کارت ترامپ واقعی چین
پرونده شاهین علیه جداسازی
محمد اکرام یاور
رقابت ژئوپلیتیکی بین چین و ایالات متحده موضوع تعیین کننده در سیاست بین المللی است این رقابت بین بزرگترین اقتصادهای جهان است این دو نظام سیاسی کاملاً متفاوت یکی دموکراتیک و دیگری اقتدارگرا را در برابر یکدیگر قرار می دهد و تقریباً در هر منطقه ای در حال وقوع است.به گفته اکثر تحلیلگران آمریکایی، این رقابت نزدیک خواهد بود اگرچه سرعت رشد چین کند شده است دیدگاه مرسوم در واشنگتن این است که چین در حال حاضر همتا یا حداقل همتای نزدیک خود در قدرت اقتصادی است جو بایدن رئیسجمهور سابق ایالات متحده بلافاصله پس از تحلیف خود در سال 2021 گفت: «اگر ما حرکت نکنیم [چینیها] ناهار ما را میخورند» در همان سال البریج کولبی که دونالد ترامپ رئیس جمهور کنونی ایالات متحده او را به عنوان معاون وزیر دفاع در امور سیاست نامزد کرد هشدار داد که «اقتصاد چین تقریباً به بزرگی [به اندازه] یا شاید بزرگتر از آمریکا است».با این حال این دیدگاه که چین در آستانه تراز کردن توازن قدرت اقتصادی است نادرست است. آمار دولت چین ممکن است نشان دهد که این کشور تقریباً برابر با ایالات متحده است اما اگر قدرت اقتصادی دو کشور به درستی سنجیده شود ایالات متحده همچنان از مزیت فرماندهی و بادوام برخوردار است. تولید ناخالص داخلی آن تقریباً دو برابر تولید ناخالص داخلی چین است شرکتهای آن و شرکتهای متحدانش بر تجارت جهانی تسلط دارند و بسیاری از تولیدات چین را در اختیار دارند یا کنترل میکنند بهویژه وقتی صحبت از فناوریهای پیشرفته به میان میآید در نتیجه ایالات متحده اهرم فشار زیادی بر پکن دارد با این اهرم واشنگتن میتواند در کنار متحدانش یک بریدگی اقتصادی گسترده را انجام دهد در عمل یک جدایی سریع – که چین را ویران میکند در حالی که آسیب کوتاهمدت بسیار کمتری وارد میکند و تقریباً هیچ آسیب بلندمدتی به خود نمیرساند.این واقعیت پیامدهای استراتژیک عمده ای دارد. تحلیلگرانی که مخالف جدایی از چین هستند معمولا تاکید می کنند که انجام این کار اختلالات اقتصادی گسترده و بلندمدتی را بر ایالات متحده تحمیل می کند آنها اشتباه می کنند اما به این معنا نیست که جداسازی اکنون درست است جدایی در زمان صلح به قیمت یکی از قویترین ابزارهای واشنگتن برای جلوگیری از تجاوز چین تمام خواهد شد ممکن است چین را وادار به حمله کند و درگیری هایی را آغاز کند که در غیر این صورت از آن اجتناب می کرد و ممکن است نتواند به هدف خود دست یابد: برای اینکه یک قطع اقتصادی آسیب نامتناسب به چین وارد کند متحدان ایالات متحده باید مشارکت کنند. با این حال اگر واشنگتن تلاش کند در زمان صلح با قطع رابطه به جلو حرکت کند آنها احتمالا مخالفت خواهند کرد سیاستگذاران ایالات متحده باید موقعیت واقعی ایالات متحده در رقابت با چین را درک کنند و اهرم فشار خود را برای یک بحران دست نخورده نگه دارند تا اینکه یکی از بهترین سلاح هایی را که در اختیار دارد از بین ببرند.
