Zeitenwende این بار واقعی است
ارتقاء دفاعی آلمان ضروری است اما می تواند توازن قدرت اروپا را بر هم بزند
محمد قاسم شایق
برای سالها آلمان نیاز به گسترش چشمگیر دفاع خود داشت و امروز بالاخره به نظر میرسد که آماده این کار است هنگامی که روسیه کریمه را ضمیمه کرد و در سال 2014 به شرق اوکراین حمله کرد واکنش آلمان خاموش شد برلین مذاکرات بینتیجهای با کرملین انجام داد تحریمهای انگشت شماری اعمال کرد و سپس بی سر و صدا به تجارت معمول با مسکو بازگشت پس از اینکه روسیه در سال 2022 تهاجم تمام عیار به اوکراین را آغاز کرد صدراعظم اولاف شولز یک Zeitenwende یا «نقطه عطف» را اعلام کرد او قول داد هزینه های دفاعی را افزایش دهد کمک های بیشتری به اوکراین بفرستد و وابستگی انرژی آلمان به روسیه را به سرعت کاهش دهد. در پایان Zeitenwende تنها در نام نقطه عطفی بود شولز که درگیر درگیری های داخلی ائتلاف بود نتوانست دفاع آلمان را اصلاح کند.با این حال اکنون رهبران آلمانی آماده اند تا تحولی را که شرایط ایجاب می کند انجام دهند بوندستاگ در ماه فوریه انتخابات برگزار کرد و به نظر می رسد دولت آینده آلمان آماده اعلام استقلال خود از واشنگتن است آلمان برای آینده ای آماده می شود که در آن ایالات متحده دیگر به طور قابل اعتماد امنیت اروپا را تضمین نمی کند. برلین برای ارتقای ارتش خود و شروع اقتصاد خود به اعتیاد طولانی مدت خود به ریاضت اقتصادی پایان می دهد و محدودیت قانون اساسی را که از سال 2009 مخارج بدهی سالانه را به 0.35 درصد تولید ناخالص داخلی محدود کرده بود برطرف می کند.این آلمان جدید قادر خواهد بود بدون اینکه پشت سر واشنگتن راه برود از اوکراین حمایت کند. آلمان کمتر متعهد به یک رئیس جمهور بی نظم آمریکایی خواهد بود که از مشورت با اروپا در مورد اوکراین امتناع می ورزد. کیف از استقلال جدید برلین سود خواهد برد و نمونه آلمان احتمالاً سایر کشورهای اروپایی را تشویق خواهد کرد تا حمایت خود از اوکراین را افزایش دهند برلین میتواند در تضمین حاکمیت و تمامیت ارضی اوکراین و ترغیب اتحادیه اروپا برای پذیرش اوکراین به عنوان عضو رهبری شود.اما فشار برلین برای خودمختاری بهایی خواهد داشت آلمان باید مسئولیت اصلی بازدارندگی روسیه در اروپا را بر عهده بگیرد کاری بسیار بزرگ و پرخطر. اگر شکلهای شدیدتر ناسیونالیسم در اروپا حاکم شود ارتش بازسازیشده آلمان میتواند به دست یک دولت افراطی بیفتد که سپس میتواند از آن برای ارعاب همسایگان آلمان استفاده کند آلمان مستقلتر حضور اروپا را در صحنه جهانی تقویت میکند اما وقتی نوبت به امور دروناروپایی میرسد این قاره ممکن است برای پذیرش برلین قدرتمندتر تلاش کند.
