از هر چیز بی احتیاطی خواهد بود زیرا به پوتین قدرت خطرناکی می دهد مسکو در رقابت بین پکن و واشنگتن با ارتباط با هر دو و فضایی برای مانور دادن به نفع خود تبدیل به بازیکن محوری در رقابت بین پکن و واشنگتن خواهد شد. ایالات متحده یکی از مشکلات اصلی ژئوپلیتیک پوتین را حل خواهد کرد: اتکای بیش از حد او به چین و اهرم فشار محدود با پکن. خوب بودن با مسکو نیز اشتباه خواهد بود این به معنای تایید اقدامات خشونت آمیز و نفرت انگیز پوتین در اوکراین و در داخل است جایی که او با دستگیری معترضان، فعالان و رهبران مخالف از جمله الکسی ناوالنی قدرتمندترین مخالف سیاسی پوتین که مرگ او در یک مستعمره کیفری روسیه در سال گذشته سوء ظن به دخالت کرملین را برانگیخت دیکتاتوری خود را عمیق تر کرد در آغوش گرفتن چنین رهبری ارزش دستاوردهای محدود استفاده از او برای ایجاد تعادل در برابر چین را ندارد. هر چه سیاستگذاران ایالات متحده زودتر متوجه شوند که این استراتژی کارساز نخواهد بود هم برای منافع ایالات متحده و هم برای یکپارچگی ارزش های آمریکایی بهتر است.




    بازدید ها:

    درج یک دیدگاه

    
    <