ابرقدرت اقتصادی پوتمکین
اقتصاد چین در چند دهه گذشته رشد چشمگیری داشته است اکنون بدون شک دومین بزرگترین جهان است و بسیار نوآورتر از گذشته شده است اما تا حدی به اندازهای که معمولاً ادعا میشود قدرتمند نیست زیرا پکن مستقیماً معیارهای کلیدی اقتصادی از جمله تولید ناخالص داخلی را دستکاری میکند.طبق آمار رسمی تولید ناخالص داخلی چین نزدیک به 20 تریلیون دلار است یا فقط از دو سوم تولید ناخالص داخلی ایالات متحده اما معیارهایی که به طور مصنوعی تغییر نکرده اند نشان می دهد که بسیار کوچکتر است تصاویر ماهوارهای شبانه از چراغهای این کشور را در نظر بگیرند مسلماً بهترین رویکرد برای تقریب تولید ناخالص داخلی چین. مطالعاتی که به چنین تصویربرداریهایی نگاه میکنند غلظت نور کمتری را نسبت به آنچه که اگر آمار رسمی چین دقیق بود مشاهده میکنند. در واقع مجموعه ای از دقیق ترین این مطالعات نشان می دهد که تولید ناخالص داخلی چین در حال حاضر حدود یک سوم اغراق شده است که به این معنی است که تولید ناخالص داخلی این کشور تنها حدود نیمی از اندازه تولید ناخالص داخلی ایالات متحده است در مقایسه اتحاد جماهیر شوروی در سال 1975 به اوج 57 درصد تولید ناخالص داخلی ایالات متحده رسید. کارشناسان در داخل و خارج از چین مدت هاست متوجه شده اند که آمار رسمی تولید ناخالص داخلی چین معتبر نیست. لی کچیانگ که از سال 2013 تا 2023 به عنوان نخستوزیر چین فعالیت میکرد در سال 2007 گفت که به ارقام تولید ناخالص داخلی «ساخته انسانی» چین که «فقط برای مرجع» است اعتماد ندارد. لوگان رایت و دانیل روزن، کارشناسان چین در گروه رودیوم حتی بیشتر از این نفرینکننده بودند. آنها در سال 2019 نوشتند: «در تقریباً دو دهه تجربه حرفهای در این زمینه ما هرگز با یک مقام چینی ندیدهایم که به طور خصوصی به دادههای تولید ناخالص داخلی اعتقاد داشته باشد.» بیشتر تورم تولید ناخالص داخلی چین ناشی از ماهیت منحصر به فرد مدل توسعه آن است. این کشور به طور منحصر به فردی به سرمایه گذاری سنگین برای تقویت رشد وابسته است. به گفته مایکل پتیس اقتصاددان چنین سرمایه گذاری به طور متوسط بیش از 40 درصد تولید ناخالص داخلی چین در 30 سال گذشته بوده است اما بسیاری از این هزینه ها هیچ اثر مولد ندارد به عنوان مثال چین اکنون با 20 درصد بالاترین نرخ مسکن خالی را در جهان دارد بخش عظیمی از پروژههای زیرساختی چین در نهایت هزینههای بیشتری را نسبت به بازده اقتصادی آنها برای ساخت خواهند داشت به عنوان مثال برایان اسپگل خبرنگار وال استریت ژورنال شبکه ریلی پرسرعت پکن به طول 30000 مایل (مقداری که می تواند جهان را احاطه کند) بیش از 1 تریلیون دلار بدهی ایجاد کرده است و دارای مسیرهایی است که به ندرت مورد استفاده قرار می گیرند. با این حال چنین سرمایهگذاریهای غیرعملیایی همچنان به افزایش تولید ناخالص داخلی چین ادامه میدهند در مقابل در اقتصادهای پیشرفته اگر سرمایه گذاری قابل پرداخت نباشد اغلب به عنوان کاهش درآمد حذف می شود و در نتیجه تولید ناخالص داخلی کاهش می یابدحتی اگر برآوردهای تولید ناخالص داخلی پکن قابل اعتماد بود قدرت اقتصادی چین را بیش از حد اعلام می کرد بسیاری از تحلیلگران تحت تاثیر تولید عظیم اقتصادی چین در بخش تولید قرار گرفته اند. اما به زیر سطح نگاه کنید و بسیاری از این خروجی ساده است یا واقعاً تحت کنترل کشور نیست تولید بسیار پیچیده تر و جهانی تر از دوره های قبلی است به ویژه در صنایع پیچیده مانند نیمه هادی ها و هواپیماهای جت. در نتیجه شرکتهای چند ملیتی بزرگ در رأس زنجیرههای تولید جهانی نفوذ زیادی در اقتصاد جهانی دارند و این شرکت ها عمدتاً در ایالات متحده و کشورهای متحد آن مستقر هستند نه در چین.