یک چتر گم شده
در 80 سال گذشته آلمان غربی و سپس آلمان متحد برای امنیت خود به ایالات متحده متکی بودند این رابطه برای دو طرف سودمند بود اگرچه دو کشور همیشه اختلاف نظر داشتند برای مثال آنها بر سر تهاجم به رهبری ایالات متحده به عراق در سال 2003 با هم درگیر شدند آلمان هیچ دشمن فانی در افق نمی دید و امنیت خود را تابعی از روابط فراآتلانتیک می دانست.آنگلا مرکل که از سال 2005 تا 2021 صدراعظم آلمان را برعهده داشت تحت این ترتیب پیشرفت کرد همکاری ترانس آتلانتیک زیربنای برنامه سیاست خارجی او بود مرکل صلح در اروپا – با میانجیگری اتحادیه اروپا و یک رابطه بدون تقابل با روسیه را متصور بود. در دوران مرکل، آلمان از طریق دیپلماسی و بازرگانی نه از طریق قدرت نظامی با سایر نقاط جهان ارتباط برقرار میکرد و استراتژی آن با چندجانبهگرایی و تعهد به حاکمیت قانون همراه بود.هنگامی که ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه کریمه را در سال 2014 ضمیمه کرد مرکل اصرار داشت که “راه حل نظامی” برای بحران وجود ندارد هدف او حفظ نظم اروپایی پس از سال 1991 بود که در آن نهادهایی مانند اتحادیه اروپا و ناتو داوران سرنوشت اروپا بودند و در آن روسیه نوعی صندلی بر سر میز داشت. با وجود تجاوز روسیه مرکل هر کاری که نتوانست آلمان را متحول کند انجام داد او می خواست با مدیریت روابط با روسیه و حفظ تعهد ایالات متحده به دفاع از اروپا از یک جنگ اروپایی جلوگیری کند.جانشین او شولز تمایلات او را به اشتراک گذاشت. Zeitenwende او محتاط بود و بسیاری از سیاست های مرکل را تداوم بخشید در سال 2022 شولز یک صندوق ویژه بیش از 100 میلیارد دلار برای ارتقاء ظرفیت نظامی آلمان ایجاد کرد اما ترمز بدهی سرمایه گذاری های جاه طلبانه تر در دفاع و زیرساخت را مسدود کرد. آلمان در نهایت بیش از یک میلیون پناهنده اوکراینی را پذیرفت و میلیاردها دلار کمک به کیف فرستاد، اما در رفع کمبودهای نظامی خود کند بود.رویکرد توقف دفاع آلمان کاملاً تقصیر شولتز نبود او نه تنها توسط قانون اساسی کشورش بلکه به دلیل واقعیت سیاسی آن عقب مانده بود سوسیال دموکرات ها، حزب شولتز سابقه طولانی در تعامل با روسیه داشت که به Ostpolitik بازمی گردد تلاش آلمان غربی برای عادی سازی روابط با آلمان شرقی و سایر کشورهای بلوک شوروی در دهه 1970. تعویض کامل دنده ها سخت بود. سایر احزاب آلمانی حامی حفظ روابط با روسیه حتی پس از تهاجم گسترده به اوکراین بودند. آلترناتیو برای آلمان (AfD) راست افراطی ناتو بدبین و دوستدار پوتین است و رهبران آن مرتباً شولز را به عنوان یک جنگ افروز مورد تمسخر قرار می دهند در دوران ریاست شولز AfD جایگاه قابل توجهی به دست آورد و در انتخابات گذشته سهم خود را به 20 درصد رساند. شولز همچنین مجبور بود یک ائتلاف سه حزبی متفرق را مدیریت کند اعضای بلوک او حاضر به حذف ترمز بدهی نبودند آنها همچنین حاضر نبودند آلمان را با افزایش عمر رآکتورهای هسته ای آلمان که مرکل تعطیل کرده بود از انرژی روسیه دور کنند اکنون بسیاری از این محدودیت ها دیگر اعمال نمی شوند.