این واقعیت با نگاهی به سودهای ایجاد شده توسط فوربس 2000 2022 – 2000 شرکت بزرگ جهان نشان داده می شود. سود معیار ترجیحی قدرت اقتصادی است زیرا اگر یک شرکت در یک بخش آن را تولید کند احتمالاً به این معنی است که موانعی وجود دارد که مانع از ورود رقبا به بازار و کاهش حاشیههای آن شرکت میشود بنابراین آنها به بهترین وجه نقاط خفقان اقتصاد جهانی را به تصویر می کشند و شرکت های آمریکایی 38 درصد از سود جهانی را تولید کردند در حالی که شرکت های مستقر در کشورهای متحد 35 درصد سود را تولید کردند شرکت های چینی از جمله شرکت های هنگ کنگ تنها 16 درصد تولید کردند نگاه دقیق تر به 27 صنعت در فوربس 2000 برتری ایالات متحده را نسبت به چین آشکارتر می کند. چین در سه مورد از این صنایع پیشتاز است در همین حال ایالات متحده در 20 مورد از آنها پیشتاز است که تقریباً همیشه دو رقمی است در سه صنعت از هفت صنعت که ایالات متحده در آن ها رهبر نیست متحد آمریکا است. ایالات متحده و متحدان و شرکای آن با هم تمام پنج کشور برتر را از نظر سهم سود در پنج صنعت تشکیل می دهند: هوافضا و دفاع، دارو و بیوتکنولوژی، رسانه، نیمه هادی ها و تاسیسات.برتری ایالات متحده به ویژه در بخش های فناوری پیشرفته مانند هوافضا و دفاع، داروها و بیوتکنولوژی و نیمه هادی ها برجسته است که در آن شرکت های آمریکایی 55 درصد سود و شرکت های متحدان آمریکایی 29 درصد سود تولید می کنند. در مقابل شرکتهای چینی با فناوری پیشرفته تنها شش درصد از سود را در سرتاسر جهان به دست میآورند فقط کمی بیشتر از سهم تولید شده توسط کره جنوبی. سود شرکتهای چینی عمدتاً در بخشهای متمرکز داخلی که فاقد اهمیت ژئوپلیتیکی هستند به ویژه بانکها، ساختوساز و بیمه متمرکز شده است البته شرکت های آمریکایی و کشورهای متحد بسیاری از محصولات خود را در چین تولید می کنند اما برای پکن این دقیقاً مسئله است: بیشتر تولیدات پیشرفته چین شامل خروجی هایی است که توسط شرکت های خارجی از جمله اپل، بوش، پاناسونیک، سامسونگ و فولکس واگن ایجاد و طراحی شده است وقتی این شرکتها کارخانههای خود را در چین راهاندازی نمیکنند اغلب شرکتهای خارجی دیگری مانند فاکسکان تایوان را استخدام میکنند تا این کار را از طرف خود انجام دهند. و صرف نظر از اینکه چه کسی تولیدات پیشرفته در چین را در اختیار دارد تولید این کشور معمولاً به شدت به فناوریها تخصص و قطعات ایالات متحده و متحدانش وابسته است.برای اینکه این وابستگی را در عمل ببینید تولید آیفون 14 را در نظر بگیرند که اکنون داده های تولید جامعی برای آن در دسترس است آیفون در چین مونتاژ میشود، بنابراین در اندازهگیریهای رسمی به عنوان یک صادرات چینی به حساب میآید و در نتیجه سالانه میلیاردها دلار به کسری تجاری ایالات متحده اضافه میکند (تقریباً 10 میلیارد دلار در سال 2018). اما منطقی نیست که آیفون را صادراتی چینی بدانیم زیرا شرکت های چینی بخش نسبتاً ناچیزی از تولید آن را تشکیل می دهند. این گوشی در کالیفرنیا طراحی شده است در کارخانه های متعلق به یک شرکت تایوانی مونتاژ می شود. و شرکتهای چینی تنها چهار درصد از ارزش اجزای آن را تامین میکنند پیش از سهم چین، کره جنوبی (25 درصد) ژاپن (11 درصد) و تایوان (7 درصد) قرار دارند شماره یک ایالات متحده است که 32 درصد از ارزش اجزای آیفون را به خود اختصاص داده است از نقطه نظر رفاه اقتصادی اینکه تولید چین تحت مالکیت یا کنترل شرکت های خارجی باشد مهم نیست تا زمانی که در چین رخ می دهد به رشد اقتصاد چین و رفاه شهروندان آن کمک می کند اما از منظر ژئوپلیتیک این تمایز حیاتی است شرکتهای خارجی در صورتی که دیگر به نفع آنها نباشد یا دولتهای داخلی آنها را مجبور یا تشویق به ترک کنند موظف به فعالیت در چین نیستند. همین امر در مورد تامین کنندگان خارجی قطعات نیز صادق است آنها نیز نمی توانند مجبور شوند به فروش اجناس خود در چین ادامه دهند، اگر آن را مضر بدانند یا اگر دولت آنها را از این کار منع کند.
وسایل تولید
تاکنون تلاشهای واشنگتن برای قطع ارتباط با چین به شدت هدفمند بوده و بر محدودیتهای فناوری تمرکز کرده است اما برای تعیین اینکه اگر ایالات متحده و متحدانش یک قطع اقتصادی گسترده را تحمیل کنند چه اتفاقی میافتد، هزینههای جداسازی را با دقت مدلسازی کردند و ۱۲ سناریو فرضی را با سه پارامتر متفاوت طراحی کردند: آیا تایوان هنوز بخشی از اقتصاد جهانی است یا از طریق فتح چین محاصره یا بمباران خارج شده است میزان قطع تجارت چین با ایالات متحده و متحدانش و میزان آسیبی که این اختلالات تجاری به زنجیره های عرضه جهانی وارد کرده است. این سناریوها را برای برآورد خسارت اختلالات تجاری در کوتاه مدت هفته ها و ماه های بعد از شروع آنها آزمایش کردند. در تمام 12 مورد متوجه شدند که چین از درد اقتصادی بسیار نامتناسب با ایالات متحده رنج خواهد برد. در پایان اختلالات اقتصادی کوتاه مدت در چین حدود پنج برابر بزرگتر از اختلالات در ایالات متحده خواهد بود در رده بالا آنها حدود 11 برابر بزرگتر خواهند بود.این به معنای هزینههای اولیه مانند رکود بزرگ برای چین است که اختلالات اقتصادی کوتاهمدت آن بین 15 تا 51 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور را تحت تأثیر قرار میدهد (بسته به سناریو). در مدل پایه که در آن تمام تجارت دریایی چین از طریق محاصره دریایی دور محدود شده است برای مثال 39.9 درصد از تولید ناخالص داخلی چین مختل می شود اما تنها 3.6 درصد از تولید ناخالص داخلی ایالات متحده مختل می شود. به عبارت دیگر پکن میتواند تک تک صنعتها و افراد آمریکایی را تحریم کند و آسیب به اقتصاد ایالات متحده حداکثر بخش کوچکی از آسیبی است که واشنگتن و متحدانش میتوانند به چین وارد کنند با انجام این کار متوجه شدند که موقعیت واشنگتن حتی نسبتاً مطلوب تر خواهد شد. ایالات متحده و تقریباً همه متحدانش به سطح پایه رشد خود باز خواهند گشت. با این حال مسیر اقتصادی چین برای همیشه کاهش خواهد یافت.دلیل اصلی این عدم تعادل پایدار ساده است اقتصاد چین تا حد زیادی به شرکت های خارجی که کالاها را در داخل مرزهای آن تولید می کنند یا با شرکت های چینی که این کار را انجام می دهند وابسته است. قطعها آن تولید را از بین میبرد در این میان شرکت های آمریکایی و شرکت های متحدان ایالات متحده چندان متکی نیستند تجارت و تولید ایالات متحده و متحدانش پس از جدایی با مشکلات لجستیکی کوتاه مدت مواجه خواهد شد اما می توان آنها را از چین دور کرد زیرا شرکت ها کارخانه های جایگزین برای تولید کالاهای خود و یافتن منابع دیگر برای قطعات اساسی پیدا می کنند. (اگرچه ممکن است روزی برخی از تولیدات از دست رفته چین بازگردد اما زمانی که شرکت های خارجی مشکل ایجاد خطوط عرضه جدید را پشت سر بگذارند مقدار زیادی در جای دیگر باقی می ماند.)در واقع شرکتهای آمریکایی و شرکتهای متحدان ایالات متحده که در چین فعالیت میکنند هماکنون به دنبال تنوعبخشی هستند اگر یک محدودیت اقتصادی گسترده در زمان جنگ به چین تحمیل شود بسیاری از شرکتها به سادگی این روند را تسریع میکنند و از آنجایی که همه شرکتهای غربی به طور همزمان با فشار برای تنوع بخشیدن به چین مواجه میشوند نگرانیهای آنها در مورد قرار گرفتن در شرایط نامناسب با انتقال تولید قبل از رقبایشان نفی میشود.