فصل حجیم
جانشین شولتز فردریش مرز از حزب دموکرات مسیحی، مشتاق است تا اتکای آلمان به چتر امنیتی ایالات متحده را کاهش دهد. با توجه به پیشینه او این موضوع غافلگیرکننده است مرز به خود می بالد که یک فراآتلانتیک است و حزب او مدت هاست که Westbindung را پذیرفته است این مفهوم که آلمان باید با ایالات متحده هماهنگ و همکاری کند. با این حال از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده در ژانویه احساسات عمومی در آلمان به سرعت تغییر کرده است که رهبر بعدی این کشور تقریباً تضمین شده است که سیاست خارجی و اقتصادی را تغییر دهد روندی که از قبل آغاز شده است. در ماه مارس بوندستاگ با اکثریت دو سوم به حذف ترمز بدهی رای داد و راه را برای آلمان برای صرف بیش از یک تریلیون دلار برای دفاع و زیرساخت ها باز کرد مرز قول داده است که پول را به سخت افزار نظامی، اطلاعات و امنیت اطلاعات آلمان سرازیر کند.حمایت گسترده از آلمان قویتر و مستقلتر، هالهای از اجتنابناپذیری را به دگردیسی این کشور میبخشد جنگ صلیبی مرز برای حذف ترمز بدهی انگیزه شخصی نبود او افکار عمومی آلمان را در سراسر طیف سیاسی هدایت می کرد اکثر آلمانیها اکنون بر این باورند که ایالات متحده مایل نیست امنیت اروپا را تضمین کند میتواند کمک خود به اوکراین را متوقف کند و حتی ممکن است حضور نظامی خود در اروپا را کاهش دهد مرز از پشتوانه سیاسی برای پذیرش بدهی بیشتر تقویت قابلیتهای دفاعی کشور و تحریک اقتصاد برخوردار است اگر بتواند از تشریفات اداری بکاهد و نگرانیهای داخلی در مورد مهاجرت را کاهش دهد.دگرگونی اخیر سیاست آلمان ناشی از مجموعه ای مجزا از اهداف سیاستی- مانند کمک به بقای اوکراین نبود. از درک این نتیجه می شود که فرمول های قدیمی دیگر کاربرد ندارند اگر ایالات متحده یک شریک قابل اعتماد نباشد Westbindung از مد خارج می شود یا معنای جدیدی پیدا می کند برخی از آلمانی ها قبلاً این مفهوم را به عنوان همکاری با اروپا بازتعریف کرده اند. بنابراین آلمان در حال تغییر موضع و رهایی خود از سختگیری هایی است که توسط اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده، اروپا و خود مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم بر آن تحمیل شده بود سایر کشورهای اروپایی و ایالات متحده سرمایه گذاری آلمان در دفاع را حداقل در کوتاه مدت تحسین خواهند کرد. فرانسه، لهستان و بریتانیا در نگرانی آلمان نسبت به طرح های روسیه در اروپا سهیم هستند و مانند کشورهای شمال اروپا و اروپای جنوبی از تسلیح مجدد برلین استقبال می کنند. Merz می تواند با این دولت ها همکاری کند تا توانایی های آلمان را به گونه ای ارتقا دهد که شکاف های اروپا را پر کند یک آلمان دوباره مسلح به ترامپ نشان می دهد که برلین سهم خود را از دفاع جمعی به دوش می کشد چیزی که رئیس جمهور مدت هاست خواستار آن شده است و اگر ایالات متحده از اروپا عقب نشینی کند، آلمانی که از نظر نظامی توانمندتر باشد موقعیت بهتری برای جبران این سستی خواهد داشت.
غول مهربان؟
همانطور که امروز برای آلمان ضروری است که دوباره مسلح شود انجام این کار می تواند عواقب نگران کننده ای در دراز مدت داشته باشد. اروپا از سال 1945 تا 2014 عمدتاً صلحآمیز بود زیرا اروپاییها این ایده را که جنگ میتواند مشکلات را حل کند رد کردند آنها نهادهای غیرنظامی مانند اتحادیه اروپا را ابداع کردند که از طریق آنها می توانستند اختلافات خود را برطرف کنند و ناسیونالیسم تهاجمی پس از جنگ جهانی دوم کاهش یافت زیرا اروپایی ها آموختند که غیرت میهن پرستانه خود را از طریق فوتبال هدایت کنند نه جنگ.