زمان، مکان و روش
دولت جو بایدن رئیس جمهور سابق ایالات متحده، به دنبال رویکرد «حیاط کوچک حصار بلند» برای روابط اقتصادی خود با چین بود: تبادلات را تنها در بخش هایی که برای امنیت ملی حیاتی هستند مانند نیمه هادی ها به شدت محدود می کند انگیزه این استراتژی به قول جیک سالیوان مشاور امنیت ملی بایدن «حفظ تا حد امکان پیشرو» در حیاتیترین حوزههای فناوری پیشرفته و در غیر این صورت از روابط تجاری با چین منتفع میشود.با این حال این رویکرد برای بسیاری از شاهین های چینی به اندازه کافی تهاجمی نبود از نظر آنها استفاده از چاقوی جراحی برای “ریسک زدایی” زنجیره های تامین نمی تواند به اندازه کافی از آمریکایی ها در برابر خطراتی که چین ایجاد می کند محافظت کند آنها معتقدند که اقتصاد ایالات متحده و چین باید به طور کامل از هم جدا شوند آنها ادعا می کنند که مبادلات اقتصادی قابل توجه با چین خطرات غیرقابل تحملی را به همراه دارد چه از طریق تقویت پکن آسیب رساندن به جوامع صنعتی در داخل ایالات متحده یا ایجاد تنش عمومی بین سیستم بازار آزاد ایالات متحده و سیستم تحت کنترل دولت چین. این مدافعان اکنون مخاطبان پذیرایی در کاخ سفید دارند در جریان مبارزات انتخاباتی دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده تعرفه های 60 درصدی بر واردات چینی را پیشنهاد کرد او پیشنهاد کرده است که در صورت حمله پکن به تایوان موانع شدیدتری ایجاد شود یا حتی تعطیلی کامل شود.انجام یک بریدگی اقتصادی گسترده در پاسخ به رویزیونیسم ارضی چین معقول خواهد بود اما استفاده از این رویکرد در زمان صلح کاملاً متفاوت و از نظر استراتژیک غیرعاقلانه است چین تنها یک بار می تواند قطع شود و انجام این کار در غیاب درگیری اهرم حیاتی را برای محدود کردن تهاجم نظامی پکن هدر می دهد. برخلاف روسیه چین به شدت در بازارهای جهانی ادغام شده است این کشور از مزایای اقتصادی عظیمی از جهانی شدن برخوردار است که چشم پوشی از آنها پرهزینه خواهد بود با دست نخورده ماندن یک رابطه اقتصادی قابل توجه، واشنگتن می تواند به پکن پیام بدهد که اگر از به چالش کشیدن وضعیت موجود خودداری کند سود خواهد برد اما اگر چین در مسیر تجاوز قدم بگذارد متحمل تلافی اقتصادی گسترده ای خواهد شد. بنابراین ایالات متحده باید پودر اقتصادی خود را تا لحظه ای از بحران واقعی خشک نگه دارد جداسازی پیشگیرانه همچنین می تواند دقیقاً باعث شود که سیاست گذاران درگیری ایالات متحده و چین از آن اجتناب کنند. اگر ایالات متحده محدودیت های زمان صلح در مقیاس بزرگ را آغاز کند و چین معتقد باشد که نمی تواند به طور مؤثر بسیاری از کالاها و فناوری هایی را که قرار است از دست بدهد تکرار کند ممکن است احساس کند که پنجره فرصت برای حمله به تایوان در حال بسته شدن است این ممکن است باعث شود که تصمیم بگیرد به سرعت از زور استفاده کند به ویژه از آنجایی که اگر دسترسی اقتصادی جهانی آن قبلاً محدود شده باشد خطر کمتری خواهد داشت.در نهایت یک جدایی گسترده در زمان صلح ممکن است شکست بخورد واشنگتن برای وارد کردن صدمات گسترده و نامتناسب به چین به متحدانش نیاز دارد که در قطع همکاری شرکت کنند. اگر ایالات متحده به خودی خود جدا شود اختلالات کوتاه مدت در تولید ناخالص داخلی چین فقط بین پنج تا هفت درصد خواهد بود یعنی فقط یک مو بیشتر از چهار تا پنج درصد اختلال در تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در آن شرایط و در غیاب بحران شرکای واشنگتن احتمالاً برای پیوستن به آن مکر خواهند بود. اگرچه ایالات متحده ممکن است از قطع ارتباط با چین رنج نسبتاً کمی متحمل شود بسیاری از شرکای آن بهای گزافی را خواهند پرداخت به عنوان مثال آلمان حدود دو برابر ایالات متحده ژاپن حدود سه برابر استرالیا حدود پنج برابر و کره جنوبی حدود هفت برابر آسیب اقتصادی خواهند دید.البته ایالات متحده می تواند با اعمال تحریم های ثانویه یا استفاده از دارایی های دریایی خود برای محدود کردن تجارت چین، متحدان خود را مجبور به همکاری کند اما حتی در صورت موفقیت آمیز بودن چنین تلاشی احتمالاً عاقلانه و احمقانه خواهد بود و متحدان ایالات متحده را به رویگردانی از واشنگتن در دراز مدت سوق می دهد اتحادهای ایالات متحده یک منبع قدرت باورنکردنی هستند و اقدامات آن نباید آنها را تضعیف کند.بنابراین واشنگتن باید به رویکرد کاهش ریسک پایبند باشد و تنها در صورتی که پکن یک نقض شدید و پرهزینه از وضعیت موجود انجام دهد یک محدودیت اقتصادی گسترده علیه چین ایجاد کند اگر چین تایوان را محاصره کند یا به آن حمله کند اختلالات اقتصادی کوتاه مدت برای ایالات متحده و متحدانش به اندازه کافی بزرگ خواهد بود که با ضررهای ناشی از جدایی گسترده رقابت کند درد اضافی ناشی از قطع ارتباط با چین ممکن است برای متحدان ایالات متحده حاشیه ای و از نظر استراتژیک ارزشمند به نظر برسد به خصوص اگر واشنگتن آنها را تحت فشار قرار دهد.
ایمنی به تعداد
با این حال برای آماده شدن برای رویارویی با چنین لحظه ای ایالات متحده و متحدانش به یک استراتژی اقتصادی مشترک نیاز دارند و در حال حاضر هماهنگی آنها در زمینه دولتسازی اقتصادی اساساً موقتی است واشنگتن و دولت های متحد پس از اینکه در اکتبر 2021 از قصد روسیه برای حمله به اوکراین مطلع شدند برنامه ریزی گسترده ای را برای تحریم روسیه آغاز کردند اما در مورد چین آنها ممکن است توجه چندانی نداشته باشند و هر تجاوزی که با آن روبرو شوند می تواند کمتر آشکار باشد درست همانطور که ناتو اقدامات مقدماتی را در درازمدت انجام می دهد آموزش، برنامه ریزی، تخصیص منابع و غیره برای اطمینان از همکاری نظامی موثر واشنگتن و متحدانش اکنون باید در مورد چگونگی به راه انداختن جنگ اقتصادی هماهنگ کنند.راه های زیادی برای تسهیل چنین همکاری وجود دارد بهترین راه ایجاد یک اتحاد اقتصادی رسمی از طریق یک سازمان بین دولتی جدید است یکی از کارکردهای حیاتی این اتحاد کاهش عدم اطمینان در مورد اینکه آیا اعضای آن در پاسخ به تجدیدنظرطلبی ارضی چین اقدام به جدایی مشترک خواهند کرد یا خیر با توجه به اینکه هزینههای یک قطع گسترده در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است منطقی است که تعجب کنیم که آیا آسیبپذیرترین آنها شرکت خواهند کرد برنامه ریزی متفکرانه در داخل اتحاد تا حدی با یافتن راه هایی برای کمک به کشورهایی که بیشترین آسیب را می بینند این عدم اطمینان را کاهش می دهد. برای مثال اتحاد میتواند برای کشورهایی با ذخایر بزرگ منابع کلیدی برنامهریزی کند تا آنها را بین اعضای در معرض دید بیشتری توزیع کند برای این منظور واشنگتن و متحدانش باید تلاش کنند تا بفهمند کدام یک از آنها می توانند به بهترین وجه ذخایر یا افزایش تولید کالاهایی را که اکنون توسط چین عرضه می شود پرداخت کنند. آنها باید برنامه ریزی کنند که چگونه چنین موجی رخ می دهد و چگونه چنین تولیدی توزیع می شود.این اتحاد همچنین میتواند اشکال گستردهتری از همکاری را در نظر بگیرد. برای مثال ممکن است برنامهریزی کند که چگونه سیاستهای مالی و پولی را در طول بحران هماهنگ کند یا چگونه داراییهای کشورهایی (از جمله چین) را که وضعیت ارضی را نقض میکنند توقیف و توزیع کند. آنها می توانند یک صندوق ذخیره مالی جمعی ایجاد کنند که اعضا از آن برای کاهش شدیدترین آسیب ناشی از قطع استفاده از آن استفاده کنند. این ذخیره حتی می تواند به حل سؤالات دشوار در مورد اینکه آیا متحدان واشنگتن پول کافی برای دفاع خرج می کنند یا خیر کمک کند مقامات ایالات متحده می توانند پیشنهاد دهند که چنین کمک هایی به صندوق ذخیره به عنوان مثال به عنوان جایگزینی برای افزایش هزینه های دفاعی در نظر گرفته شود با این حال سرمایه گذاری واشنگتن در یک اتحاد اقتصادی جدید نمی تواند به ضرر اتحادهای امنیتی موجود به ویژه با اروپا باشد به نظر می رسد تعداد فزاینده ای از سیاستمداران فکر می کنند که محافظت از آسیا در برابر چین با محافظت از اروپا در برابر روسیه متقابل است به عنوان مثال معاون رئیس جمهور جی دی ونس حضور نظامی آمریکا در این قاره را با این استدلال که منابع سرمایه گذاری شده در آنجا بهتر است برای محدود کردن ظرفیت چین برای تهاجم نظامی استفاده شود انتقاد کرده است اما این استدلال به اشتباه فرض میکند که محدود کردن چین هدفی است که منحصراً از طریق ابزار نظامی به دست میآید شکل دادن به رفتار و تواناییهای امنیتی چین به ابزارهای اقتصادی نیز نیاز دارد به این معنی که ایالات متحده به اروپا نیاز دارد این قاره محل استقرار سهم بزرگی از شرکت های پیشرو در جهان است و هرگونه قطع اقتصادی چین بی اثر خواهد بود مگر اینکه کشورهای اروپایی مشارکت کنند.تلاش دولت بایدن برای انکار نیمه هادی های پیشرفته چین نمونه ای است. برای اینکه این سیاست محدودکننده مؤثر واقع شود واشنگتن باید با شرکت هلندی ASML تنها شرکتی که ماشینهای لیتوگرافی فرابنفش شدید را برای تولید تراشههای نیمهرسانای پیشرفته ضروری میسازد همکاری میکرد ASML در نهایت با خواسته های آمریکا مبنی بر توقف صادرات این ماشین ها به چین موافقت کرد اما در غیاب نقش امنیتی قوی ایالات متحده در اروپا این تردید وجود دارد که کارزار لابی شدید واشنگتن موفق بوده باشد.بنابراین واشنگتن عاقلانه است که سرمایه گذاری خود در ناتو را حفظ کند حتی می تواند این تعهد را به عنوان مبنایی برای درک جدیدی از معامله فراآتلانتیکی در نظر بگیرد در آن اروپا به دریافت کمک های نظامی مورد نیاز از ایالات متحده در مورد روسیه ادامه خواهد داد به ویژه با توجه به قابلیت هایی که توسعه آن به تنهایی برای این قاره بسیار پرهزینه یا از نظر سیاسی دشوار است مانند بازدارندگی هسته ای و سلاح های سایبری در مقابل واشنگتن از کمک اروپا در رابطه با سیاست های اقتصادی که رویزیونیسم پکن را محدود می کند دریافت خواهد کرد.
آماده، تنظیم، برو؟
اگرچه متحدان واشنگتن در یک بریدگی اقتصادی چین بسیار بیشتر در معرض دید قرار خواهند گرفت اما ایالات متحده به سختی از آسیب پذیری عاری است برخی از صنایع آمریکایی از یک جدایی اقتصادی گسترده آسیب زیادی خواهند دید به ویژه بخش کشاورزی که مقدار قابل توجهی از کالاها را به چین صادر می کند عاقلانه است که واشنگتن نه تنها برای محافظت از اقتصاد شرکای خود بلکه همچنین چگونه از اقتصاد خود محافظت کند برنامه ریزی کند این برنامهریزی برای ارائه کمکهای دولت به صنایع آسیبپذیر در صورت قطع فعالیت حیاتی است و به رهبران این صنایع اطمینان میدهد که میتوانند پس از جداسازی جان سالم به در ببرند.یکی از راه های مهم برای حفاظت از صنایع ایالات متحده ذخیره منابع طبیعی بیشتر است این حوزه کلیدی است که چین در آن اهرم اقتصادی عمده ای بر ایالات متحده دارد. اما این تنها به این دلیل است که واشنگتن تصمیم گرفته خود را در معرض دید قرار دهد مشکلی که می تواند و باید آن را اصلاح کند وزارت دفاع دارای ذخیره ای از منابع حیاتی برای استفاده در شرایط اضطراری ملی است: ذخیره دفاع ملی. اما این به منظور جبران اختلالات عرضه تنها در بخشهای دفاعی و غیرنظامی حیاتی است نه در کل اقتصاد. برای محافظت از کشور به طور گستردهتر ایالات متحده باید ذخایر منابع طبیعی خود را تا سطح جنگ سرد افزایش دهد تقریباً ده برابر بیشتر از آنچه اکنون است چنین اقدامی مزایای استراتژیک عظیمی خواهد داشت و هزینه نسبتا کمی خواهد داشت احتمالاً نه بیشتر از قیمت یک ناو هواپیمابر جدید در عین حال واشنگتن باید انگیزه بهتری برای توسعه جایگزینهایی برای منابع طبیعی که اکنون از چین تهیه میشود مانند فلزات خاکی کمیاب گالیوم و ژرمانیوم ایجاد کند و در صورت امکان ایالات متحده باید استخراج داخلی و پردازش منابع طبیعی حیاتی را افزایش دهد.واشنگتن همچنین عاقلانه خواهد بود که مناطق دیگری را که در آن کشور در برابر قطع عرضه از چین آسیب پذیر است شناسایی کند و اقدامات اصلاحی مناسب را به پیش ببرد همانطور که در نهایت با توجه به تجهیزات حفاظت شخصی در طول همه گیری کووید-19 انجام داد. دولت ایالات متحده باید مقامات بیشتری را برای بررسی آسیب پذیری های اقتصادی در حال تغییر کشورشان استخدام کند در واقع واشنگتن باید یک ساختار نهادی جدید ایجاد کند تا برنامه ریزی و هماهنگی بلندمدت بیشتری در مورد مسائل امنیتی اقتصادی ایجاد کند برای مثال میتواند گروههای امنیتی اقتصادی جدید و اختصاصی را در وزارت خزانهداری و بازرگانی و شورای امنیت ملی ایجاد کند که هر کدام توسط یک منصوب سیاسی نظارت میشوند همانطور که جاستین موزینیچ معاون سابق وزیر خزانهداری ایالات متحده پیشنهاد کرده است.این مقامات و نهادهای جدید ممکن است در نهایت تشخیص دهند که چین از همسطح کردن موازنه قدرت اقتصادی با ایالات متحده فاصله زیادی دارد و واشنگتن اهرم اقتصادی گسترده ای بر پکن دارد اگر ایالات متحده این اهرم را در صلح به کار گیرد، میتواند چین را وادار کند تا به جاهطلبیهای ارضی خود عمل کند و در عین حال به قیمت دوستی حیاتی واشنگتن تمام شود. اما اگر ایالات متحده این اهرم را در ذخیره نگه دارد می تواند به کنترل رویزیونیسم چین کمک کند با انجام این کار می تواند دامنه اشتباه محاسباتی فاجعه بار بین پکن و واشنگتن را محدود کند.