یکی دیگر از محرک های مهم صلح پس از جنگ، غیرنظامی کردن نسبی آلمان بود. در طول جنگ سرد آلمان غربی ارتش قابل توجهی داشت اما این کشور توسط قدرت های خارجی از جمله فرانسه و بریتانیا اشغال شد آلمان کاملاً مستقل نبود. پس از جنگ سرد یک آلمان متحد ارتش خود را کاهش داد و به صرف هزینه کمی برای دفاع راضی بود برلین هیچ تهدیدی نداشت.بالاترین ایده آل آلمان هنوز اروپای بدون جنگ است اما اکنون کشور در حال تجهیز مجدد است تا بتواند تصمیمات خود را بگیرد. هنری کیسینجر وزیر امور خارجه پیشین زمانی آلمان را «بزرگتر از حد برای اروپا، بسیار کوچک برای جهان» توصیف کرد. این کشور هرگز یک ابرقدرت جهانی نخواهد بود تفکر او می گوید اما نمی تواند از داشتن موقعیت مسلط در اروپا اجتناب کند. آلمان بزرگترین جمعیت و اقتصاد اروپا را دارد اگر ارتش قدرتمندی نیز به دست آورد، میتواند به یک هژمون منطقهای تبدیل شود یا خطر این را داشته باشد که به عنوان یکی از آنها دیده شود اولین کشوری که آلمان قاطعتر را به چالش میکشد روسیه رقیب سنتی آلمان در اروپای مرکزی و شرقی خواهد بود آلمان به خاطر روسیه در حال تسلیح مجدد است و در بحبوحه جنگ بزرگ اروپا این کار را انجام می دهد مسکو که از هم اکنون در حال خرابکاری در آلمان است هر کاری که از دستش بربیاید انجام خواهد داد تا تقویت برلین را ناکام بگذارد. به عنوان مثال به گفته یکی از مقامات ارشد ناتو روسیه سال گذشته تلاش کرد تا مدیر عامل شرکت راین متال یک تولید کننده تسلیحات آلمانی را ترور کند اگر آلمان دوباره مسلح شود روسیه ممکن است بحرانی ایجاد کند تا آلمانیها را از خودمختاریتر شدن منصرف کند.آلمانی که مجدداً مسلح شده باشد تنها در صورتی نیرویی برای همیشه باقی خواهد ماند که دولت آن بتواند از افتادن به دست ناسیونالیستهای افراطی خودداری کند. برای نسلها اروپا آلمانی را میشناسد که تمایلی به استفاده از نیروی نظامی ندارد آلمان که در دهههای 1930 و 1940 وحشتهای ناسیونالیسم افراطی را گذرانده بود هیچ تمایلی به جنگ یا دامن زدن به تنش با همسایگان خود نداشت با این حال ناسیونالیسم می تواند مسری باشد و رهبران کاریزماتیک می توانند آن را در جهت های غیرقابل پیش بینی پیش ببرند. در حال حاضر در مکانهای متفاوتی مانند چین، هند، روسیه و ایالات متحده در حال افزایش است.آلمانی که مجدداً مسلح شود می تواند همسایگان خود را آشفته کند سایر کشورهای اروپایی قبلاً از آلمان به دلیل فشار مالی خود در بروکسل انتقاد می کنند آلمان قدرتمندتر ممکن است باعث افزایش ناسیونالیسم در کشورهای مجاور فراتر از روسیه شود و ناسیونالیسم بیشتر در مجاورت آلمان می تواند به نوبه خود به ناسیونالیسم در خود آلمان دامن بزند و ارتش آلمان که ابتدا توسط دولتهای میانهرو و طرفدار اروپا تقویت میشود، میتواند به دست رهبرانی بیفتد که میخواهند مرزهای آلمان را مجدداً حفظ کنند یا از مشورت به سبک اتحادیه اروپا به نفع باجگیری نظامی چشمپوشی کنند.ایالات متحده به نوبه خود می تواند به اروپا کمک کند تا خود را با آلمانی که دوباره مسلح می شود سازگار کند. اگر دولت ترامپ مصمم به کاهش ردپای اروپایی خود است باید این کار را به آرامی انجام دهد پس از جنگ جهانی دوم ایالات متحده به یک قدرت متعادل کننده تبدیل شد ابتدا در اروپای غربی و سپس با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در اروپای مرکزی و شرقی نیز. خروج تدریجی از صحنه تئاتر اروپا که طی آن ایالات متحده به آرامی دارایی های نظامی خود را حذف می کند تا کشورهای اروپایی بتوانند آنها را با خود جایگزین کنند بسیار ارجحیت دارد تا خروج ناگهانی تغییرات عجولانه می تواند خلاء قدرت را برای ترس و سوء ظن ایجاد کند. آلمانی که به درستی برای آن برنامه ریزی شده باشد می تواند به اندازه اروپا باشد.
بازدید ها: